تصاریف

معنی کلمه تصاریف در لغت نامه دهخدا

تصاریف. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تصریف. احکام و اوامر خودسرانه. ( ناظم الاطباء ). || تبدیلات و انقلابات و حوادث زمانه. ( ناظم الاطباء ). گردانیدنها و گذشتن ها و برگشتن ها. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تصاریف دهر؛ نوائب آن. حدثان آن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : بر این فن متبحر و ریان گشته و بر تصاریف احداث واقف شده و رای او به ممارست این فن متانت یافته. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 20 ). گمان بسته که مجال حوادث ایام در آن محال محال باشد و دست تصاریف روزگار بدامن دولت او نرسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 33 ). تا مگر ث... و انقیاد و طواعیت را از تصاریف زمان سایه بان سازد. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه تصاریف در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تصریف ، پیشامدها، حوادث زمانه .

معنی کلمه تصاریف در فرهنگ عمید

پیشامدها و حوادث روزگار، گردش ها و انقلابات زمانه، نوائب دهر، تصاریف الدهر.

معنی کلمه تصاریف در فرهنگ فارسی

پیش ل آمدهاوحوادث روزگار، گردشهاوانقلابها
( مصدراسم ) جمع تصریف پیشامد ها حوادث اتفاقات گردشهای زمانه.

معنی کلمه تصاریف در ویکی واژه

جمع تصریف؛ پیشامدها، حوادث زمانه.

جملاتی از کاربرد کلمه تصاریف

کیف لا اشکو و قد زادت تصاریف المحن کیف لا ابکی و قد طالت بتاریخ الجوی
از جنید می‌آید، رضی اللّه عنه: «التّوحیدُ انْ یَکونَ العبدُ شبحاً بینَ یدیِ اللّهِ، تجری عَلیه تصاریفُ تَدْبیرِه فی مجاری أحکام قُدْرته فی لُجَجِ بحارِ توحیدِه، بالفَناءِ عَنْ نَفْسِه و عَنْ دَعْوَةِ الخلقِ لَه و عنِ استجابَتِه لَهم، بحقائقِ وجود وحدانیتهِ فی حقیقَةِ قُرْبه، بذهاب حسِّه و حرکتِه لِقیام الحقِّ لَه فیما أرادَ مِنهُ، وَ هُوَ أنْ یَرْجِعَ آخِرُ العَبْدِ إلی أَوَّلِه فیکونَ کما کانَ قبلَ أنْ یکونَ.»
رزم جویی مفرد آری در تصاریف قتال کثرت خصم ترا جمع مکسر داشتند
خاموش کن که همت ایشان پی توست تأثیر همت‌ست تصاریف ابتلا
در مقامی هست هم این زهر مار از تصاریف خدایی خوش‌گوار
چو بندی از تصاریف شیون چشم تو را مصدر نماید عین مشتق
ز ابر پرآب دو چشمش ز تصاریف فراق بر شکوفه رخ پژمرده بباریده خوش است
و لا تشمت عداتی و کن بی حفیظا من تصاریف الزمان
الام تصاریف الزمان و جوره تکلفنا ما لانطیق من الاصر
از تصاریف زمان پای عزیزان در گل است یارب از دست جهان پای کسی در گل مباد