معنی کلمه خزر در لغت نامه دهخدا
خزر.[ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَخزَر و خَزراء. ( منتهی الارب ).
خزر. [ خ َ زَ ] ( ع مص ) خرد و تنگ گردیدن چشم. || شکستن چشم بینایی را. خلقة. || دیدن آن بگوشه چشم. ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ) ( منتهی الارب ). || بازکردن چشم و فروخوابانیدن آن. || احول بودن یکی از دو چشم. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( منتهی الارب ).
خزر. [ خ َ زَ ] ( اِخ ) محالی است در ترکستان که دشت قپچاق نیز گویند. ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از غیاث اللغات ). ولف می گوید خزرنام ولایتی است در توران .صاحب برهان قاطع می گوید: نام ولایتی است از ترکستان که مردم آنجا بسیار سفید می باشند و قُندُز از آن ولایت آورند و آن جانوری است آبی شبیه بسنگ پشت ظاهراً این ولایت مورد بحث صاحب برهان باید آن ولایتی باشد که در گیلان قرار دارد زیرا در فرهنگ جهانگیری آمده : نام دربند است از بلاد ترک پشت باب الابواب. صاحب فرهنگ جهانگیری باین دو بیت خاقانی استناد می جوید :
آری آری هم از ره گوش است
کشتن قندزی که در خزر است.خاقانی.گر سوی قندز مژگان نرسد آتل اشگ
راه آتل سوی قندز به خزر بگشایید.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 159 ).سپاهی بیامد ز راه خزر
کز ایشان سیه شد همه بوم و بر.فردوسی.همه باز کشور سراسر بخواه
بگستر به مرز خزر در سپاه.فردوسی.بمرز خزر مهتر الیاس بود
که پور جهاندیده مهراس بود.فردوسی.از حسن رای تست که گیتی سرای تست
گیتی سرای تست ز کیماک تا خزر.فرخی. ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 452 ).مهتر بود خزانه زر تو از خزر
بهتر بودقمطره عود تو از قمار.منوچهری. || ولایتی است در گیلان. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ). نام ولایتی است در گیلان و دریای گیلان موسوم به آن ولایت است و عسل خوب از آنجا آورند و گویند طوطی در آن ولایت زندگانی نمی تواند کرد. ( برهان قاطع ). صاحب انجمن آرای ناصری و آنندراج گویند نام ولایتی است مشهور بر ساحل دریای گیلان و آن ولایت را خزر نام از اولاد یافث آباد نمود و آن ولایت اکنون جزو ولایت روسیه است و یکی از بلاد آن شهر بلغار است و بسیار سرد میشود لهذا مرغان گرمسیری و هندوستان در آنجا نمانند و دریای مازندران را نیز بواسطه نزدیکی بدان ولایت بحر خزر گویند که نام های دیگر دارد. یاقوت در تعریف این نام چنین شرح می دهد: خزر نام بلاد ترک است و در پشت باب الابواب معروف به دربند و نزدیک به سد ذی القرنین قرار دارد. هم او از قول احمدبن فضلان یعنی رسول المقتدر باﷲ بجانب صقالیة چنین نقل می کند: احمدبن فضلان در رساله خود مشاهدات خود را در این بلاد چنین نوشته است : خزر اقلیمی است از قصبه ای بنام اتل و اتل نام نهری است که ازروس و بلغار به خزر جریان دارد و نیز اتل نام شهری است و خزر نام مملکتی. بعد ابن فضلان در تکمیل بحث خود مفصلاً از تقسیمات اتل و خواص مردم آن سرزمین و حکومت آن ناحیه سخن می گوید. رجوع به معجم البلدان ذیل نام خزر شود :