ثعلب

معنی کلمه ثعلب در لغت نامه دهخدا

ثعلب. [ ث َ ل َ ] ( ع اِ ) روباه ماده یا عام است. روبه. گته سک. و در اختیارات بدیعی آمده است : بپارسی روباه گویند چون به آب بپزند و بر مفاصل طلا کنند بغایت نافع بود خاصه همچنان زنده بپزند وزمانی نیک در آن آب نشینند اما بعد از تنقیه این عمل کنند و پیه وی درد مفاصل را سودمند بود و درد گوش ببرد چون در گوش چکانند و اگر به آن ادمان نمایند کری زایل کند و درد گوش ببرد و شش وی خشک کرده و سحق نموده بیاشامند نافع بود جهت ربو و سرفه و پیه وی چون در دهان گیرند درد دندان زایل کند و درد چشم را نافع بود و شریف گوید پیه وی چون با پوست تخم مرغ سوخته بیامیزند و بر داءالثعلب نهند نافع بود و مجرب است و زهره وی با کرفس و اشق بگدازند مساوی و سعوط کننددر بینی کسی که ابتداء جذام بود در هر روز یکبار بغایت نافع بود و چون آدمی دندان وی در دست گیرد ایمن باشد از بانک کردن سگ و پیه وی با زیت انفاق کهن بگدازند و بر نقرس و مفاصل طلا کنند نافع بود پوست وی بغایت گرم بود از همه پوستها مسخن تر بود و مرطوب مزاج را شاید پوشیدن و محرورمزاج را نشاید. و کسی را که سرما بروی غالب باشد شاید و هرچند که موی بر وی زیاده بود سخونت وی بیشتر بود و آن لباس زنان بلغمی مزاج و پیران باشد و در خواص ابن زهر آمده است که پیه وی چون طلا کنند بر تازیانه که چوبی در اندرون او بود در هر خانه که بنهند مجموع کیکها بر آن جمع شوند و این مؤلف گوید اگر بادام تلخ بکوبند و بر گوشت افشانند چون روباه بخورد بیهوش شود . و در تحفه حکیم مؤمن آمده است : به فارسی روباه گویند و آن حیوان معروفی است پوست او در گرمی قریب به سمور جهت مبرودین و مرطوبین و نطول طبیخ زنده او و مذبوح او در درد مفاصل سودمند و طبیخ زنده قویترخصوصاً که در روغن زیتون جوشانیده باشند جهت تعقد وصلابت مفاصل نافع و باعث سرعت راه رفتن اطفال و رفع اعیاء و آشامیدن یک مثقال از شش او که خشک کرده باشند با آب عسل جهت ربو و سرفه و طلاء آن با پوست سوخته ٔتخم مرغ جهت داءالثعلب مجرّب و پیه او جهت درد گوش وبا روغن زیتون و امثال آن جهت نقرس و دردهای بارد وسعوط زهره او باهم وزن آن آب کرفس در هر ده روز یکبار جهت ابتداء جذام و زیاده نشدن آن بغایت مؤثر و گوشت او جهت مبرودین و تحریک باه و صاحبان استسقا مفید و خاکستر پوست او جهت سوختگی آتش و بواسیر و قروح حاره و تدهین دست و پا به پیه او مانع مضرت سرما و نگاه داشتن دندان او را جهة منع فریاد کردن سگ مجرب دانسته اند و مالیدن پیه او بر چوبی و نصب کردن آن درموضعی از خانه سبب اجتماع کیک بر آن چوب - انتهی.

معنی کلمه ثعلب در فرهنگ معین

(ثَ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) گیاهی است از ردة تک لپه ای ها که گونه هایش تیرة ثعلب را به وجود می آورد. این گیاه دارای گل های خوشه ای صورتی و سفید است و خاصیت دارویی دارد.
(ثَ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) روباه .

معنی کلمه ثعلب در فرهنگ عمید

۱. گیاهی با برگ های پَهن، گل های خوشه ای صورتی یا سفید، و ریشه ای غده ای، ارکیده.
۲. غدۀ زیرزمینی این گیاه در تهیۀ بعضی غذاها و شیرینی ها به کار می رود، خصی الثعلب، خصیة الثعلب.
۳. [جمع: ثعالب] [قدیمی] روباه.

معنی کلمه ثعلب در فرهنگ فارسی

ابو العباس احمد بن یحیی شیبانی از نحویان کوفه ( ف. ۲۹۱ ه. ق . ) کتاب فصیح الغه ازوست .
( اسم ) ۱- گیاهی از رد. تک لپه ییها که گونه هایش تیر. خاصی را بنام تیر. ثعلب بوجود میاورد.گیاهی است پایه و دارای گلهای خوشه یی و برگهای پهن . برگهای تحتانیش بنوک باریک و تیزی منتهی میشوند وبرگهای فوقانیش معمولا دارای لکه هایی برنگ قهوه یی است . گلهایش صورتی یا سفید با خطوط و نقاط بنفش یاارغوانی است . کاس. گل آن شامل سه کاسبرگ است که اکثررنگ گلبرگهارا دارند.دو تااز کاسبرگها مانند بال و سومی راست قرار گرفته است . جامش نیزشامل سه گلبرگ است که دو عدد آنها در راست وچپ قرین. یکدیگروسومی زبانه ای خمیده میسازد. نافه اش دارای یک پرچم است که بساکی درشت و چسبنده دارد. تخمدان نیز سه برچه یی و گرده افشانی غیر مستقیم است ( بوسیل. حشرات ). ریش. ثعلب دو غده دارد که یکی تو خالی است ومربوط بگیاه رویید. فعلی است و دیگری تو پراست که مای. جوان. سال آینده است . غده های توپر ثعلب دارای مواد نشاسته یی و لعابی و غذایی است . از غده های زیر زمینی ثعلب آردی تهیه میکنند که در تجارت نیز بنام ثعلب مشهوراست. این آرد حاوی نشاسته و قند و مقداری موسیلاژ است . در تداوی این آرد را بعنوان رفع خستگی وتجدید قوی و در سابق برای تقویت نیروی باد و همچنین نرم کنند. سینه ( بعنوان خلط آور ) استعمال میکردند و معمولا مصرفش بصورت جوشاند. یک درصداست ثعلب دارای گونه های زیادی است و در حدود ۲۵ گونه حداقل از آن شناخته شده است که ازغده های زیرزمینی تمام آنها برای تهی. پودر ثعلب استفاده میشود. غیراز تداوی ثعلب را برای تهی. بستنی و شیرینی نیز بکار میبرند. این گیاه در اکثر نقاط اروپا و آسیا میروید . در ایران ( آذربایجان کردستان لرستان سواحل دریای خزر نواحی البرز خراسان ) کشت میشود و یکی ازاقلام صادراتی را تشکیل میدهد. بعضی ازانواع ثعلب را بعنوان گل زینتی خصوصا در باغهای اروپا میکارند ثعلبی خصی الثعلب ثعلب معمولی . ۲- روباه . ۳- آرد تهیه شده از غده های زیرین گیاه ثعلب . یا تیر. ثعلب . گیاهان تک لپه یی که از نظر ساختمان مورفولوژی و کیفیات زیستی و دیگر خواص شباهت بگیاه ثعلب دارند و جزو تیر. ثعلب بشمار آیند. تعداد این گیاهان در حدود ۵ هزار میشود که برخی از آنها در چمنزارهای مرطوب و بسیاری از آنها درمناطق گرم میرویند و سردست. آنها ثعلب معمولی است که شرح شده است . یا ثعلب معمولی . ثعلب .
نام جمل پیغمبر

معنی کلمه ثعلب در فرهنگستان زبان و ادب

{Orchis} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از ثعلبیان که اغلب در اروپا و شمال غربی افریقا تا تبت و مغولستان و چین و ژاپن پراکنده هستند

معنی کلمه ثعلب در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ارکیده

معنی کلمه ثعلب در ویکی واژه

گیاهی است از ردة تک لپه‌ای‌ها که گونه‌هایش تیرة ثعلب را به وجود می‌آورد. این گیاه دارای گل‌های خوشه‌ای صورتی و سفید است و خاصیت دارویی دارد.
روباه.

جملاتی از کاربرد کلمه ثعلب

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ ابن عباس گفت: سبب نزول این آیت آن بود که عبد اللَّه بن سلام و اسد و اسید پسران کعب، و ثعلبة بن قیس و و یامین بن یامین و برادر زاده عبد اللَّه سلام، سلمه و خواهرزاده وی سلام، اینان مؤمنان اهل کتاب‌اند، پیش مصطفی (ص) شدند، و گفتند: یا رسول اللَّه! ما ایمان میآریم بتو، و بقرآن کتاب تو، و به موسی و بر تورات کتاب وی، و به عزیر، و بیرون ازین هر چه هست از کتاب و رسل ایمان بدان نیاریم. مصطفی (ص) گفت: نه، که ایمان آرید بخدا و برسول وی محمد، و بکتاب وی قرآن، و بهر کتاب که پیش از قرآن فرو آمد. ایشان گفتند: نکنیم. پس ربّ العالمین این آیت فرستاد، میگوید: ای شما که به محمد و بقرآن و به موسی و به تورات گرویدند، آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ باللّه بگروید، و برسول وی محمد، و بکتاب وی قرآن، و بهر کتاب که پیش از وی فرو فرستاده آمد: تورات و انجیل و زبور و جز از آن از کتب و صحف.
از ثعلب در تولید بستنی سنتی ایرانی استفاده می‌شود.
از آرد ثعلب، دسرهایی نیز تهیه می‌شود از جمله پودینگ ثعلب و بستنی ثعلب. منطقه قهرمان‌مرعش ترکیه از تولیدکنندگان بزرگ آرد ثعلب است که این آرد با نام «ثعلب مرعش» معروف است.
تو همچو شیر ژیانی که از بلندی طبع شکار می نستاند ز دست ثعلب و سید
احمد بن یحیی شیبانی شهرت‌یافته به ابوالعبّاسِ ثَعلَب، همچنین ثعلبِ نحوی (۸۱۵-۹۰۴) زبان‌شناس برجستهٔ عربی در سدهٔ سوم قمری بود.
قوله تعالی: إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ هذا کقوله: وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ. و المنافق هو الّذی یصدّقک لسانه و یکذّبک قلبه، اخذ من النّافقاء و هو جحر الیربوع و الثعلب و الضب و هو الّذی یخرج منه اذا اخذ الصّیاد القاصعاء و هو جحره الّذی یدخل فیه اخذ کلّ ذلک من النّفق و هو السّرب، نافق الرّجل و تنفق و انتفق بمعنی واحد. سئل حذیفة من المنافق. فقال: الّذی یصف الاسلام و لا یعمل به و هم الیوم شرّ منهم لانّهم کانوا یومئذ یکتمونه و هم الیوم یظهرونه. و قیل: معنی نشهد نحلف یدلّ علیه.
آنکه می تاخت به میدان چو اسد منهزم شد ز عدو چون ثعلب
گرم گاهی کآفتاب استاده در قلب اسد سنگ و ریگ ثعلبیه بید و ریحان دیده‌اند
همیشه تا نبود باز طعمهٔ تیهو همیشه تا نبود شیر سخرهٔ ثعلب
ثعلب در پایان عمر ناشنوا شد، در ۱۶ جمادی‌الثانی ۲۹۱ق پس از نماز عصر از مسجد بدرآمد، اسبی او را صدمه زد و جمسش را خُرد ساخت. ثعلب فردایش درگذشت. او را پرهیزکار و دیندار وصف نموده‌اند.
روایت کرده‌اند که عیسی (ع) سیاحی کردی. وقتی در بیابانی میشد، باران در ایستاد، خود را جای پوشش طلب کرد نیافت، روباهی را دید که از زخم باران در سوراخ خویش میشد، عیسی بگریست گفت: یا رب جعلت لهذا الثعلب کنّا و لم تجعل لی! بار خدایا این روباه را جای پوشش و آرامگاه دادی این ساعت و مرا ندادی! وحی آمد که یا عیسی میخواهی جایی که بدو باز شوی؟ گفت خواهم، گفت در این وادی شو که آنچه میخواهی یابی، عیسی در وادی شد، پیری را دید که در نماز بود، آن پیر چون عیسی را بدید، نماز خویش تمام کرد. آن گه بدست اشارت کرد که ما ذا ترید؟ چه میخواهی؟ عیسی گفت مرا باران گرفت، جایی طلب کردم که بدو باز شوم. اینجایم نشان دادند، پیر خطی گرد خود در کشیده بود و در آن دایره نماز میکرد و هیچ قطرة باران بوی نمیرسید. عیسی را گفت: قدم در این دایره نه تا باران بتو نرسد. هم چنان کرد، پیر بسر نماز باز شد. عیسی در کار آن پیر تأمل میکرد و باران که بوی نمی‌رسید از آن تعجب همی کرد. چون سلام باز داد گفت: یا شیخ ما قصتک؟ قصه خویش بگو و از حال خویش مرا خبر ده پیر گفت: من وقتی گناهی کردم، اکنون چهل سال است تا از آن گناه توبه میکنم و از حق تعالی عذر می‌خواهم. عیسی گفت: آن چه گناهست؟ پیر گفت: گناهی که اللَّه تعالی بر من بپوشید و ستر کرد تو چه پرسی از آن؟ من آن گناه با کس نگویم مگر که پیغامبری را بینم از پیغامبران خدای و با وی بگویم. عیسی گفت: پس من پیغامبر خدایم عیسی مریم با من بگوی! گفت: ای عیسی وقتی بر درگاه ربّ العزّة فضولی کرده‌ام. کاری را که اللَّه تعالی خواسته بود و رانده و کرده، گفتم لیته لم یکن، فانا استغفر اللَّه منه منذ اربعین سنة. فارسل عیسی عینیه بالدّموع فقال: انّی اری اخی هذا یستغفر من ذنب لم یخطر لی ببال.
همچنین با آرد ثعلب در ترکیه نوشابه ثعلب درست می‌شود.
جمعی از اصحاب خلوت چنان شدند که بکلوخ استنجا نکردند و آب از دهن بر زمین نینداختند که جمله در او نور الله دیدند. بشر را نیز همین افتاد. بل که نور الله چشم رونده گردد - بی یبصر - جز خدای خود را نبیند، هر که را خدای چشم او شد، جز خدای نتواند دید. چنانکه خواجه انبیا علیهم السلام در پس جنازة ثعلبه به سر انگشت پای می‌رفت. فرمود: ترسم که پای بر سر ملائکه نهم. و آن ملایکه چیست؟نور الله المومن ینظر به نور الله.
«از احمد بن علی وجیهی شنیدم که می‌گفت از ابوعلی رودباری شنیده که گفته‌است استادش در علم تصوّف جنید بوده‌است و در فقه ابوعباس بن سُرَیج و در نحو و لغت ثعلب و در حدیث ابراهیم حربی.»
واحدتها اریکه، قال ثعلب: لا تکون اریکة حتّی تکون علیها حجال. و قیل: هی الوسائد و الفرش، «متّکئون» ای جالسون. و قیل: «متّکئون» ذووا تکأة.
عبدالله خثعمی شهرت‌یافته از نام مادرش به ابن دُمَیْنه (؟-۷۹۶م) شاعر عربی در سدهٔ دوم هجری بود. او را از شاعران مخضرم می‌دانند، چرا که در روزگار عباسی به ویژگی‌های شعر اموی می‌سرود. دیوان اشعارش توسط ابوالعباس ثعلب جمع‌آوری شد.
و به روایتی، پس از آنکه عبیدالله بن زیاد سر حسین را به شام فرستاد فرمان داد زنان و کودکان را مهیای سفر به شام کرده و دستور ویژه‌ای راجع به سجاد داد مبنی بر اینکه روی غلی که بر گردن او بود غل دیگری قرار دادند و سپس همه را به دنبال سرهای کشته‌شدگان همراه با محفر بن ثعلبه عائذی و شمر بن ذی الجوشن روانه نمود کاروان زنان و اطفال همه جا طی طریق نموده تا به جماعتی که حامل سرهای کشته‌شدگان بودند ملحق شدند.
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ جابر بن عبد اللَّه گفت: این آیت در شأن مسلمانان اهل کتاب فرو آمد: عبد اللَّه سلام و اسد و اسید و ثعلبه، که رسول خدا ایشان را فرموده بود که با جهودان و ترسایان موالات مگیرید، و ذلک فی قوله: لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری‌ أَوْلِیاءَ. پس بنی قریظه و نضیر ایشان را دشمن گشتند، و سوگند یاد کردند که با اهل دین محمد نه نشینیم، و نه سخن گوئیم، و نه مبایعت و مناکحت کنیم.
محمد بن عبدالواحد مُطرِّز شهرت‌یافته به ابوعمر زاهد همچنین «زاهد باوردیِ غلامِ ثعلب» (۸۷۴-۹۵۷م) (نسب:ابوعمر محمد بن عبدالواحد بن ابوهاشم مطرّز) کاتب و لغوی عربی ایرانی بود.
می‌گویند روزی دو نفر از قبیله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر یکدیگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتی را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود برمی‌شمرد، «ثعلبه» گفت: خزیمة بن ثابت (ذو الشهادتین) و حنظله (غسیل الملائکه) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنین عاصم بن ثابت، و سعد بن معاذ از ما می‌باشند.