داغ

معنی کلمه داغ در لغت نامه دهخدا

داغ. ( ص ، اِ ) نشان. ( برهان ). علامت و نشان چیزی. سمة. ( منتهی الارب ) ( دهار ). وسم. کدمة. دماع. ( منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی. چنانکه در حوض یا آب انبار گویند: داغ آب تا فلان حد پیداست ؛ یعنی نشان آب. و بعضی گفته اند داغی که می سوزانند معنی حقیقی و به معنی نشان مجازی و اوّل اصّح است. ( یعنی عکس این تعبیر ). ( از انجمن آرا ). ج ، داغات. ( دزی ج 1 ص 420 ذیل دوغ. و گوید داغ فارسی است ) :
خرمن ایام من با داغ اوست
او بآتش قصد خرمن میکند.خاقانی.بر روم و حبش که روز و شب راست
جز داغ ادب نشان ندیده ست.خاقانی.تا پی ازین زنگی و رومی تراست
داغ جهولی و ظلومی تراست.نظامی. || نشان که از آهن تفته بر حیوان یا آدمی زنند نشان کردن او را یا تمییز او را. نشان که از آهن تفته کنند. جای سوخته با آهن یا آتش. صماح. صماحی. ( منتهی الارب ). عمل نشان کردن پوست با آهن تفته بشکلی خاص. اثر آهن گداخته بر تن. کی . کیة. ملیل. ( منتهی الارب ). آنکه بر ران چهارپایان نهند [ نشان را ]. ( اوبهی ). داغ جای. ( منتهی الارب در معنی کیه ). هدایت در انجمن آرا گوید: داغی که میسوزانند بجهت آنکه نشان است داغ میگویند. ( انجمن آرا ) :
هرکه را اندر کمند شصت بازی درفکند
گشت داغش بر سرین و شانه و رویش نگار.فرخی.هزار دگر کرگان ستاغ
بهر یک بر از نام ضحاک داغ.اسدی.چون سگان دوست هم پیش سگان کوی دوست
داغ بر رخ طوق در گردن خروشان آمدم.خاقانی.سگ تست خاقانی اینک بداغت
چنان دان که داغ دگر برنتابد.خاقانی.دوم نظام و سوم جعفرست لا واﷲ
که داغ ناصیه هر دو نام او زیبد.خاقانی.ز داغ جهان هیچکس جان نبرد
کس این رقعه با او بپایان نبرد.نظامی.بهر ناحیت نام داغش رسید
بمصر و حبش بوی باغش رسید.نظامی.گشته گل افشان وی از هشت باغ
بر همه گلبرگ و بر ابلیس داغ.نظامی.ای به تپش ناصیت از داغ من
بیخبر از سبزه و از باغ من.نظامی.اگر برفروزی چو مه صد چراغ
ز خورشید باشد برو نام داغ.نظامی.صید چنان خورد که داغش نماند

معنی کلمه داغ در فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) سوزاندن جایی از بدن حیوان یا برده با آهن تفته و مانند آن .
[ تر. ] (اِ. ) کوه ، جبل .
[ په . ] (ص . ) ۱ - بسیار گرم ، سوزان . ۲ - (مجازاً ) پررونق . ۳ - هیجان انگیز. ،~ دل کسی را تازه کردن باعث یادآوری و تجدید غمی شدن که او در گذشته تحمل کرده است . ، ~ چیزی را به دل کسی گذاشتن کسی را از داشتن چیز دلخواهش محروم کردن . ،~ پیشانی نشانی که

معنی کلمه داغ در فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] بسیارگرم، سوزان.
۲. [مجاز] جالب، هیجان انگیز.
۳. (اسم ) [مجاز] نشانه.
۴. (اسم ) [مجاز] غم و اندوه و درد و رنج که از مرگ عزیزی به انسان دست دهد: ای خضر غیر داغ عزیزان و دوستان / حاصل تو را ز زندگی جاودانه چیست؟ (صائب: ۴۰۹ ).
۵. [مجاز] اندوه سخت از ناامیدی و حرمان: چو درویش بیند توانگر به ناز / دلش بیش سوزد به داغ نیاز (سعدی۱: ۱۴۰ ).
۶. (اسم ) [قدیمی] آهن تفته که با آن بر بدن انسان یا حیوان علامت می گذراند.
۷. (اسم ) [قدیمی] جای سوخته با آهن تفته یا آتش.
۸. (اسم ) [قدیمی] لکه.
* داغ باطله: [قدیمی] نشان بیهودگی و از کارافتادگی.
* داغ باطله به کسی زدن: [قدیمی، مجاز] او را از جرگۀ درستکاران و کارآمدان بیرون راندن.
* داغ دل: [مجاز] داغی که بر دل نشسته باشد، اندوهی سخت که از مرگ عزیزی دست داده باشد، مصیبت بزرگ، مصیبت مرگ یکی از عزیزان.
* داغ دیدن: (مصدر لازم ) [مجاز] از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل آزرده شدن.
* داغ شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] بسیار گرم شدن، بسیار گرم و سوزان شدن.
* داغ کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه]
۱. بسیار گرم کردن، گرم و سوزان ساختن.
۲. با آهن تفته جایی از بدن انسان یا حیوانی را سوزاندن.
۳. با آلت فلزی که در آتش سرخ شده در کفل چهارپایان علامت گذاشتن که شناخته شوند.
* داغ ودرفش: [قدیمی] داغی که با درفش تفته بر پوست بدن بگذارند و نوعی از شکنجه است که در قدیم متداول بوده.
* داغ ودِرَوش: [قدیمی] = * داغ ودرفش: به موسمی که ستوران دِرَوش و داغ کنند / ستوروار بر اعدا نهاد داغ ودِرَوش (سوزنی: ۲۲۳ ).

معنی کلمه داغ در فرهنگ فارسی

( اسم ) کوه جبل .
نشان

معنی کلمه داغ در فرهنگستان زبان و ادب

{stigma} [پزشکی] خصیصه یا نشان یا علامتی که بیماری خاصی را مشخص کند

معنی کلمه داغ در دانشنامه عمومی

داغ (آلبوم اینا). «داغ» آلبومی از اینا است که در لهستان در ۴ اوت ۲۰۰۹ منتشر شد.
داغ (ترانه آوریل لوین). «داغ» تک آهنگی از هنرمند اهل کانادا آوریل لوین است که در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم بهترین چیز لعنتی قرار داشت.
داغ (ترانه اینا). «داغ» ( به انگلیسی: Hot ) تک آهنگی از اینا است که در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شد.
این تک آهنگ در چارت های ، اسپانیا، در رتبه اول و در چارت های والونیا، فرانسه، فلاندرز، جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

معنی کلمه داغ در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] داغ ، اثر برجای مانده از تماس بدن با جسم بسیار گرم می باشد.
۱ - بسیار گرم و سوزان۲ - اثر بر جای مانده از گذاردن آهن گداخته بر بدن حیوان یا انسان۳ - آهن گداخته ای که برای معالجه یا علامت گذاری بر پوست انسان یا حیوان می گذارند
احکام داغ در فقه
← احکام داغ به معنای اول
۱. ↑ وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۹۸.
...
[ویکی فقه] داغ (فقه). داغ ، اثر برجای مانده از تماس بدن با جسم بسیار گرم می باشد.
۱ - بسیار گرم و سوزان۲ - اثر بر جاى مانده از گذاردن آهن گداخته بر بدن حیوان یا انسان۳ - آهن گداخته اى که براى معالجه یا علامت گذارى بر پوست انسان یا حیوان مى گذارند
احکام داغ در فقه
← احکام داغ به معنای اول
۱. ↑ وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۹۸.
...

معنی کلمه داغ در ویکی واژه

پهلوی
بسیار گرم، سوزان.
(مجاز): پررون.
در گویش گنابادی یعنی ننگ ، زدن علامت بردگی یا مالکیت بر بدن انسان یا حیوان ، غصه در مرگ عزیزان داشتن ، عذاب و شکنجه ، دل شکستگی و درد فراق و در بعضی مواقع به معنای تازه یا جدید و یا پرسود است
هیجان‌انگیز، داغ دل کسی را تازه کردن باعث یادآوری و تجدید غم کسی شدن که او در گذشته تحمل کرده.
داغ چیزی را بر دل کسی گذاشتن، کسی را از داشتن چیز دلخواهش محروم کردن.
داغ پیشانی که به سبب سجده کردن بسیار عارض می‌گردد.
کوه، جبل.
سوزاندن جایی از بدن حیوان یا برده با آهن تفته و مانند آن.
مصیبت، بدبختی، داغ‌دل.

جملاتی از کاربرد کلمه داغ

روستای الهوردی کندی در ۱۲ کیلومتری شهر قره ضیاالدین و دامنه کوه صفرداغی واقع شده است و دارای حدود ۲۰۰ خانوار است
ز گلشن، پی گل نگیرم سراغ شود روشن از لاله‌ام چشم داغ
نیست امروزی به ما پیوند درد و داغ عشق از ازل صائب دل ما آشنای دردهاست
مرهم چه می کند به دل داغدار ما این تب ز سردمهری کافور نشکند
بدین راست ناید کزین سبز باغ گلی چند را سردرآری به داغ
روغن: به میزان لازم برای پیاز و نعناع داغ
آن دم که نبود از دل و جان هیچ نشانی بر چهره عشاق ز داغ تو نشان بود
ارسباران یکی از کانون‌های جنبش مشروطه ایران بود، چرا که عشایر ارسباران در مناقشات مسلحانهٔ جنبش درگیر شده بودند؛ فرماندهی نیروهای انقلابی و ضدّ-انقلابی به ترتیب بر عهدهٔ دو قره‌داغی، یعنیستار خان و رحیم خان چلبیانلو بود. در زمان رضا شاه بسیاری از کوچ‌نشینان منطقه یک‌جانشین شدند.
لاله ای هرجا که بیند، داغ ما روشن شود همچو چشم آشنا کز آشنا روشن شود
چون لاله اگر خاک شوم بی گل رویت با داغ تو بار دگر از خاک برویم
ساقی در آتشم، نظری در ایاغ کن یعنی بیار مرهم و درمان داغ کن
محمّد بن نَصر شهرت‌یافته به ابن قَیسَرانی (۱۰۸۵م - ۱۱۵۳م) (نسب: ابوعبدالله محمد بن نصر بن شاغر بن داغر) ادیب و شاعر عربی فلسطینی بود.
قره‌بوک در مسیر شاهراه بارتین به آنکارا قرار گرفته و راه آهن آنکارا به زنگولداغ نیز از آن می‌گذرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان باشگاه فوتبال کپه‌داغ عشق‌آباد و باشگاه فوتبال نیسا عشق‌آباد اشاره کرد.
پرورش دهندگان کرم ابریشم بعد از تکمیل پیله و قبل از خروج پروانه، در آبی با حرارت ۶۰ دجه سانتی گراد یا به وسیلهٔ بخار آب، کرم را کشته و سپس پیله‌ها را از نظر کیفیت طبقه‌بندی نموده و هر بخشی را که دارای کیفیت یکسان است، برای نرم شدن صمغ به داخل ظرفی محتوی آب داغ ریخته و پس از پیدا شدن سرهای الیاف، آن‌ها را به صورت رشته درآورده و سپس با انجام عملیاتی خاص، رشته‌های حاصل رابه نخ ابریشم تبدیل می‌کند.
مرا داغ تو بر جان یادگارست فدایش باد جان چون داغ یارست
چو اندر قفس کرده مرغان زار فغان برزدند از دل داغدار
مواد اولیه این آش شامل سبزی آش، نخود، عدس، لوبیا، کشک، سیر داغ، پیاز داغ، ادویه، رشته آش و کوفته ریزه‌است.