معنی کلمه ثناخوان در لغت نامه دهخدا ثناخوان. [ ث َ خوا / خا ] ( نف مرکب ) مدّاح : گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست بنده شاه شمائیم و ثناخوان شما.حافظ.صدثنا خوان که یکتن است چو اوبزم او را دو صد ثناخوان باد.
جملاتی از کاربرد کلمه ثناخوان به ذوق لطف عاجزپروری دلها نکو خواهش به شکر فیض نصفت گستری لبها ثناخوانش عمری است که مداح و ثنا خوان شما هست خواهد که همه عمر ثناخوان تو بادا جام جمشید چو در بزم طرب نوش کنی زهره خنیاگر و برجیس ثناخوان تو باد بر او کیستم مشتاق پیش حضرت شاهی ستاده بنده ای از جان دعاگویان ثناخوانان آبی ای ساقی مستان تو بر آتش بفشان کاین ثناخوان بدرت با لب عطشان آمد من ثناخوان توام کیست که از روی خرد چون بدید آن شرف و عز ثناخوان نشود مداح و ثناخوانم ، آمنا ، صدقنا من بیش تو خواهمکه بُوَم در همه وقتی خالی نبود مجلس و خوانت ز ثناخوان اسب همت سرکشید و بهر جو جایز نداشت خوار همچون خر در اصطبل ثناخوانی مرا حرمت سلمان دهدش کردگار هرکه بر این شاه ثناخوان شود