دادنی

معنی کلمه دادنی در لغت نامه دهخدا

دادنی. [ دَ ] ( ص لیاقت ) درخور دادن. چیزی که لایق دادن باشد. ( آنندراج ). || که دادن آن لزومی دارد. که دادن سزاوار آن بود : چون به خوار ری رسید [ مسعود غزنوی ] شهر را به زعیم ناحیت سپرد و مثالها که دادنی بود بداد. ( تاریخ بیهقی ص 23 چ ادیب ).
پای در این صومعه ننهادنی است
چون بنهی واستده دادنی است.نظامی.- امثال :
حق گرفتنی است نه دادنی .
|| مقروض. وامدار. بده کار: به بقال سرگذر فلان مبلغ دادنی هستم ، بدو وامدارم.

معنی کلمه دادنی در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که باید بدهند

جملاتی از کاربرد کلمه دادنی

و این بسنده نیست نزدیک ما هرکه نان با نانبا دهد و گوشت با قصاب که یک سیر کم است بخیل باشد. و هرکه نفقه زن و فرزندان چنان دهد که قاضی تقدیر کرده باشد و اندر یک لقمه ورای آن مضایقت کند بخیل باشد و هرکه نان در پیش دارد و چون درویشی از دور بیاید پنهان کند، بخیل بود. پس درست آن است که بخیل آن بود که آنچه دادنی باشد بندهد.
أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً که آن گه که ما بمردیم و خاک گردیم و استخوان، أَ إِنَّا لَمَدِینُونَ (۵۳) ما پاداش دادنی‌ایم و با ما شمار کردنی ؟! قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ (۵۴) اللَّه فرماید شما بران قرین فرو نگرید.
هرچه هستی سوی تو برگشتنی است وام باشد و وام را پس دادنی ست
هر نفس ذبحی و هر دم کشتنی ست نفس را هر ساعتی جان دادنی ست
حقت به جانب است که نظاره دشمنی دشنام دادنی بود افزون ز حد نگاه
دل خط و وام دادمت، هوش و خرد سپردمت جانست هنوز دادنی، پاره مکن قباله را
و یوسف (ع) از جبرئیل (ع) پرسید که چون گذاشتی آن پیر اندوهگین را؟ گفت، «به اندوه صد مادر فرزند کشته». گفت، «وی را عوض اندر این چیست؟» گفت، «ثواب صد شهید». اما در مظالم بندگان باید که حساب معامله خویش با همه خلق بکند، بلکه حساب مجالست و سخن گفتن تا هرکه را بر وی حقی است یا مالی یا آن که وی را رنجانیده است و غیبت کرده، از عهده آن بیرون آید و هرچه بازدادنی است بازدهد و از هرکه بحلی بباید خواست بخواهد و اگر کسی را کشته است خویش به وارث تسلیم کند تا قصاص کنند یا عفو کنند و هرچه بر وی حاصل آید از درمی یا دانگی یا حبه ای، خداوند آن را در عالم طلب کند و بازدهد و اگر نیابد به وارث دهد. و این سخت دشوار بود بر عمّال و بازاریان که معامله ایشان بسیار بود و بر همه کس دشوار بود اندر حدیث غیب همه را طلب کردن. و چون متعذر شد هیچ طریق دیگر نماند مگر آن که در طاعت همی افزاید تا چندان طاعت جمع شود که چون این حقوق از طاعت وی بگذارند اندر قیامت وی را قدر کفایت گناه بود.
باین مخلوقات و مصنوعات قسم یاد کرد که رستاخیز بودنی است و هر کسی را جزا کردار خود بخیر و شرّ دادنی. معتقد کافه اهل اسلام است که حق جل جلاله روز حشر و نشر خلائق را جمع کند، ارواح و اشباح را بهم آرد چنانک در نشئه اول روح و شخص جمع بودند از بهر ابتلا، هم چنین در روز حشر و نشر جمع باشند از بهر یافت جزا. فالحشر حق و قراءة الکتاب حق و المیزان و السؤال حق و ممرّ الخلق علی الصراط حق و لواء الحمد حق و الشفاعة حق و الجنّة و النار حق. قال اللَّه تعالی: وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ، قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ و قال تعالی: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مؤمنان که باین غیبها ایمان آوردند و پیغام از پیغام رسان پذیرفتند و براست داشتند، جزا ایشان فردا در آن جهان چیست؟
اما مردخای به وسیله استر همسر خشایارشا، درخواست پس گرفت و ابطال دستور را کردند. اما پادشاه ایران حکم خود را غیرقابل ابطال دانست؛ و گفت که برگشت دادنی نیست. و به جای آن حکم جدیدی صادر کردند که براساس آن دفاع از جان که تا آن زمان بر اساس حکم قبلی پادشاه غیرقانونی قلم داد می‌شد اکنون قانونی بود. بدین ترتیب خشایارشا به یهودیانی که در هر شهری بودند، اجازه داد که جمع شوند و از جان خود دفاع نمایند.
فَقُلْنَا اذْهَبا گفتیم که هر دو روید! إِلَی الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا بایشان که دروغ شمردند سخنان ما، فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِیراً (۳۶) به نیست بدادیم ایشان را به نیست دادنی.
فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ (۸۶) تَرْجِعُونَها چرا اگر شما نه انگیختنی‌اید و پاداش دادنی آن جان را از گلو با پس نیارید، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۸۷) اگر راست میگویید.