خشیت. [ خ َ ی َ ] ( مص ) ترس. خوف. بیم. هراس منسوب بعظمت و مهابت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : قصه خرگوش و پیل آری و آب خشیت پیلان زمه در اضطراب.مولوی. خشیة. [ خ َش ْ ی َ ] ( ع مص ) مصدر دیگری برای «خشاة»، «خشی » و«خشیان ». ( منتهی الارب ). ترسیدن. ( ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به «خشاة و خشی » شود : و اِن َّ منها لما یهبط من خشیة اﷲ و ما اﷲ بغافل عَمّا تعملون. ( قرآن 74/2 ). و هم من خشیة ربهم مشفقون. ( قرآن 28/21 ). یخشون الناس کخشیةاﷲ او اشد خشیة. ( قرآن 76/4 ). اگر نه فضل تو فریاد من رسد بیم است که قتل من کند او وقت خشیةالاملاق.خاقانی. || در نزد صوفیان خشیه ؛ تألم القلب بسبب توقع مکروه فی المستقبل بکون تارة بکثرة الجنایةمن العبد تارة بمعرفة جلال اﷲ و هیبته و خشیةالانبیاء من هذا القبیل. ( تعریفات علامه جرجانی ) : خر کجا ناموس و تقوی از کجا خر چه داند خشیة و خوف و رجا.مولوی.|| غلبه کردن در ترسیدن و بیشتر ترسیدن. یقال : خاشانی مخاشاة فخشیته ؛ نبرد کرد من را در ترسیدن پس من بیشتر ترسیدم. ( منتهی الارب ). || دکان می فروش اگر چه از نی نبود. || می نیکو. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ).
۱ - ( مصدر ) ترسیدن بیم داشتن . ۲ - ( اسم ) ترس خوف بیم . توضیح تالم قلب است بسبب توقع و اتنظار امر مکروهی در آینده که گاه بواسط. ارتکاب کثرت جنایت است و گاه بواسط. معرفت جلال خداست .
معنی کلمه خشیت در دانشنامه آزاد فارسی
خَشیت اصطلاحی قرآنی به معنی ترس همراه با احترام. در قرآن هشت مرتبه به کار رفته است و مشتقّات آن در آیات متعددی دیده می شوند. قرآن خشیت را مخصوص بندگان عالِم و آگاه ذکر کرده است (فاطر، ۲۸)؛ هرچند که در مواردی آن را در معنای خوف نیز به کار می برد و آثار آن را در عمل و مراقبت های مؤمنان نسبت به دستورهای الهی بازمی جوید (مؤمنون، ۵۷). قرآن پژوهان مسلمان، خشیت را حالتی می دانند که به وقت درک عظمت و هیبت خداوند در آدمی ایجاد می شود و فقط در کسانی روی می دهد که عظمت ذات پاک الهی و مقام کبریای او را دریافته اند و لذّت نزدیکی به او را چشیده اند. در نظر آنان خشیت گاهی به علت فراوانی گناه بندگان ایجاد می شود و گاهی به دلیل آگاهی از جلال خداوند و هیبت او، که خشیت پیامبران از نوع دوم است. در عرفان اسلامی، ظهور خشیت را نشانۀ صحت معرفت به حضرت حق دانسته و آن را از مراتب «خوف» و قرینۀ محبت می دانند که وابسته به علم و آگاهی است. آنان عارفی را که به کمال خشیت رسد طالب فنا دانند و صوفی بی بهره از خشیت را فریب خورده برشمارند.
معنی کلمه خشیت در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] از جمله صفاتی که برای مومنان در قرآن بیان شده اشت صفت «خشیت» است. خشیت در نزد اهل لغت به معنای خوف و ترس است. و برخی آن را به معنای ترس شدید گرفته اند. معنای اصطلاحی خشیت خشیت در اصطلاح قرآنی به معنای ترس همراه با تعظیم است، از همین جهت در بسیاری از آیات قرآن خشیت به عالمان اختصاص داده شده است. مانند آیه: «إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» «حقیقت چنین است، از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می ترسند.» کاربرد قرآنی از بررسی کاربردهای مختلف واژه خشیت در قرآن به دست می آید که در پاره ای موارد، متعلَّق آن اموری غیر از خدا و شئون الهی است، ولی کاربرد اصلی و متعلَّق خاص آن خدا و شئون الهی است که از آن به کاربرد دینی این واژه تعبیر می شود. براساس آیات قرآن مؤمنان سزاوارند که فقط از خداوند خشیت پیشه کنند، به کفار نباید خشیت ورزید، اهل خشیت در زمره کسانی اند که امید هدایت شدنشان هست، قرآن ذکر و یادکردی برای آنان است، چنان که پوستشان از خواندن آن به لرزه می افتد، و چون خشیت ثمره معرفت است، این اهل خشیت اند که تذکار به یکتایی خدای آفریننده و مخلوقیت عالم را می پذیرند، و پیامبر آنان را هشدار می دهد، آمرزش و پاداشی بزرگ نصیب اهل خشیت خواهد شد، آنان رستگار شده، و در بهشت جاودان خواهند آرمید. به جز خداوند، از روز قیامت هم باید خشیت پیشه کرد. تکبر، صفت و خصلت مقابل خشیت است لذا در قصصِ راجع به موسی و فرعون ، موسی فرعون را به خشیت ورزیدن دعوت می کند و حتی خدا به موسی و برادرش هارون فرمان می دهد که با فرعون به نرمی سخن بگویند شاید وی تذکار پذیرد یا خشیت پیشه کند. فرق خشیت با خوف ... [ویکی اهل البیت] کلید واژه: خشیت، هراس، ترس شدید خشیت در نزد اهل لغت به معنای خوف و ترس است. و برخی آن را به معنای ترس شدید گرفته اند. خشیت در اصطلاح قرآنی به معنای ترس همراه با تعظیم است، از همین جهت در بسیاری از آیات قرآن خشیت به عالمان اختصاص داده شده است. مانند آیه: «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء»؛ حقیقت چنین است، از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند. در بحث معنایی خشیت خوب است از تفاوت آن با خوف نیز یاد شود. گفته شده است خشیت از سه جهت با خوف فرق دارد: بنابر آنچه که گذشت درباره حقیقت خشیت در اصطلاح قرآنی باید بگوئیم خشیت به معنای ترس از مسئولیت هایی است که انسان در برابر خداوند دارد، ترس از این که در ادای رسالت و وظیفه خویش کوتاهی کند. ماده «خشی» 48 بار در قرآن کریم بکار رفته است که گاهی در خشیت های مذموم مانند: «فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ»؛ کسانی را که در دلهایشان بیماری است. می گویند: می ترسیم حادثه ای برای ما اتفاق بیفتد. [ویکی الکتاب] معنی خَشِیتُ: ترسیدم(ازخشیت به معنای تاثر قلبی است از چیزی که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد البته تاثری که همراه با اهمیت باشد ، یعنی آن امر در نظر انسان امری عظیم و خطری بزرگ جلوه کند . ) ریشه کلمه: خشی (۴۸ بار) [ویکی فقه] خشیت (ابهام زدایی). واژه خشیت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: خشیت (الفاظ قرآن)، به معنای بیم همراه با آگاهی انسان از عظمت و هیبت خداوند و نقصان خود و از جمله صفات مومنان به کار رفته در قرآنخشیت (اخلاق)، به معنای ترس از خدا، یکی از مراتب سلوک است که در علم اخلاق از آن بحث شدهخشیت (عرفان)، به معنای بیم همراه با آگاهی انسان از عظمت و هیبت خداوند و نقصان خود، از جمله صفات مومنان است که در مباحث عرفانی از آن بحث شده ... [ویکی فقه] خشیت (اخلاق). ترس از خدا، یکی از مراتب سلوک است که کمتر مرتبه ای را می توان برای عموم مردم به پایه شرافت آن دانست و این خوف علاوه بر آنکه خود یکی از کمالات معنویه است منشا بسیاری از فضایل نفسانیّه و یکی از عوامل اصلاح کننده مهم نفس است بلکه می توان آن را سرچشمه تمام اصلاحات و مبدا علاج جمیع امراض روحانی شمرد. انسان مؤمن و سالک الی اللّه باید به این منزل خیلی اهمیت دهد و به چیزی که آن را در دل زیاد کند و ریشه آن را در قلب محکم کند خیلی توجه نماید. ترس یا همان خوف در لغت عبارت است از رنج و تالّم و ناراحتی به سبب انتظار ناملایمتی که در آینده، وقوع آن احتمال دارد و یا بخاطر از دست دادن چیز دوست داشتنی است. جرجانی، سیدشریف علی بن محمد، التعریفات، ص۱۱۸. در نزد اندیشمندان اسلامی حقیقت ترس از خدا، همانا ترس آدمی از عدل الهی و اعمال زشت خویش است که باعث می شود خداوند از نازل کردن رحمت و خیر خود خودداری کند. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القران، ج۱۱، ص۳۵۵. خوف دو نوع است:(اوّل) ترسی که نه از خدا و صفات مقتضی عظمت او ناشی شده و نه از گناهان و جنایات خود بنده، بلکه ناشی از اموری غیر این ها باشد ـ مانند ترس از اموری که حتماً واقع خواهد شد و دفع آن از عهده بشر خارج است و یا ترس از اموری که نفس بی جهت از آنها می ترسد مثل جنّ و مرده و... ـ که تفصیل آن در کتب اخلاقی بیان شده است نراقی ، ملا احمد، معراج السعاده، ص۱۷۰، انتشارات هجرت، چاپ پنجم ، ۱۳۷۷ ش. ... [ویکی فقه] خشیت (الفاظ قرآن). خَشْیَت، بیم همراه با آگاهی انسان از عظمت و هیبت خداوند و نقصان خود و قصور بندگی اش در برابر او است. خشیت از جمله صفاتی است که برای مومنان در قرآن بیان شده، واژه خشیت هشت بار و مشتقات آن ۴۸ بار در قرآن بکار رفته است و این نشان از جایگاه اهمیت این صفت دارد. در این نوشتار این صفت را از جایگاه قرآن بررسی خواهیم کرد. خشیت در نزد اهل لغت به معنای خوف و ترس است. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۲۲۸. خشیت در اصطلاح قرآنی به معنای ترس همراه با تعظیم است، از همین جهت در بسیاری از آیات قرآن خشیت به عالمان اختصاص داده شده است. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۱۴۹. از بررسی کاربردهای مختلف واژه خشیت در قرآن به دست می آید که در پاره ای موارد، متعلَّق آن اموری غیر از خدا و شئون الهی است، نساء/سوره۴، آیه۲۵. ... [ویکی فقه] خشیت (عرفان). خَشْیَت، بیم همراه با آگاهی انسان از عظمت و هیبت خداوند و نقصان خود و قصور بندگی اش در برابر او است. خشیت از جمله صفات مومنان است که در مباحث عرفانی از آن بحث شده است. خشیت در نزد اهل لغت به معنای خوف و ترس است. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۲۲۸. خشیت نوعی بیم و خوف توأم با معرفت و تعظیم، از کسی است که به او خشیت ابراز می شود و نیز آگاهی به نقصان بنده و قصور بندگی، یا گمان ترک ادب عبودیت یا اخلال در انجام دادن واجبی از واجبات. حسین بن محمد راغب اصفهانی، الذریعة الی مکارم الشریعة، ج۱، ص۲۳۴. خشیت در پاره ای از متون عرفانی مورد توجه و تفسیر بوده است.سُلَمی در تفسیر خود پاره ای از اقوال مشایخ صوفیه را در این باب، ذیل آیات راجع به خشیت نقل کرده است. از جمله ذیل آیه ۱۳ سوره توبه، از زبان ابوعلی جوزجانی نقل کرده که خشیت عبارت است از چنگ زدن مستمر به التجا به حضرت حق. وی ذیل آیه ۲۱ سوره رعد از قول یکی از صوفیان آورده که خشیت مراقبت قلب است تا در همه احوال جز به حق ننگرد و از قول ابن عطا نقل کرده که خشیت چراغ دل است.او در تفسیر آیه ۵۷ سوره مؤمنون نیز خشیت را دل شکستگی ناشی از قرارگرفتن بنده در برابر حضرت حق تعریف کرده و اشفاق را رقیق تر از خشیت و در مرتبه پس از آن دانسته است.ابن عربی ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۵۲۹. ...
معنی کلمه خشیت در ویکی واژه
خشیة ترسیدن، بیم داشتن.
جملاتی از کاربرد کلمه خشیت
اما مفتیان اهل دراست و نظر و فتویاند و اینها دو طایفهاند: یکی آنک عالم دل و عالم زباناند دریشان خوف و خشیت است با علم عمل دارند و با فتوی تقوی ورزند و تحصیل علم و نشر آن برای نجات و درجات کنند و نظر از جاه و مال دنیا منقطع دارند ایشان آنهااند که میفرماید «انما یخشیالله من عباده العلماء».
و فهمیدن این مرتبه نیز به اختلاف عقول و مدارک، مختلف می گردد و هر که را مُدرک بیشتر و عقل کامل تر است حیرت و سرگردانی بیشتر و عظمت و جلال او شناساتر و خوف و دهشت او افزون تر است و از این جهت پروردگار عالم می فرماید: «انما یخشی الله من عباده العلماء» یعنی «این است و جز این نیست که خشیت و دهشت از خدا مخصوص بندگانی است که عالم و دانا هستند».
بخشد وطن خود به رایگان وانگاه گریزد ز خشیتش
آن زن بدانست که از دست ایشان نخواهد رست. نامه در میان گیسوی خود تعبیه کرده بود. بیرون آورد و بایشان داد. ایشان نامه بحضرت نبوّت آوردند. رسول خدا آن ساعت از نماز پیشین باز گشته بود. کس فرستاد و حاطب را برخواند و نامه بوی نمود. حاطب اقرار داد و عذر آورد که: یا رسول اللَّه و اللَّه ما کفرت منذ اسلمت و لا غششتک منذ نصحتک و لا احبتهم منذ فارقتهم و لکن لم یکن احد من المهاجرین الّا و له بمکة من یمنع عشیرته، و کنت غریبا فیهم و کان اهلی بین ظهرانیهم فخشیت علی اهلی فاردت ان اتّخذ عندهم یدا. و قد علمت انّ اللَّه تعالی ینزل بهم بأسه و انّ کتابی لا یغنی عنهم شیئا. رسول خدا (ص) عذر از وی بپذیرفت، و او را بآنچه گفت راست گوی داشت. عمر خطاب برخاست، گفت: دعنی یا رسول اللَّه اضرب عنق هذا المنافق، انّه قد خان اللَّه و رسوله. بگذار مرا یا رسول اللَّه تا این منافق را گردن زنم، که با خدای و رسول خیانت کرده رسول خدا از آن گفتار عمر در خشم شد، آن گه گفت: «و ما یدریک یا عمر؟ لعل اللَّه قد اطلع علی اهل بدر، فقال لهم: اعملوا ما شئتم فقد غفرت لکم، و هم اهل بدر و ما اهل بدر اهل بدر، و ما اهل بدر اهل بدر، و ما اهل بدر اهل بدر. فلا تقولوا لحاطب الّا خیرا فانزل اللَّه تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ.
ملکزاده گفت : شنیدم که شبانی بود، گلّهٔ گوسفند داشت. تیسی را زروی نام بپیش آهنگی گلّه مرتب گردانید؛ شراستی و شوخئی بافراط بر خویِ او غالب بود، هر روز بزخمِ سروی گوسفندی را افگار کردی و بره و بزغالگان را بزیان آوردی، تا شبان ازو بستوه آمد. با خود گفت: آن به که من این زیان از پهلویِ زروی کنم. او را ببازار برد، تا بفروشد. زروی نگاه کرد، از دور مردی قصاب را دید با شکلی سمج و جامهٔ شوخگن، کاردی در دست و پارهٔ ریسمان بر میان؛ اندیشه کرد که این مرد سببِ هلاک منست و بقصدِ خون ریختنِ من میآید و اگرچ اَلظَّنُ یُخطِیُ وَ یُصِیبُ گفتهاند ، مرا قدمِ ثبات میباید افشردن و خاطر خود را با دست گرفتن تا خود چه پیش آید که مرد را چون خوف وخشیت بردل غالب آمد، دست و پای قدرت از کار فرو ماند. مردِ قصّاب نزدیک درآمد و زروی را بخرید و برزمین افکند و دست و پایش محکم فرو بست و بطلبِ فسان در دکّان رفت. زروی باخود گفت : اینجا مقامِ صبر نیست، آنچ در جهد و کوشش گنجد، بکار آورم؛ اگر ازین بند رها شوم و نجات یابم فَهُوَ المُرَادُ و اگر دیگر باره گرفتار آیم و چرخِ چنبری بارِ دیگر این رسن را بچنبرِ گردن من برآرد، همین حالت باشد که اکنون هست ع، اَنَا الغَرِیقُ فَمَا خَوفِی مِنَ البَلَلِ ؛ از هولِ واقعه و بیمِ جان بهر قوّت که ممکن بود، دست و پائی بزد و گوئی زبانِ نصیحت در گوشِ دلش میخواند :
نه خجلت از بتول و نه خشیت ز بوتراب نه حرمت از رسول و نه شرم از خدا کنند
از بیشمار خواسته بخشیدن تو نیست در فهم و وهم خواسته بخشیت را شمار
خر کجا ناموس و تقوی از کجا خر چه داند خشیت و خوف و رجا
لولا خشیت لقلت لیس کمثله فی قدره الابداعع و الایجاد
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ گفتهاند این آیت از روی معنی معطوف است و منسوق بر آنچه گفت: وَ تَخْشَی النَّاسَ، معنی آنست که تو از مردم میترسی در هوای زینب و در نکاح وی، چرا اقتدا نکنی به پیغامبران گذشته که یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً غیره، از هیچ کس از مردمان ایشان را ترس نبود که ترس ایشان همه از اللَّه بود. جایی دیگر صفت منافقان کرد که یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً منافقاناند که از مردم ترسند. چنان که از اللَّه باید ترسید، بلکه منافقان از گفت مردمان بیش از آن ترسند که از اللَّه ترسند، گفتهاند که خشیت از اللَّه خشیت عزم است فهو له محدود، و خشیت از مخلوق خشیت ظنّ است و هو فیه معذور، زیرا که اللَّه قادر است که بر آن گزند رساند، پس بحقیقت ازو باید ترسید و بر خشیت باید زیست، و مخلوق بر هیچ گزند قادر نیست و در دست وی چیز نیست، او که از مخلوق میترسد ظنّی میبرد و اندیشهای میبود که در آن اندیشه وی معذور است، و لهذا حکی عن بعض الانبیاء خوفهم من المخلوقین حکی عن ابرهیم فقال تعالی: أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قالُوا لا تَخَفْ، و حکی عن موسی: فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی، و حکی عن داود: فَفَزِعَ مِنْهُمْ و قال لنبیّنا (ص): وَ إِمَّا تَخافَنَّ، فعذرهم فی الخوف لانّ ذلک خوف ظنّ معذور قوله: وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ ای لا یخشون قالة الناس و لائمتهم فیما احل اللَّه لهم و فرض علیهم.