خشونت

معنی کلمه خشونت در لغت نامه دهخدا

خشونت. [ خ ُ ن َ ] ( ع مص ) درشتی و زبری. ( ناظم الاطباء ). ضد لینت و نرمی ، خلاف نعومت. ( یادداشت بخط مؤلف ). || غلظت. ( از ناظم الاطباء ) : خشونت این کلمه مؤثر آمد و او را بگرفتند و به خوارزم فرستادند. ( از ترجمه یمینی ). امیر عضدالدوله با جلالت قدر و نباهت ذکر وخشونت جانب و عزت ملک و نخوت پادشاهی همواره رضاء آنجانب نگاهداشتی. ( از ترجمه یمینی ). || سختی و تندی و تیزی. ( ناظم الاطباء ) : از سر حدت مزاج و خشونت طبع برلجاج اصرار نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || سخت رویی. خشم. غضب. ( از ناظم الاطباء ) : بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در اواسط هر روز مطالبه کردی و سخنهای با خشنوت گفتی. ( گلستان سعدی ). || خشکی.
- خشونت حلق ؛ خشکی گلو. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خشونت صدر ؛ خشکی سینه. ( از یادداشت بخط مؤلف ).
- خشونت فم ؛ خشکی دهان. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خشونت کردن ؛ درشتی کردن. تندی کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خشونة. [ خ ُ ن َ ] ( ع مص ) مصدر دیگری است برای خشانة. ( منتهی الارب ) رجوع به خشانة شود.

معنی کلمه خشونت در فرهنگ معین

(خُ نَ )(اِمص . ) ۱ - درشتی ، ناهمواری . ۲ - تندخویی ، بی رحمی .

معنی کلمه خشونت در فرهنگ عمید

۱. درشتی کردن، درشت خویی، تندخویی.
۲. [قدیمی] زبری، زمختی، ناهمواری.
۳. [قدیمی] درشتی، تندی.

معنی کلمه خشونت در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - درشتی زبری ناهمواری مقابل نرمی لین . ۲ - تند خویی درشتخویی .

معنی کلمه خشونت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خشونت عبارت است از اقدام علیه جسم، جان، شرف، مال، حقوق فطری، طبیعی، اجتماعی و معنوی فرد، افراد، هویت ها و هنجارهای اجتماعی.
تعریف، سویه ها و عوامل خشونت از زوایای گوناگون از نگاه آیات قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده، پس از اشاره به پیشینه خشونت در گذشته و امروز، سویه های خشونت را از زاویه رفتار فردی، قلمرو اجتماع و قلمرو حکومت با استناد به آیات قرآن مورد بررسی قرار داده است. سپس به نقد و بررسی تعریف های گوناگون از خشونت پرداخته و پس از تعریف دقیق آن به نافرمانی خداوند و اقدام علیه جسم، جان، شرف، مال، حقوق طبیعی، فطری و موضوعی خود، دیگران، هویت ها، نهادهای اجتماعی و جوامع انسانی به معنی شناسی واژه «ظلم» به عنوان واژه کلیدی ترسیم کننده خشونت درنگره قرآنی اشاره کرده و فراخنای مفهومی ظلم و خشونت های فردی، خشونت های خانوادگی، خشونت های اجتماعی، ربا خواری، سرقت، استهزاء، غیبت، دشنام، طعن و... و خشونت های حکومتی را به تفصیل با استفاده از آیات قرآن مورد بررسی قرار داده است.عدالت و ستم برروی هم معیار بازشناسی خشونت از غیر خشونت است، به این معنی که هر رفتار، گفتار و عملکردی که در قلمرو مفهومی ظلم و ستم قرار گیرد، عمل خشونت بار است، چنان که تمامی آن دسته از گفتارها و رفتارها و باورهایی که در چار چوب مفهومی عدالت بگنجد، خشونت به حساب نمی آید، هر چند که با شدت عمل، زجر و رنج همراه باشد. از سوی دیگر، تمامی زمینه ها و عواملی که در تعامل و روابط انسانها با خود، دیگران، روابط دولت، ملت و یا روابط بین المللی باعث رویکرد و رفتار ستمگرانه و ظالمانه می شود، همان زمینه ها و عوامل، اسباب رویکرد به خشونت نیز هستند.
یشینه خشونت
پرخاشگری و خشونت در شمار آن دسته از پدیده های اجتماعی است که به رغم تنفر و بیزاری بشر از آن، در تمامی ادوار تاریخ زندگی اجتماعی و تعامل افراد، گروه ها، نهادها، ملت ها و دولت ها حضور ـ پردامنه یا محدود ـ داشته است. روایت وحیانی از تاریخ خشونت، پیشینه آن را به زمانی بر می گرداند که نخستین و کوچک ترین نهاد جامعه انسانی متشکل از آدم و حوا همسرش در بهشت می زیستند و بر اثر خشونت و فریبکاری ابلیس که بر آنها روا رفت از بهشت رانده شدند و بذر کینه و دشمنی کاشته شده میان آدم و ابلیس، با هبوط آن جمله به زمین، به همراه آورده شد. قرآن از این رویداد چنین گزارش می کند:«و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة و کلا منها رغدا حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین• فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین و گفتیم: ای آدم خود و همسرت در بهشت جای گیرید و هر چه خواهید و هرجا که خواهید از ثمرات آن به خوشی بخورید و به این درخت نزدیک مشوید؛ که در زمره ستمکاران درآیید! • پس شیطان آن دو را به خطا وا داشت و از بهشتی که در آن بودند بیرون راند. گفتیم: پایین روید، برخی دشمن برخی دیگر؛ و قرارگاه و جای برخورداری شما تا روز قیامت در زمین باشد.»در عهد عتیق نیز، ماجرای خشونت، در بهشت و هبوط آدم از آن ـ با تفاوت های چندی ـ با همین درون مایه گزارش شده است. در پگاه استقرار خانواده آدم در زمین، کانون نخستین نهاد اجتماعی بشری به خون آلوده گشت و انسان طعم تلخ خشونت عریان را چشید؛ در نزاعی که میان دو تن از فرزندان آدم (هابیل و قابیل) درگرفت، یکی از آن دو با خشونت دیگری از پای درآمد و بدین ترتیب، فساد، خون ریزی و خشونتی که فرشتگان به هنگام آفرینش انسان از آن سخن گفته بودند، جامه وجود بر تن کرد. عبور کاروان بشری از گردونه های بدویت و توحش و رسیدن به مدنیت و تکامل عقلانی و دانش اندوزی نه تنها از خشونت در روابط اجتماعی چیزی نکاست؛ که با پیشرفت دانش تجربی، گسترش تکنولوژی و صنعت، ابزار و ادوات خشونت با قدرت تخریبی و ویرانگری در ابعاد گسترده به میدان آمد و نیروی خشونت گران را به اندازه ای فزونی بخشید که حتی در تصور انسان بدوی و غیرمتمدن نمی گنجید، نازیسم، استالینیسم، صهیونیسم، تروریسم و لیبرالیسم؛ جلوه هایی از خشونت امروزین است.همزادی انسان و خشونت پرسش هایی را بر می تابد؛ از جمله اینکه آیا انسان ذاتا خشن و پرخاشگر است یا تنها در پاسخ به شرایط فکری، فرهنگی، تربیتی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خاص به خشونت روی می آورد؛ اگر شرایط ویژه ای سبب رویکرد انسان به خشونت می شود آن شرایط چیست؛ به دیگر سخن؛ آیا انسان ها خشونت را می آموزند و یا خشونت گر زاده می شوند؟هرگاه خشونت عارض بر انسان و برآمده از متن شرایط بیرونی باشد، شناخت آن شرایط و بسترها بایسته می نماید؛ چه در غیر آن نمی توان به بهبود روابط انسان ها و پدیدآیی جامعه دور از خشونت امیدوار بود؛ مگر اینکه بخشی از قلمرو دانش های روان شناسی، جامعه شناسی و علم سیاست را از همان اوان پیدایی و جدایی این شاخه ها از سایر دانش های بشری، آسیب شناختی خشونت به خود اختصاص داده و به پیشرفت های چشمگیر نظری نیز نایل آمده است، اما آنچه که سوگمندانه ره به جایی نبرده است و ضرورت بازکاوی های مجدد و دگرباره به ویژه از منظر منابع فرازمینی و وحیانی را سبب می شود، این واقعیت است که رهیافت های دانش تجربی بشری نتوانسته است، آسیب خشونت را از پیکر اجتماع انسانی بزداید و یا دست کم در کاهش آن نقش مثبت و درخور اعتنا ایفا کند.این کاستی را شاید بتوان با تحلیل و بررسی آسیب خشونت از نظرگاه دین و آموزه های دینی برطرف ساخت، زیرا که معارف دینی حتی در تحلیل پدیده های اجتماعی چون خشونت، به دلیل آنکه صبغه غالب آن هدایت گری و تعالی بخشیدن به انسان و جامعه انسانی است، راهبردهای عینی و عملی ارائه می دهد؛ با به کاربستن این راهکردها ـ به ویژه آنکه دچار تنگناهایی چونان قشر بینی، محدود اندیشی و یک سویه نگری در شناخت جهان، انسان و جامعه انسانی نیست ـ می توان جامعه و روابط اجتماعی پالوده از خشونت و مبتنی بر مهر، مدارا و محبت را پی نهاد و به نظاره نشست.
سویه های خشونت
خشونت از زوایا و منظرهای مختلف، به انواع گوناگون و سویه های چندی تقسیم شدنی است؛ از یک منظر، خشونت در چهار بستر قابل تحقق است و در چهار حوزه مطالعاتی جای می گیرد.
← خشونت در قلمرو رفتار فردی
...
[ویکی اهل البیت] خشونت و عنف یعنی درشتی در گفتار و کردار و حرکات که ضد آن مدارا و نیکویی با مردم است.
۱.درشتی کردن؛ درشت خویی؛ تندخویی. ۲. زبری؛ زمختی؛ ناهمواری. 3.بی رحمی،درشتی، ضد لینت و نرمی
در حدیث جنود عقل و جهل مقابل رفق، خرق (که به معنای حمق، شدت، زجر و عجله است) آمده است؛ همچنین مقابل سهولت نیز آمده است که به معنای قابل انعطاف نبودن می باشد.
وجود رذیله ی خرق در انسان او را مبغوض و غیرقابل معاشرت می نماید و قهرا توده مردم حتی گاهی زن و فرزند و پدر و مادر هم از او منزجر می شوند و بر فرض آن که دارای کمالات علمی باشد به خاطر این صفت نکوهیده و خلق ناپسند کسی از عملش بهره مند نمی گردد.
شکی نیست که عنف، خرق و صعوبت که معنای آن یا لازم آن غلظت و خشونت در گفتار و کردار است؛ باعث مختل شدن امر معاد و معاش انسان می شود.
رسول اکرم صلی الله علیه و آلله می فرماید: "الخرق شوم والرفق یمن"؛ خرق و درشتی، بی شگونی و رفق فرخندگی است.
[ویکی فقه] خشونت (قرآن). خشونت استفاده از زور فیزیکی به منظور قراردادن دیگران در وضعیتی بر خلاف خواست شان، است.
خشونت، ضد لینت و نرمی به معنای سختی، تندی و سخت رویی است و در اصطلاح سیاسی کاربرد نیرو در غیر جای خود و یا برخلاف قانون است.
بررسی معنای اصطلاحی
در این مدخل معنای اصطلاحی، مقصود است و موضوعاتی مانند «جنگ»، «جهاد»، «حدود»، «تعزیرات» و... هرچند در نگاه بعضی خشونت شمرده می شود، ولی از آنجا که بر طبق شریعت اسلام بوده، با تعریف اصطلاحی سازگاری ندارد در جایگاههای مربوط، ذکر گردیده و از آوردن آنها در این مدخل خودداری شده است. در این مدخل از واژه های «غلظة»، «عتل» و مشتقات آنها و «تنهر»، «اعزه»، «اشداء»، «دع» و جملاتی که مفهوم خشونت را می رساند، استفاده شده است.
عناوین مرتبط
آثار خشونت، اجتناب از خشونت، خشونت با انبیا، خشونت با بنی اسرائیل و عوامل اجتناب ازخشونت .

جملاتی از کاربرد کلمه خشونت

پس خوف، یا از سکرات مرگ و شدت آن است، یا از شدت نکیر و منکر و درشتی و خشونت ایشان، یا از عذاب قبر و تنهائی و وحدت آن، یا از هول عرصه قیامت و وحشت آن، یا از تصور ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن، یا از رسوائی و شرمساری در محشر و بروز کردن باطن در نزد ملک و بشر، یا درماندن در محاسبه مستوفیان بازار روز قیامت، یا از الم حسرت و پشیمانی و ندامت، یا از محرومی از دیدار شفعای روز رستاخیز، یا از گذشتن صراط باریک تیز، یا از آتش سوزنده، و مار و کژدم گزنده، و یا از محرومی از نعیم بهشت، و دوری از وصال حوران پاک سرشت، و حرمان از پادشاهی جاودان، و مملکت بی پایان.
بدان که عادت سالکان و مفردان متصوفه آن است که مرقع پوشند برای خشونت را. از آنکه هر جامهٔ فاخرکه مردم در پوشند رعونت اوبدان زنده شود. تکبر در وی پدید آید. پس از بهر آنکه تا شکستگی در مراد نفس ایشان پدید آید، مخالفت اختیار بشریت را مرقع پوشند. تاهر گه چه در پاره‌های مختلف می‌نگرند منکسر و متواضع می‌شوند.
و اندر ابتدای احوال از متصوّفه اندر دلش خشونتی می‌بود تا سلیم راعی را بدید و بدو تقرب کرد. از بعد آن، هر کجا رفتی طلب کنندهٔ حقیقتی بودی.
ابو جهل فرا وی جست و گفت که: ای جوان این چه سخن است که می‌گویی؟ و محمد که باشد؟ گفت: آن پیغامبر که بشما فرستادند. گفت: هیچ پیغامبر بما نفرستادند. جوان گفت: من شبی نشسته بودم و از هوا ندایی شنیدم بدین صفت. ابو جهل گفت: آن آواز شیطان بود که بشما افسوس میداشت. ثقفی گفت: خواهم که تو روی وی بمن نمایی، تا ببینم. گفت: ترا روی وی دیدن بکار نیست، که وی مردی جادوست، ترا فریب دهد. ثقفی گفت: تو در حق وی سخن بس درشت می‌گویی، مگر میان شما خشونتی است؟ کسی دیگر بود که همین گوید که تو می‌گویی؟ گفت: آری عمّ من ولید بن مغیرة. گفت: عمّ تو بر موافقت تو و هوای تو سخن گوید، دیگری باید. گفت: عمّ محمد، بو لهب عبد العزی بن عبد المطلب.
ور او یک لطف بنمودی گشادی چشم جان‌ها را خشونت‌ها گرفتی لطف و هر اخشن بخندیدی
خشونت ز پولاد مردآزمای به سوهان توان سود نی چوب سای
هر روز مطالبت کردی و سخنان با خشونت گفتی.
اگر چه گاه فتوت دوصد خشونت را تحمل از قِبَلِ طفل شیرخوار کند