توقد

معنی کلمه توقد در لغت نامه دهخدا

توقد. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] ( ع مص ) افروخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). افروخته شدن آتش. ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آتش افروختن و افروخته شدن آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). لازم و متعدی است. تلألؤ ستاره و جز آن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه توقد در فرهنگ معین

(تَ وَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) برافروختن ، شعله ور شدن آتش .

معنی کلمه توقد در فرهنگ عمید

۱. افروخته شدن آتش، شعله ور شدن آتش.
۲. درخشان شدن.
۳. آتش افروختن.

معنی کلمه توقد در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بر افروختن زبانه زدن زبانه کشیدن . ۲ - ( اسم ) افروزش زبانه کشی . جمع : توقدات .

معنی کلمه توقد در ویکی واژه

برافروختن، شعله ور شدن آتش.

جملاتی از کاربرد کلمه توقد

«لنار بنی آدم الّتی توقدون جزء عن سبعین جزء من نار جهنم، فقال رجل یا رسول اللَّه ان کانت لکافیة قال فانّها فضّلت علیها بتسعة و ستّین جزء حرا فحرّا اوقدت الف عام فابیضّت، ثم اوقدت الف عام فاحمرّت، ثم اوقدت الف عام فاسودّت فهی سوداء کاللیل المظلم»
توقدر خود نمیدانی که جبریل ترا هر لحظهٔ آورده تنزیل
خود گرفتم سرو دارد همچو بالای توقدی لیکن اورا زلف مشکین وبر سیمین نباشد
فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ای تقدحون و توقدون النّار من ذلک الشجر، این آیت از روی اشارت حجت است بر منکران بعث، آن خداوند که آتش در درخت سبز بیافرید قادر است که زندگی در استخوان پوسیده ریزیده بیافریند و بر وی دشوار نیاید و قدرت بر وی تنگ نبود.
و عن ابی هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): یحشر النّاس یوم القیامة ثلاثة اصناف: صنف مشاة و صنف رکبان و صنف علی وجوههم، قیل یا رسول اللَّه و کیف یمشون علی وجوههم؟ قال: انّ الذی امشاهم علی اقدامهم قادر ان یمشیهم علی وجوههم، «عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا» اگر کسی گوید چونست که درین آیت ایشان را بکری و گنگی و نابینایی صفت کرد؟ جای دیگر گفت: «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً»، جواب آنست که ابن عباس گفت: «عُمْیاً» لا یرون شیئا یسرّهم، «بُکْماً» لا ینطقون بحجّة، «صُمًّا» لا یسمعون شیئا یسرّهم. مقاتل گفت: اول که از خاک بر آیند بینند و گویند و شنوند تا آن گه که نداء: «اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ» شنوند پس از آن گنگ و کر و نابینا گردند. ابن جریر بر عکس این گفته: قال حین یخرجون من قبورهم یکونون بهذه الصّفة ثمّ یرون و ینطقون و یسمعون، «کُلَّما خَبَتْ» ای عن اللّهب مع بقاء حرّها و اصلها، «زِدْناهُمْ سَعِیراً» توقدا فلا یفتر ابدا. و قیل: «کُلَّما خَبَتْ» بعض النّیران اشتعلت بهم نار اخری من جهة اخری فهم معذّبون بنار بعد نار. و قیل کلّما خمدت و نضجت جلودهم و لحومهم بدّلهم اللَّه غیرها لیذوقوا العذاب.
از نعل اسبها متحرک شود زمین بر چوب نیزها متوقد شود نصال