معنی کلمه خرمآباد در لغت نامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] ( اِخ ) نام قریه ای است از قرای بلخ. ( معجم البلدان ).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] ( اِخ ) نام قریه ای است از قرای ری. ( معجم البلدان ).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] ( اِخ ) شهری بوده است در خوزستان که شاپور ذوالاکتاف آنرا بنا کرد :
زبهر اسیران یکی شهر کرد
جهان رااز آن بوم پربهر کرد
کجا خرم آباد بد نام شهر
از آن بوم خرم کرا بود بهر.فردوسی.
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] ( اِخ ) نام رودیست که از قریه باباکمال وارد نهاوند میشود و تا قریه طایمه جریان دارد. سرچشمه آن از کولانست. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای شهرستان شهسوار ( تنکابن ) و همچنین نام قصبه مرکز دهستان است. این دهستان در قسمت جنوب و جنوب خاوری شهسوار واقع و هوای آن معتدل و مرطوب و آب قراء آن از رودخانه سه هزار و دوهزار معروف به چشمه کیله تأمین می گردد. محصول عمده دهستان مرکبات و برنج و چای میباشد. یک کارخانه چای سازی در آبادی بلده دایر است. راه شوسه چالوس از شمال دهستان و راه شوسه شهسوار بکارخانه چای سازی قلعه گردن ازوسط آن میگذرد. این دهستان از 47 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 14هزار نفر و مرکز دهستان خرم آباد و قراء مهم آن بلده ، سیاه زر، کاردگرمحله ، شیرج محله است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ]( اِخ ) قصبه مرکزی دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 5هزارگزی جنوب شهسوار. دشت ، معتدل ، مرطوب. آب از رودخانه چشمه کیله. محصول آن برنج و مرکبات و چای و جالیزکاری. شغل اهالی زراعت و کسب. راه شوسه به شهسوار دارد. در مرکز قصبه فلکه ای وجود دارد که چهار خیابان از آن منشعب میگردد: خیابان باختری بجاده شهسوار، خیابان خاوری به کاردگر محله ، خیابان شمالی براه قدیم شهسوار به پسکلایه ، خیابان جنوبی به کارخانه چای قلعه گردن. در حدود 140 باب دکان و مغازه در طرفین این چهار خیابان واقع شده و روزهای سه شنبه و شنبه بازار عمومی دارد. ادارات دولتی آن پاسگاه شهربانی ، فرهنگ ، آمار، دفتر پست ، شعبه کشاورزی و بهداری است. تابستان عده ای از ساکنین به ییلاق دوهزار و سه هزار میروند. سکنه مرزدشت ، مرزک ، نظرآباد، پسکلایه جزء خرم آباد منظور شده. این قصبه از دو محله بالا و پایین تشکیل شده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).