جزوه
معنی کلمه جزوه در لغت نامه دهخدا

جزوه

معنی کلمه جزوه در لغت نامه دهخدا

جزوه. [ ج ُزْ وَ / وِ ] ( از ع ، اِ ) واحد جزو. یک جزو از چندین جزو . || کتابچه. دفترچه. ( ناظم الاطباء ). بمعنی دفتر بر وزن غرفه و جمع آن جزوات بر وزن غرفات و در لغت موجود نیست. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 3 ). در تداول عامه بمعنی دفترچه و کتابچه و رساله استعمال شده و در کتب لغت عربی دیده نشد.

معنی کلمه جزوه در فرهنگ معین

(جُ وِ ) [ ع . جزوة ] (اِ. ) ۱ - دسته ای از کاغذ چاپ شده یا با دست نوشته شده . ۲ - بخشی از کتاب . ۳ - دفترچه .

معنی کلمه جزوه در فرهنگ عمید

۱. یک دسته کاغذ نوشته شده یا چاپ شده.
۲. کتابچه.
۳. دفترچه.

معنی کلمه جزوه در فرهنگ فارسی

یک دسته کاغذنوشته یاچاپ شده، قسمتی ازکتاب
( اسم ) ۱- دسته ای از کاغذ نوشته یک دست. مخلوط . ۲- بخشی از کتاب . ۳- کتابچه دفترچه . جمع : جزوات .

معنی کلمه جزوه در دانشنامه عمومی

جزوه یا رساله چاپی یک کتاب صحافی نشده ( یعنی بدون پوشش سخت یا اتصال ) است. جزوه ممکن است از یک ورق کاغذی تشکیل شود که در دو طرف چاپ شده و از وسط یا یک سوم یا یک چهارم تا خورده باشد.
"استاندارد بین المللی آمار مربوط به تولید کتاب و نشریات" یونسکو یک جزوه را به عنوان "نشریه چاپی غیرادواری با حداقل ۵ و حداکثر ۴۸ صفحه، بدون صفحات پوشش، منتشر شده در یک کشور خاص و در دسترس عموم" تعریف کرده است و کتاب را به عنوان "یک اثر چاپی غیر ادواری با حداقل ۴۹ صفحه، بدون صفحه های پوشش " توصیف کرده است. با این حال، تعاریف یونسکو تنها به منظور هدف خاص برای تدوین آمار تولید کتاب آنها مورد استفاده قرار می گیرد.
جزوه در انگلیسی معادل pamphlet است که این کلمه برای یک اثر کوچک ( اثر جزئی opuscule ) که مستقلاً و بدون پوشش منتشر شود در حدود سال ۱۳۸۷ میلادی به کار رفت.
جزوه ها می توانند از اطلاعات مربوط به لوازم آشپزخانه تا اطلاعات پزشکی و رساله های مذهبی را شامل شوند. جزوه ها در بازاریابی بسیار مهم هستند زیرا ارزان هستند و می توانند به راحتی بین مشتریان توزیع شوند. جزوات همچنین از ابزارهای مهم به عنوان موضع نامه سیاسی اعتراض در مبارزات سیاسی بوده اند.
جزوه ساز یا رساله نویس ( ) اصطلاح تاریخی برای کسانی است که تولیدکننده یا توزیع جزوه، به ویژه برای یک علت سیاسی بوده اند.
به دلیل زودگذر بودن و استفاده وسیع سیاسی و مذهبی و سهولت تولید، جزوه ها اهمیت دارند و از این نظر مورد توجه جمع کنندگان کتاب قرار دارند. مجموعه های گردآوری شده قابل توجهی از رساله ها در اختیار کتابخانه های پژوهشی قرار گرفته اند.
به ویژه مجموعه های جامع از جزوات سیاسی آمریکا در کتابخانه عمومی نیویورک، کتابخانه Tamiment کتاب دانشگاه نیویورک و مجموعهٔ Jo Labadie در دانشگاه میشیگان قرار گرفته اند.
جزوه ها به طور گسترده در تجارت مورد استفاده قرار گرفته اند، به ویژه به عنوان یک قالب برای ارتباطات بازاریابی. اهداف متعدد برای جزوه ها، از جمله توصیف محصول یا دستورالعمل، اطلاعات شرکت، تبلیغات یا راهنماهای گردشگری وجود دارد و آنها اغلب به همان شیوه به عنوان جزوه یا بروشور استفاده می شود.

معنی کلمه جزوه در دانشنامه آزاد فارسی

جُزوه (pamphlet)
نوشتۀ جلدنشدۀ مختصری که برای انتشار اطلاعات یا نظریات استفاده می شود. جزوه در اروپای قرن ۱۶ از ابزارهای اصلی ایجاد بحث دربارۀ موضوع های مختلف سیاسی، مذهبی و فرهنگی بود و تا پیدایش رسانه های گروهی، روش کارآور برای ارتباطات گسترده باقی ماند. نخستین عصر مهم جزوه نویسی با جنبش دین پیرایی پروتستان۱ آغاز شد. در این عصر اختراع جدید ماشین چاپ به اصلاح طلبان مذهبی نظیر مارتین لوتر۲ کمک کرد تا اندیشه های خود را در جزوه هایی به زبان بومی ساده و پُرکِشش برای همه بنویسد. چنین جزوه هایی اغلب در شرایط بحث انگیز مطرح می شدند. جزوه نویسی در قرن های ۱۷ و ۱۸ به اوج شکوفایی رسید؛ در جنگ داخلی انگلیس و انقلاب های امریکا و فرانسه به منزلۀ ابزار تحریک سیاسی به کار گرفته شد، و از جنبۀ مسالمت آمیزتر درپی گسترش اندیشه های عصر روشنگری۳ بود. در عصر جدید، از جزوه جهت تبلیغ محصولات و خدمات، یا مثلاً دادن توصیه هایی دربارۀ موضوع های بهداشتی و ایمنی استفاده می شود. نخستین جزوه ها در بریتانیا، همانند قارۀ اروپا، دربارۀ مسائل دینی و مشروطیت بود، که جزوۀ نخستین صدای شیپور در برابر موج هولناک زنان۴ (۱۵۵۸)، از جان ناکس۵ اسکاتلندی عضو کلیسای پرسبیتری۶ از آن جمله است. مجادلات مارپرلیت۷ در ۱۵۸۹ به جزوه نگاری رونق بیشتری بخشید. در این سال، مؤلفانی گمنام با نام مشترک مارتین مارپریلیت۸ یک سری جزوه های طنزآمیز در دفاع از باورهای پرسبیتری انتشار دادند. در همین زمان، جزوه های اجتماعی رابرت گرین۹، نمایش نامه نویسی که دنیای تبهکاران لندنِ عصر الیزابت و مجادلات مختلف جادوگری به ویژه محاکمات لنکشر۱۰ در ۱۶۱۲ را افشا کرد، انگیزۀ بیشتری برای جزوه نگاری فراهم آورد. جزوه های سیاسی و خبرنامه های منشأ روزنامه های امروزی نیز نخستین بار در قرن ۱۷ در انگلستان انتشار یافتند و در خلال جنگ داخلی، زمانی که پیوریتن های پیش گام مانند جان میلتون۱۱ در جزوه ها برای بیان دیدگاه هایشان استفاده کردند، به سرعت بر شمار جزوه ها افزوده شد. در اوایل قرن ۱۸، قرنی که ساموئل جانسون۱۲ آن را «عصر جزوه» خوانده است، نویسندگانی چون جوزف اَدیسون۱۳، ریچارد استیل۱۴ و جاناتان سویفت۱۵ جزوه های متعددی منتشر کردند. مدتی بعد در همین قرن، انقلاب فرانسه موضوع بحث خشمگینانۀ روشنفکران انگلستان بود، و تأمّلاتی در باب انقلاب در فرانسه۱۶ (۱۷۹۰)، نوشتۀ ادموند برک۱۷، که انتقادی شدید از طغیان بود، با پاسخ تامس پین۱۸ در کتاب حقوق بشر۱۹ (۱۷۹۱ـ۹۲) روبه رو شد. این اثر که خطاب به طبقۀ کارگر بود، از پرخواننده ترین آثار عصر خود به شمار می رود. جزوه نگاری سیاسی در سراسر قرن ۱۹ در بریتانیا، در موضوع هایی مانند قانون غلات۲۰، خودمختاری (داخلی) ایرلند، و جنگ بوئر۲۱ها تداوم یافت. به این همه، ظهور روزنامه های ملی بیانگر افول جزوۀ سیاسی بود.
protestant reformationMartin LutherEnlightenmentFirst Blast of the Trumpet Against the Monstrous Regiment of WomenJohn KnoxPresbyterianMarprelate ControversyMartin MarprelateRobert GreeneLancashire TrialsJohn MiltonSamuel JohnsonJoseph AddisonRichard SteeleJonathan SwiftReflections on the Revolution in FranceEdmond BurkeThomas PaineRight of manCorn LawsBoer War

معنی کلمه جزوه در ویکی واژه

dispensa
fascicolo
جزوة
دسته‌ای از کاغذ چاپ شده یا با دست نوشته شده.
بخشی از کتاب.
دفترچه.

جملاتی از کاربرد کلمه جزوه

و چه گوید آن کسی که گوید : نفس اعتدال است، که مر این جزوهای طبایع را (به تکافی اجزا) چه چیز فراز آورد تا معتدل شد، پس از آنکه از کل خویش جدا نبودند؟ اگر گوید : این جزوهای (طبایع به ذات) خویش همی جدا شوند و با یکدیگر همی بیامیزند، بایستی که همه طبایع به جملگی با یکدیگر بیامیختندی، (از بهر آنکه) این جزوها (از) آن کلیات اند و کل جسم جز جزوهای خویش چیزی نیست و چو بعضی از کل طبایع آمیخته همی شوند و دیگران به حال خویش از یکدیگر جدااند، پیداست که مر این جزوها را آمیزنده ای قاهر است. و ما همی دانیم که صورت مردم بر نطفه همی پدید آید و نطفه مفعول است و مر مفعول را از فاعلی جز ذات خویش چاره نیست، از بهر آنکه روا نیست که چیزهایی فاعل ذات خویش باشد، چه اگر چیزی فاعل ذات خویش باشد، محال لازم آید از بهر آنکه واجب آید که آنچه همی موجود خواهد شدن، پیش از وجود خویش موجود باشد و این محال باشد که (چیزی هم) موجود باشد و هم معدوم باشد. پس واجب آمد به تقدیر مقدر حکیم که مر آن نطفه را قوتی باشد نگاه دارنده مر آن جزوها را که ذات نطفه آن است و آن قوت مر آن نطفه را صورت کننده باشد چو غذا در خور او بدو پیوسته شود اندر مکانی که در خور او باشد و نطفه بدان قوت که اندر اوست زنده باشد. و واجب آید که آن قوت صورت کننده که اندر آن نطفه است جسم نباشد، بل نگاهبان و صورتگر آن جسم باشد. و دلیل بر درستی این قول آن است که روا نیست که نطفه به ذات خویش صورتگر ذات خویش باشد، از بهر آنکه آن جزوهاست از یک جوهر و هر جزوی از آن به صورتگری کردن اندر یاران خویش سزاوارتر نیست (از دیگر یاران خویش به صورتگری نکردن و روا نیست) که همه جزوهای او هم فاعل باشد مر ذات خویش را و هم مفعول ذوات خویش باشد که این محال باشد. و چو جملگی آن نطفه مفعول است و صورت پذیر است، واجب آید که اندر او چیزی باشد که آن چیز فاعل و صورتگر باشد مر نطفه را، و بدین واجب آید که آن چیز جسم نباشد که اگر جسم باشد، آن جزوی از آن مفعول باشد، چنانکه گفتیم.
پس گوییم اندر رد قول آن کسانی که گفتند: نشاید دانستن که عالم چرا بود، و گفتند: چو همی ندانیم که عالم چیست و چگونه است روا نیست که بدانیم که چراست، که دانستن ما مر چه چیزی و چگونگی عالم را پس از هستی او، بر ما واجب آرد مر دانستن چرایی او را. پس ما دانیم که عالم هست و هر هستی با جوهر است یا عرض و این هر دو جنس ها اند و بازجستن از چه چیزی چیز به جنس باشد. (و آنچه جوهر) باشد، به ذات خویش قایم (باشد و مر عرض را قیام بدو) باشد. و چو عالم به ذات خویش قایم است و مر اعراض را پذیرفته است، دانیم که عالم جوهر است. و جوهر به دو قسم است: یا لطیف است و جنباننده، یا کثیف است و جنبنده. و لطیف و جنباننده روح است و کثیف و جنبنده جسم است. و چو (عالم) کثیف است بدانچه مر او را جزوهای بسیار است و جنبنده است اندر مقام خویش، درست شد که جسم است. پس جوهریت عالم درست کردیم و این جواب چه چیزی اوست و جسمیت او نیز درست کردیم و این جواب کدامی است، اعنی اگر کسی گوید: عالم کدام جوهر است؟ گوییم که جوهر جسم است. آن گاه گوییم که (چگونگی) مر جسم را به شکل و رنگ باشد و مر عالم را هم شکل است و هم رنگ، و اندر حرکت و سکون باشد و مر عالم را هم حرکت است و هم سکون و جز آن. اما شکل عالم کری است و اما لون او به حسب احتمال اجسام اوست مر آن را، چنانکه بعضی از او محتمل است مر روشنایی را چو آتش و اجرام فلکی و جز آن و بعضی از او محتمل است مر تاریکی را چو خاک و افلاک و جز آن. و اما حرکت عالم نیز به حسب احتمال اجزای اوست مر آن را، چنانکه بعضی از اجزای (او) محتمل است مر حرکت را سوی مرکز و بعضی محتمل است مر حرکت را به گرد مرکز. اما سکون عالم به کلیت اوست نه به اجزای او، بدانچه اندر یک مکان به حرکت مستدیر (متحرک) است کز آن مکان مر کلیت او را انتقال نیست و انتقال مر اجزای او راست اندر او. پس درست کردیم که عالم چیست و چگونه است. چو مائیت و کیفیت او معلوم گشت، لازم (آید) که کمیت او دانستنی باشد. و این خواستیم که بیان کنیم اندر رد قول این گروه که دانستن کمیت بودش عالم را منکر شدند بدانچه گفتند: همی ندانیم که عالم چیست و چگونه است.
«مهم‌ترین نمایندهٔ فلسفه اسلامی در آن دوره، محمدحسین طباطبایی در خانه خود در شهر قم مجلس درسی برقرار کرد در نقد مبانی فلسفی کمونیسم. اما آشنایی او و شاگردان‌اش از کمونیسم محدود به جزوه‌ها و مجله‌های فارسی حزب توده بود. حاصل این درس‌ها کتابی با عنوان «اصول فلسفه و روش رئالیسم» شد که با پانوشت‌های مرتضی مطهری در سال ۱۳۳۲ به چاپ رسید. این کتاب بر پایه نوشته‌های تقی ارانی، بنیان‌گذار فکری حزب توده ایده‌های فلسفی کمونیسم را نقادی می‌کرد.»
ابن‌المعتز (۹۰۸) در احیاء شعر به شیوه قدیم کوشش بسیار کرد و در تجدید حیات شعر سعی فراوان نمود. جزوه‌ای در ۴۵۰ بیت در وصف خلافت پسر عمویش المتعضد سرود. این سبک ساده و زیبا و جالب بود.
جزوهای جهان زکوه و ز کاه همه در «لا اِله الاّ اللّه»
و نیز گوییم که بدانچه جسم متجزی است، لازم نیاید که گوییم: ترکیب جسم از اجزاست و اجزا پیش از جسم پراکنده بوده اند. و یافتن ما مر جسم را با اجزا دلیل نیست برآنکه مر جسم را از جزو ها کرده اند، و نیاید ما را گوییم: اگر مر جسم را از جزوها نکرده اند چرا اندر (او) جزوهاست؟ از بهر آنکه اندر آفرینش چیزهاست که آن بر نهادهایی است کز آن بیرون نشود (البته)، چنانکه آب تر است و آتش گرم است، و نیاید ما را که گوییم: چرا ما مر آتش (را)همی خشک یابیم اگر نه مر او را از چیزی خشک کرده اند و چرا آب تر است اگر نه مر او را از چیزی تر کرده اند؟ و خود همین مرد همی دعوی کند (که آتش) که ضد آب است، (هم) از آن هیولی و خلاست که آب از آن است. پس اگر آتش که گرم و خشک است و روشن است، رواست کز چیزی باشد کز او سردتر و تاریک تر باشد، چرا روا نباشد که جسم با جزو نه از جزوها باشد؟ و مثال این حال چنان باشد که (چو) ما مربعی بینیم (که به دو مثلث قسمت شود) و هر قسمی از او باز به دو مثلث دیگر قسمت شود و هم چنین همیشه هر یکی از آن مثلثات به دو مثلث دیگر قسمت همی پذیرد بی هیچ خلافی و جز به مثلثات قسمت نپذیرد آن مربع البته، گوییم که مر این مربع را از این مثلثات ترکیب کرده اند (و بحث آریم بر این قول بدانچه گوییم: اگر نه این مربع را از این مثلثات ترکیب کرده اند) چرا اندر او مثلثات است؟ و این حجتی سست و باطل باشد، از بهر آنکه ما مربع توانیم کردن بی آنکه از نخست دو مثلث باشد تا مر آن مربع را از دو مثلث ترکیب کنیم، و بدانچه کسی مر این مربع را به خطی کز قطر او به قطری دیگر کشد به دو مثلث قسمت کند و مر آن را برهان سازد برآنکه ما این مربع را از این دو مثلث کردیم، حجت او درست نشود. پس هم چنین است حال جسم که صانع حکیم (مر او را) متجزی آفریده است تا از او (به دفعات بی نهایت صورت ها همی آید. و قول آن کسی که تجزیت جسم را دلیل گیرد بر آنکه اجزای نامتجزی قدیم بوده است ، هم چو قول آن کس است که مر یافتن مثلثات را اندر مربع بر آنکه مثلثات قدیم است دلیل گیرد بی هیچ تفاوتی. وچو نهاد جسم از آفرینش) بر آن است که او متناهی است و تناهی او عجز صانع (حکیم دلیل نیست از نا آفریدن) مر او را نامتناهی، بل وضع جسم بر تناهی است، نیز چو صانع حکیم چیزی پدید آورده است که بر او صورت های بسیار بر یکدیگر همی تواند کردن، (پدید نا آوردن) او مر صورتی را نه از این چیز که مر آن را از بهر پدید آوردن صورت ها از او پدید آورده است، بر عجز او از ابداع دلیل نباشد، بل وضع پدید آوردن چیزهای مولودی نیز بر این است که یاد کردیم. و حکمت اندر آنکه مر جسم را اجرای خرد آمد آن است تا از او صورت های خرد و بزرگ بیاید و بشاید کردن از سر پیل تا پای مور و پشه. و جاهلان مر حکمتی را بدین بزرگی بر عجز قدرت از ابداع حمل کرده اند، تعالی الله عما یقول الظالمون علوا کبیرا.
ونیز گوییم که اجسام عالم – از خاک و باد و آب و آتش – جزوهای عالم اند و اندر این جزوها فساد رونده است، چنانکه گرم سرد همی شود و تر خشک همی شود و جز آن. و حکم اندر جزو چیز هم چو حکم باشد (اندر کل) آن چیز، مگر اندر اندکی و بسیاری تفاوت باشد میان ایشان. پس رفتن فساد اندر اجزای عالم همی حکم کند که (فساد) اندر کلیت عالم نیز رونده است و لیکن بدانچه اجسام عالم بزرگ است – از افلاک و اجرام و جز آن – وز ما دور است، مر آن نقصان ها را که اندر آن همی آید اندر نمی یابیم. و نیز چو فساد اندر آن (به زمان دراز) همی آید، به سبب بزرگی آن اجسام گروهی را از مردمان همی گمان اوفتدکه کل عالم فساد پذیر نیست، و لیکن فساد اندر او به حکم (این فساد که) اندر اجزای او ظاهر است واجب است و درازی مدت و پدید ناآمدن آن فساد به مدتی اندک، مر او را از حکم فساد پذیرفتن (بیرون نبرد و آنچه فساد پذیر باشد محدث باشد. پس عالم محدث است.)
اشارت گهی کرد آن شاه دین بدان تیغ و برجزوهای زمین
او همچنین نزد خود ۱۲ هزار جزء (جزوه، رساله آموزشی) در علم لغت و حدیث داشت که خود نگاشته بود.
عمر خود دادی گرفتی ای حَزون جزوه‌دانی پر ز تخْییل و ظُنون
علی‌رغم قدر و مقامی که الیوت در شعر و شاعری دارد، تعداد شعرهایی که او سروده است آنچنان زیاد نیست. وی شعرهایش را ابتدا در نشریات ادبی یا کتاب‌ها و جزوه‌های کوچک که معمولاً فقط حاوی یک شعر بودند منتشر می‌کرد. سپس آن شعرها را در مجموعه‌هایی گرد می‌آورد و به دست چاپ می‌سپرد. اولین مجموعه‌شعری که از او به چاپ رسید پرافراک و دیگر ملاحظات نام داشت که در سال ۱۹۱۷ منتشر شد. الیوت بیشر شعر معروفش: ترانهٔ عاشقانهٔ جی. آلفرد پرافراک را، که در آن جی. آلفرد پرافراک مردی میان‌سال است، وقتی که تنها ۲۲ سال داشت، سرود. همچنین، ترانه‌های وی برای اثر موزیکال معروفِ گربه‌ها استفاده شد.
پس از انتشار جزوهٔ بیان حق، فرقهٔ ارانی توانست دانشجویانی همچون محمدعلی جمالزاده، ایرج اسکندری، خلیل ملکی، عبدالحسین نوشین و محمد بهرامی را به خود جلب کند و به یک نیروی سیاسی تأثیرگذار تبدیل شود. از سوی دیگر اعضای فرقهٔ جمهوری انقلابی، بیش از پیش به کمینترن (سازمان بین‌الملل سوم کمونیستی به مرکزیت شوروی) نزدیک شدند.
تا چهل سالش بجذب جزوها حق حریصش کرده باشد در نما
و گوییم کز پس اقسام این جسم کلی اعنی خاک و آب و هوا و آتش و افلاک و انجم موالید است از جواهر معدنی گدازنده و نا گدازنده، وز آن اشکال بسیار است، که هر یکی را از آن صورتی است، کوبدان صورت از جملگی موجودات مولوداتی و امهاتی جداست، و هر یکی را از نبات و حیوان نیز از پشه تا پیل واز گندناو پیاز تا درخت گوز و ساج صورتی دیگر است. و مرین خاک و آب را که بدین صورتهاء مولودی‌اندرست ناچار صورت‌گری لازمست بخاصه از بهر این تفاوت بسیار که همی بینیم، کز چوب که نوعیست از مطبوعات بهری بر صورتی هرچ ضعیفتر است چون چوب بیدو چوب انجیر، و بهری بر صورتی هرچ قوی‌تر است چون ساج و آبنوس. و‌اندر هر شخصی از اشخاص حیوان صورتهاء بسیار است، از پوست و موی و گوشت و استخوان و سر و وسم و جز آن. و هر یکی ازین مصورات بر صورت خویش محفوظ است‌اندر حال حیات نبات و حیوان، و پس از جدا شدن نفس نامی و حیوانی از آن، اعنی چوب و استخوان و پوستهاء حیوان پس (از) مرگ نبات و حیوان (بدان صورت) همی نمانند.و هر یکی از ان (دارای) جزوهاء خاکی و آبی و جز آنست، و ناچار‌اندر هر یکی از چوب و جز آن نگاه دارنده‌ایست که مر آن جزوهاء را همی نگاه دارد، چه از آن صورت که یافتست، و چه از آن جمله‌‌ئی که آن صورت بر آنست: اعنی بمثل پاره سنگ را حافظی است که مر اورا بر صورت سنگ همی نگاه دارد، و آن جزوهاء سخت شده را‌اندر آن پاره‌سنگ همی بدارد تا ریخته نشود. (و) ممکن نیست که هر جزوی ازآن همی خویشتن را بدان جزو که هم پهلوی اوست بر بندد، از بهر انک آن جسم (را)‌اندر ذات خویش فعل نیاید، که او جوهری فعل پذیر‌ست نه فاعلست. پس مر نگاه‌دارنده این مصورات (را) بر صورتهاء مختلف و متفاوت «طبیعت »گفتند.
سال بعد از بازنشستگی در کسوت استادی، شروع به آموزش دانشجویان مقاطع کارشناسی، کارشناسی عالی و کارشناسی ارشد در دانشگاه‌های؛ هوایی شهید ستاری، افسری امام علی (ع)، فارابی و دافوس کرد. او در این مدت چند مقاله، جزوه، کتاب «نظریه‌های راهبردی» با همکاری دو تن از استادان دافوس و کتاب «حملهٔ هوایی به الولید» را به رشتهٔ تحریر درآورد و هم‌زمان به گردآوری و تدوین عملیات‌های هوایی در سال‌های دفاع مقدس مشغول شد. سری کتاب‌های «ستاره‌های نبرد هوایی» ویژه زندگینامه و خاطرات خلبانان دفاع مقدس یکی دیگر از تألیفات اوست.
از نقش‌ کارخانهٔ آثار خوب و زشت جزوهم‌غیر هرچه شود دلنشین خوش است
در مورد علت نام‌گذاری جزوه به اسرار هزار ساله، حکمی زاده بیان می‌کند: «می‌گویید هر که را اسرار حق آموختند، مهر کردند و زبانش دوختند؛ می‌گویم این چگونه اسراری است که تنها به مردمان زودباور و بی‌سواد حق دارید بگویید و نشان دهید ولی پای مردمان دقیق و کنجکاو که به میان می‌آید، انگار جزء اسرار می‌شود. اگر سر است به هیچ‌کس نباید گفت و اگر نیست، باری یکبار آن را در چنین مجلسی آشکار کنید»