جهانگشا.[ ج َ گ ُ ] ( نف مرکب ) جهان گشاینده. تسخیرکننده عالم. جهان گیر. کشورگیر. فاتح و مسخِّر جهان : میر بزرگ نامی گُرد گران سپاهی شیر ملک شکاری شاه جهانگشایی.فرخی.
معنی کلمه جهان گشا در فرهنگ معین
(ی ) ( ~. گُ ) (ص فا. ) کشورگیر.
معنی کلمه جهان گشا در فرهنگ عمید
پادشاه دلیر، فاتح، و کشورگیر.
معنی کلمه جهان گشا در ویکی واژه
کشورگیر.
جملاتی از کاربرد کلمه جهان گشا
جهان گشای و بر او داغ کامرانی نه زمین نورد و در او تخم نیکنامی کار
فلک ز قوس و قزح بر هوا کشیده کمان هوا ز برق جهان بر جهان گشاده کمین
خضر الهامی که چون سکندر لشکر کشد و جهان گشاید
هنر نمود؟ نمود و، جهان گشاد؟ گشاد یکی به چه؟ به حسام و، یکی به چه؟ به سنان
واژهٔ جستان بر وزن دستان شکل دیگری از واژهٔ جهانستان میباشد و نام نیای بزرگ ایشان بود. معنای جستان در زبان دری، جهان ستان، جهان گشا، گیتی گشا، جهان گیر و ستانندۀ جهان است. کهنترین یادکردهای تاریخی از ایشان از مرزبان پسر جستان است و به آمدن هارونالرشید خلیفه عباسی به ری در ۱۸۹ هجری بازمیگردد که خلیفه بدو اماننامهای داده بود و او را از پرداخت خراج معاف نموده و هدایا و خلعتهای افتخار به او داد. از دیگر یادکردهای تاریخی که آمده است، تنها یک گزارش مربوط به ظهور نخستین شیعۀ زیدی _ یحی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب _ یا پناه بردن او به پادشاه جستانی دیلم است که در آن اشارات اجمالی به این سلسله شده است.
تیغ جهان گشای گهردار شاه راست در هر گهر نمایش جام جهان نمای
خاصه که عدل شاه جهان چون بهشت کرد دریای خرمی و بطر بر جهان گشاد
(دگر آنکه نام آوران جهان گشایند بر من به نفرین زبان )
تن مخالف او کرده آسمان کمان بجان دشمن او بر جهان گشاده کمین
عشق بسر کشیدن است شیشه کائنات را جام جهان نما مجو دست جهان گشا طلب
دین ز چه باقی است از بقای ولی عهد ملک ز تیغ جهان گشای ولی عهد