جموح. [ ج َ ] ( ع ص ) اسب سرکش. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || اسب تیزروبانشاط. ( منتهی الارب ). جموح در اسب دو معنی دارد، معنی اول که سرکشی باشد عیب است برای اسب و معنی دوم که سرعت و نشاط باشد عیب نیست. ( از اقرب الموارد ). جموح. [ ج ُ ] ( ع مص ) در همه معانی رجوع به جماح و جمح شود.
معنی کلمه جموح در فرهنگ معین
(جُ ) [ ع . ] (مص ل ) ۱ - سرکشی کردن اسب . ۲ - (ص . ) اسب سرکش و تندرو.
معنی کلمه جموح در فرهنگ عمید
سرکشی، خود سری. ۱. سرکش. ۲. کسی که نتواند از هوا و هوس خود بازگردد.
و لان من الدهر الابی جموحه و لا من الصبح المضی ء عموده
مهد او بر فراز پیل جموح کوه جودیست بر سفینهٔ نوح
در آثار بیارند که: چهار کس آنند که خاک نخورد ایشان را بعد از مرگ: انبیاء، علماء، شهداء، و حافظان یعنی حمله قرآن. و درین معنی آوردند که عمرو بن الجموح و عبد اللَّه بن عمرو بن حزام هر دو روز احد شهید گشتند، و هر دو را در یک گور نهادند، و گور ایشان بر گذرگاه سیل بود. بعد از چهل و شش سال سر ایشان باز کردند، تا بجای دیگر نقل کنند از بیم سیل، ایشان را تازه دیدند.
قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ الآیة... فرمان آمد در قرآن چند جایگه که أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ و أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ نفقت کنید، و از آنچه شما را روزی کردیم چیزی بیرون دهید، پرسیدند که چه دهیم؟ و چند دهیم؟ و فرا که دهیم؟ و این پرسنده گویند که عمرو بن الجموح بوده درین آیت جواب آمد که فرا که دهید: گفت هر چه نفقت کنید از مال خیر اینجا بمعنی مال است، فَلِلْوالِدَیْنِ یعنی علی الوالدین، ابتدا به پدر و مادر کنید، و این یکی در نفقات واجب منسوخ گشت، اکنون نفقه پدر و مادر بر فرزندان واجب است، و زکاة و صدقه و وصیّت ایشان را حرام. دلیل قرآن بر وجوب نفقه پدر و مادر آنست که گفت: وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً و من الاحسان الانفاق علیهما.
این هم جواب سؤال عمر و جموح است که گفت: یا رسول اللَّه دانستیم که صدقات به که میباید داد یعنی فی قوله ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ الآیة، اکنون خواهیم تا بدانیم که چند دهیم و چه دهیم؟ آیت آمد قُلِ الْعَفْوَ بگوی آنچه بسر آید یعنی از نفقه خود و عیال خود.
بر سر اندیشه لجام افکنید از قدح می که جموح آمده است