غیبت
معنی کلمه غیبت در فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع . غیبة ] (مص ل . ) بد گفتن پشت سر کسی ، عیب کسی را در غیاب وی گفتن .
معنی کلمه غیبت در فرهنگ عمید
* غیبت کردن: (مصدر لازم ) = غیبت۲
* غیبت گفتن: (مصدر لازم ) [قدیمی] = غیبت۲
۱. [مقابلِ حضور] غایب شدن، ناپیدا شدن، پنهان شدن از نظر، نهان بودن.
۲. در شیعۀ اثناعشری، نهان بودن امام دوازدهم از انظار.
* غیبت صغرا: در شیعۀ اثناعشری، غیبت امام دوازدهم از چهار سال بعد از تولد یعنی از سال ۲۶۰ (هـجری قمری ) تا مدت ۶۹ سال (سال ۳۲۹ هـجری قمری ) که سال فوت چهارمین نایب آن حضرت بوده.
* غیبت کبرا: در شیعۀ اثناعشری، غیبت امام دوازدهم پس از غیبت صغرا که تا هنگام ظهور ادامه خواهد داشت.
معنی کلمه غیبت در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) عیب کسی را در غیاب وی گفتن بد گفتن پشت سر کسی ۲ - ( اسم ) بدگویی در غیاب کسی . توضیح در لغت عرب این کلمه به کسر اول است ولی در فارسی زبانان غیبت گویند .
معنی کلمه غیبت در دانشنامه آزاد فارسی
سخن، فعل یا اشاره ای است که پشت سر مسلمانی از عیب او حکایت کند، چنان که اگر به گوش او برسد، ناراحت شود. این کار حرام است. در صورتی که مفسده ای نباشد باید از فرد غیبت شده (مغتاب) جلب رضایت شود. از منابع روایی اسلامی برمی آید که غیبت گناه کبیره است. در قرآن کریم، این کار به منزلۀ خوردن مردار برادر مسلمان تلقی شده است. پیامبر اسلام (ص) می فرماید که غیبت از زنا بدتر است. دربارۀ حرمت غیبت مسلمان مجنون یا نابالغ غیر ممیز اختلاف است. ذکر عیوب ظاهر مغتاب مانند کوری و امثال آن به نظر برخی غیبت شمرده نمی شود و برخی عالمان، قصد تحقیر را نیز در تحقق غیبت شرط کرده اند و برخی دیگر ذکر عیب مسلمان را بدون حضور هیچ مخاطب نیز غیبت شمرده اند. ذکر عیب جمعی از مسلمانان مانند اهالی یک شهر نیز به نظر بسیاری فقیهان غیبت است. در دو مورد، غیبت جایز است: ۱. ذکر عیب مسلمان متجاهر به فسق، فقط در مورد همان فسقی که به آن تجاهر می کند؛ ۲. در مقام تظلم خواهی و نیز چنانچه مصلحتی مهم تر از حفظ عیوب مسلمان در بین باشد، انجام غیبت منعی ندارد؛ مانند تنبیه کردن مغتاب، چنان که پس از غیبت، از روی شرم امید رود که دست از کار بد خود بکشد؛ یا در مقام نصیحت یا مشورت دادن به کسی که نیاز به مشورت و نصیحت دارد؛ یا در مقام جرح شاهد که در محکمه اقامۀ شهادت کرده است؛ یا در مقام رد کسی که در دین بدعت وارد کرده است.
معنی کلمه غیبت در دانشنامه اسلامی
در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب برادر دینی، به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او می شود بپردازند، خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نَسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و...
غیبت بر چند قسم است: گفتن مستقیم یا با کنایه، نوشتن، با اشاره دست و پا. روایت است «زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت، عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه است. رسول خدا(ص) فرمود: غیبت او را کردی.»
[ویکی اهل البیت] واژه «غیبت» در فرهنگ اسلامی معمولا در دو مورد زیر به کار می رود:
[ویکی نور] غیبت نعمانی اثر محمد بن ابراهیم نعمانی از علمای قرن چهارم می باشد. اصل عربی این کتاب از مفاخر آثار شیعه است که با سعی و کوشش جناب آقای علی اکبر غفاری که در تصحیح و تعلیق آن مبذول داشتند، احیاء گردید و به ترجمه آقای حاج سید احمد فهری زنجانی رسیده است.
در ابتدای این ترجمه، مقدمه ای از محقق و ترجمه ای از مقدمه عربی کتاب صورت پذیرفته است. و در ادامه متن اصلی کتاب به صورت تحت اللفظی ترجم گشته است.
ترجمه و متن غیبت نعمانی / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده
غیبت نعمانی، بررسی روایات غیبت حضرت صاحب الامر (عج) / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده
مطالعه کتاب غیبت در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور
[ویکی فقه] غیبت (ابهام زدایی). واژه غیبت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: معانی• غیبت (رذیله اخلاقی)، یکی از رذایل اخلاقی• غیبت (غایب)، مقابل حضور قرآن• آیه غیبت، نام دیگر آیه ۱۲ سوره حجرات امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)• غیبت کبرا، بخش دوم و طولانی پنهان زیستی امام مهدی (علیه السّلام)• غیبت صغرا، مرحلۀ نخست و کوتاه دوره غیبت امام مهدی (علیه السّلام)• غیبت امام زمان، به معنای پنهان شدن امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) از انظار عناوین کتاب ها• غیبت کبری (کتاب)، ثر فارسی علی اصغر رضوانی، از مجموعه کتاب های سلسله مباحث مهدویت• غیبت صغری (کتاب)، اثر فارسی علی اصغر رضوانی، از مجموعه کتاب های سلسله مباحث مهدویت• غیبة الامام المهدی عند الامام الصادق (کتاب)، اثر ثامر هاشم عمیدی، تحلیلی است از نظریات امام صادق (علیه السّلام) درباره مهدویت و فلسفه غیبت مهدی (عجّل الله فرجه الشریف)
...
[ویکی شیعه] غیبت (ابهام زدایی). منظور از غیبت می تواند یکی از دو معنای ذیل باشد:
[ویکی فقه] غیبت (اخلاق). غیبت در اخلاق اسلامی، از اعظم مهلکات، و اشدّ معاصی است. یعنی چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد، خواه آن نقص، در بدن او باشد، یا در نسب او، یا در صفات و افعال و اقوال او، و یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد. هم چنین غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره، یا ایماء، یا رمز، یا نوشتن.
غیبت یکی از رذایل اخلاقی است که در تعالیم اخلاقی دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده است.
معنای لغوی
غیبت در لغت مصدر «غاب»،
جذری، مبارک بن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۳، ص۴۰۰.
بدان که حقیقت غیبت آن است که چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد.
فیض کاشانی، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۵۵.
...
[ویکی فقه] غیبت (رذیله اخلاقی). غیبت در اخلاق اسلامی، از اعظم مهلکات، و اشدّ معاصی است. یعنی چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد، خواه آن نقص، در بدن او باشد، یا در نسب او، یا در صفات و افعال و اقوال او، و یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد. هم چنین غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره، یا ایماء، یا رمز، یا نوشتن.
غیبت یکی از رذایل اخلاقی است که در تعالیم اخلاقی دین مبین اسلام به شدت از آن نهی شده است.
معنای لغوی
غیبت در لغت مصدر «غاب»، و اسم مصدر «اغتیاب» است و غیبت از ریشه «غیب» بر چیزی که از چشم ها پوشیده باشد دلالت دارد. و اغلب لغویین به معنای اصطلاحی آن پرداخته اند. رجوع شود به لغت نامه های معتبر از جمله معزی فیومی.
معنای اصطلاحی
بدان که حقیقت غیبت آن است که چیزی نسبت به شخصی که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد. خواه آن نقص، در بدن او باشد، مثل این که بگویی: فلانی کور، یا کر، یا گنگ، یا نیم مرده، یا کوتاه، یا بلند، یا سیاه، یا زرد و امثال این ها است، یا در نسب او باشد مثل این که بگویی: پسر فلان، فاسق، یا ظالم، یا حمال زاده، یا نانجیب و نحو این ها است. یا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل این که بگویی: بدخلق، یا بخیل، یا متکبّر، یا ترسو، یا ریاکار، یا دروغ گو، یا دزد، یا ظالم، یا پرگو، یا پرخور، یا بی وقت به خانه مردم می رود، و نحو این ها است، یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد از: لباس، یا خانه، یا مرکب. چنان که بگویی: جامه فلان کس چرکین است. یا خانه او چون خانه یهودیان است. یا عمامه او مثل گنبدی است، یا به قدر گردویی است. یا کلاه او دراز است. یا مرکب او (جلف) است. و امثال این ها. و همچنین در سایر اموری که منسوب به او باشد و به بدی یاد شود که اگر آن را بشنود ناخوشش آید. همچنان که حدیث نبوی به آن دلالت می کند، فرمود: «آیا می دانید که غیبت چه چیز است؟ عرض کردند: خدا و رسول او داناتر است. فرمود: آن است که یاد کنی برادر خود را به چیزی که او را ناخوش آید. شخصی عرض کرد که اگر آن صفت با او باشد باز بد است؟ فرمود: اگر باشد غیبت است و الا بهتان است. و نام مردی در خدمت آن حضرت برده شد، شخصی عرض کرد که چه عاجز است. حضرت فرمود: غیبت رفیق خود را کردی. و روزی اسم زنی مذکور شد عایشه گفت: کوتاه قد است. جناب رسول (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) فرمود: او را غیبت کردی. و زنی دیگر مذکور شد عایشه گفت: آن دامن بلند است. حضرت فرمود: بیفکن از دهن خود، پس پاره گوشتی از دهن او افتاد.» روزی یکی از اصحاب به دیگری گفت: «فلان شخص بسیار خواب است. حضرت فرمود: گوشت برادر خود را خوردی.» و آنچه در بعضی از احادیث وارد شده که پیغمبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلم) یا بعضی از ائمّه (علیهم السّلام) مذمّت بعضی از اشخاص معیّنه را فرموده اند، یا از برای بیان احکام الهی بوده یا از طوایفی بوده اند که غیبت آن ها مستثنی است، چنانچه ذکر آن خواهد آمد.
تفاوت غیبت و تهمت
...
[ویکی فقه] غیبت (غایب). غَیبت یعنی مقابل حضور، غایب بودن است.
از احکام آن در بسیاری از ابواب، از قبیل طهارت، صلات، زکات، حج، رهن، وکالت، نکاح، طلاق، ظهار، شفعه و قضاء سخن گفته اند.غیبت گاه به لحاظ صفتی برای شخص (= فرد غایب) موضوع احکامی واقع شده و گاه به لحاظ صفتی برای مال (= مال غایب) که به احکام هر یک جدا گانه اشاره می شود.
← احکام نوع نخست
۱. ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص۲۷۹ - ۲۸۱.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۶۱۷، برگرفته از مقاله «غَیبت ».
...
[ویکی اهل البیت] غیبت (گناه). غیبت در لغت مصدر «غاب» و اسم مصدر «اغتیاب» است و غیبت از ریشه «غیب» بر چیزی که از چشمها پوشیده باشد دلالت دارد و اغلب لغویین به معنای اصطلاحی آن پرداخته اند. در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب کسی به بیان آنچه نقلش مایه ناخشنودی او میشود، بپردازند. که در حقیقتِ آن فرقی نیست؛ خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و...
مرحوم نراقی در جامع السعادات می گوید: حقیقت غیبت آن است که چیزی نسبت بغیری که شیعه باشد ذکر کنی که اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضی نباشد.
خواه آن نقص، در بدن او باشد مثل اینکه بگویی: فلانی کور، یا کر، یا گنگ، یانیم مرده، یا کوتاه، یا بلند، یا سیاه، یا زرد، یا احول، یا «قطور» و امثال اینها است.
یا در نسب او باشد مثل اینکه بگویی: پسر فلان، فاسق، یا ظالم، یا حمال زاده، یا نانجیب و نحو اینها است.
یا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل اینکه بگویی: بد خلق، یا بخیل، یا متکبر، یاجبان، یا ریا کار، یا دروغ گو، یا دزد، یا ظالم، یا پرگو، یا پرخور، یا بی وقت به خانه مردمم می رود، و نحو اینها است.
یا در چیزی باشد که متعلق به او باشد از: لباس، یا خانه، یا مرکب. چنانکه بگوئی:
جامه فلان کس چرکین است. یا خانه او چون خانه یهودان است. یا عمامه او مثل گنبدی است، یا بقدر گردوئی است. یا کلاه او دراز است. یا مرکب او «جلف » است.و امثال اینها.
[ویکی نور] غیبت (میرزا خانی حسین). غیبت اثر حسین میرزاخانی، تعریف غیبت و بیان کفّاره، مستثنیات و حکم استماع آن می باشد که به زبان فارسی و قبل از سال 1405ق نوشته شده است.
کتاب با تقریظ آیت الله حسین مظاهری در اشاره به جالب بودن طرز جمع آوری مطالب آغاز و مباحث در شش فصل، ارائه شده است.
نویسنده در مطرح کردن مباحث، از آیات، روایات و سخنان بزرگان کمک گرفته است.
در فصل اول کتاب بحث هایی مقدماتی پیرامون غیبت بیان شده است. نویسنده در این فصل، ابتدا حرمت غیبت از دیدگاه آیات و روایات را بررسی و سپس به کبیره یا صغیره بودن این گناه پرداخته است.
در فصل دوم، غیبت تعریف شده است. نویسنده معتقد است که هم اجماع و هم اخبار بر این معنا منطبقند که غیبت در حقیقت، عبارت از آن است که کسی درباره دیگری کلامی بگوید که اگر طرف بشنود، بدش بیاید، اعم از این که آن کلام در مورد نقص باطنی او مثل حسادت و ترس، یا نقص بدنی مانند کچلی و لنگی، و یا نقص دینی و دنیایی او و یا در چیزهایی که متعلق به اوست.
وی در این زمینه، به بیان نظرات بزرگانی همچون صاحب مصباح، صاحب قاموس، صاحب نهایه، محقق کرکی در جامع المقاصد ، صاحب صحاح اللغة و شهید ثانی پرداخته است.
معنی کلمه غیبت در ویکی واژه
pettegolezzo
غیبة
ناپدید شدن.
ناپدیدی، عدم حضور.
غیبة
بد گفتن پشت سر کسی، عیب کسی را در غیاب وی گفتن.
جملاتی از کاربرد کلمه غیبت
ز غیبت درین عالم آب و گل زبان تو سود و نیاسود دل
سید محمدتقی خوانساری نیز در حوالی سال ۱۳۱۸ شمسی و بعد از تجربه اقامه نماز جمعه در خوانسار و واکنش علما و فقها نسبت به اقامه آن در دوران غیبت، نماز جمعه را در شهر قم اقامه مینمود.
گفت: ترسیدم که مگر غیبت کردهای.
بی خبر غیبت ما می کردند آمدند منصف شرمنده شدند
عاقبت غیبت گزیند هر که آید در نظر وانک او غایت نگردد از نظر منظور ماست
مینداز بر بام غیبت کمند در غیبت خلق بر خود ببند
نه بیداد از او بهرهمند آیدم نه نیز از تو غیبت پسند آیدم
چند از زبان برای دل دیو مردمان در دیو لاخ غیبت مردم گیا خورم
و سخن اوست که: کاشکی بدانمی، که مرا دشمن میدارد، و که غیبت میکند، و که بد میگوید تا من اورا سیم و زر فرستادمی. به آخر کار که چون کار من میکند از مال من خرج کند.
حضور را به معنی حضور قلب برای حق، هنگام غیبت خلق، نیز به کار بردهاند. این حضور ضد غیبت است، زیرا غیبت، غیبت دل است از احوال خلق، به موجب اشتغال حس به آنچه بر آن وارد شدهاست.
یک مدعی تخت پادشاهی که ادعا میکند، نوه امیر محمد یعقوب خان است در کابل ظاهر میشود، اما بهزودی کشف میشود که وی تنها یک وانمودکننده است و هیچ پیروی ندارد. به غیر از این مسئله، کشور هنگام غیبت شاه بهطور کامل در حالت آرامش بودهاست.
ای رمیده طبع تو از ذی صلاح کردهای خود غیبت نیکان مباح
اگرچه مدت غیبت دراز گشت ولیک زبان عذر به یکباره هم نشد کوتاه
فلاحی پس از چند سال غیبت، در سال ۱۴۰۰ در شبکه منوتو حضور پیدا کرد و به نوعی خبر از مهاجرت خود داد.[نیازمند منبع]
احمدینژاد در تاریخ ۱۱ اردیبهشت و پس از ۱۰ روز غیبت، در جلسهٔ هیئت دولت حاضر شد. به گفتهٔ مرتضی آقاتهرانی، رئیس فراکسیون هواداران دولت در مجلس ایران و استاد اخلاق هیئت دولت، احمدینژاد در دیداری با خامنهای از او مهلتی خواستهبود که تصمیم گیرد که کنارهگیری کند یا با ماندن مصلحی موافقت کند.