بواد

معنی کلمه بواد در لغت نامه دهخدا

بواد. [ ب ُ ] ( فعل دعایی ) بمعنی باشد و این الف ، الف تمنا و دعا است چنانکه شواد بمعنی ان شأاﷲ. و مثال بماناد و نماناد که در دعا و نفرین گویند و بمیراد و نمیراد. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) :
دی و فرودینت خجسته بواد
در هر بدی بر تو بسته بواد.فردوسی.

معنی کلمه بواد در فرهنگ معین

(بُ ) (فعل دعایی از بودن ) بُوَد، باشد.

معنی کلمه بواد در فرهنگ عمید

= باد۲

معنی کلمه بواد در فرهنگ فارسی

دعا، باشد، باد، سوم شخص مفرد
( فعل سوم شخص مفرد فعل دعایی از بودن ) بود باشد .

معنی کلمه بواد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)ودی (۱۱ بار)
سیلگاه. دره. راغب گوید: وادی در اصل محل جریان آب است ودره را از آن وادی گفته‏اند. طبرسی فرموده: وادی کرانه کوه است. مجرای بزرگ آب را نیز وادی گویند. و آن در اصل بزرگی امر است و خونبها را از آن دیه گویند که عطایی است در مقابل امر عظیم یعنی قتل. به نظر بعضی آن در اصل به معنی جریان است در مصباح گوید: «وَدَی الشَّیْ‏ء» یعنی جاری شد و وادی به معنی دره از آن است . دره‏ای را نمی‏پیمایند مگر آنکه بر آنها نوشته شود. *. خدایا من ذریه‏ام را در دره بی کشت اسکان دادم. در صحاح گویند: اغلب اوقات بکسره دال اکتفا کرده و یاء را حذف می‏کنند مثل . در آیه . مراد از آن طریقه و نوع است از انواع مدح و ذمّ و خیال و غیره. جمع وادی در قران مجید اودیه است . از آسمان باران نازل کرد دره‏ها به اندازه و وسعت خود جاری شدند.

جملاتی از کاربرد کلمه بواد

و اعیار صوادر عن حماتی بوادی الرمل و البرق الدوانی
خرد بوادی عشقت سفر گزید،اما عظیم تند شد و بردبار باز آمد
لم تحتبس رکب بواد معطش الا جمعت من البکاء غدیرا
یکی نامه بنویس با مهر و داد چنان چون سزاوار مردم بواد
و روی انّ عبد الرحمن بن ابی صعصعة کان یتیما فی حجر ابی سعید الخدری. فقال له ابو سعید: یا بنیّ اذا کنت فی البوادی فارفع صوتک بالاذان فانّی سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: «لا یسمعه جنّ و لا انس و لا حجر الّا شهد له».
قوله تعالی: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ این آیت جای ناز عارفانست، و چراغ دل موحدانست و روشنایی چشم سنیّان است، و خس در دیده مبتدعانست. سنّیی را که راه می‌جوید راه است، وی را می‌راند، بزمام حق، در راه صدق، در سنن صواب، بر چراغ هدی، و بدرقه مصطفی، روی بنجات نهاده، وادی بوادی منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مقعد صدق عند ملیک مقتدر. و مبتدع که راه تسلیم گم کرد، و در وهده تأویل افتاد، وی را با این آیت آشنایی نه، که در دل وی از سنّت هیچ روشنایی نه! وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً. خبر ندارد آن مسکین که تأویل می‌نهد و از تسلیم می‌گریزد، که درک تسلیم را ضامن خدا است، و درک تأویل را ضامن رأی هر چه از تأویل آید بر ماست، هر چه از تسلیم آید بر خداست، تسلیم راهیست آسان، به بهشت نزدیک، منازل آن آبادان، تأویل راهیست دشوار، بضلالت نزدیک، منازل آن ویران، تأویل بر پی رائی رفتن است: و بر پی رای رفتن شوم‌تر از آنک بر پی شک رفتن، تسلیم از پی رسول رفتن است و سنت او را نگاه داشتن، و او را در آن استوار گرفتن، ظاهر آن پذیرفتن، و باطل بحق سپردن!
مررنا با کناف نجد و بتنا بواد الاراک لعلّی اراک
و گفت، «تب از جوش دوزخ است و نصیب مومن از دوزخ آن است». و انس می گوید که رسول (ص) گفت، «بارخدایا! حساب امت من به من کن تا کسی مسادی ایشان نبیند». گفت، «ایشان امت تواند و بندگان منند و من بر ایشان رحیم ترم. نخواهم که مساوی ایشان کسی بیند، نه تو و نه دیگری». و گفت، (ص) که حیات من خیر شماست اگر زنده باشم شریعت به شما می آموزم و اگر مرده باشم اعمال شما بر من عرضه می کنند. آنچه نیک بود حمد و شکر می کنم. و آنچه بد بواد آمرزش می خواهم.
با خود نشان بوادی آوارگی مبر جائیکه نقش پای بماند قدم منه
فرخت باد و فر خجسته بواد سده و عید فرخ بهمن