خراسان

خراسان

معنی کلمه خراسان در لغت نامه دهخدا

خراسان. [ خ ُ ] ( اِ ) مشرق است که در مقابل مغرب باشد. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرای ناصری ) ( از آنندراج ) ( مفاتیح ) :
از خراسان برد مه طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش.رودکی.مهر دیدم بامدادان چون شتافت
از خراسان سوی خاور می شتافت.رودکی. || خورشید. ( از شرفنامه منیری ) :
اگر بر جنابت نه جامی گرفت
خور آسان خراسان کجا می گرفت.
خراسان. [ خ ُ ] ( اِخ ) در اساطیر قدیم ما نام شهرها را غالباً نام شخص سازنده آن می شمردند و مستوفی آرد: خراسان پسر عالم و عالم پسر سام است و عراق پسر خراسان می باشد. ( از تاریخ گزیده چ لیدن ص 27 ).
خراسان. [ خ ُ ] ( اِخ ) خراسان در زبان قدیم فارسی بمعنی خاور زمین است. این اسم در اوائل قرون وسطی بطور کلی بر تمام ایالات اسلامی که در سمت خاور کویر لوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق می گردید و به این ترتیب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری به استثنای سیستان و قهستان در جنوب شامل می شد. حدود خارجی خراسان در آسیای وسطی بیابان چین و پامیر و از سمت هند جبال هندوکش بود. ولی بعدها این حدود هم دقیقتر و هم کوچکتر گردید تا آنجا می توان گفت خراسان که یکی از ایالات ایران در قرون وسطی بود از سمت شمال خاوری از رود جیحون به آنطرف را شامل نمی شد ولی همچنان تمام ارتفاعات ماورای هرات را که اکنون قسم شمال باختری افغانستان است ، در برداشت. معالوصف بلادی که در منطقه علیای رود جیحون ، یعنی در ناحیه پامیرواقع بودند؛ در نزد اعراب قرون وسطی جزء خراسان ، یعنی داخل در حدود آن ایالت محسوب می شدند. ایالت خراسان در دوره اعراب ، یعنی در قرون وسطی به چهار قسمت ( چهار ربع ) تقسیم می گردید و هر ربعی بنام یکی از چهارشهر بزرگی که در زمانهای مختلف کرسی آن ربع یا کرسی تمام ایالت واقع گردیدند و عبارت بودند از: نیشابور، مرو، هرات و بلخ. پس از فتوحات اول اسلامی ، کرسی ایالت خراسان مرو و بلخ بود، ولی بعدها امرای سلسله طاهریان مرکز فرمانروایی خود را بناحیه باختر برده ؛ نیشابور را که شهر مهمی در غربی ترین قسمتهای چهارگانه بود، مرکز امارت خویش قرار دادند. ( از سرزمینهای خلافت شرقی ترجمه فارسی ص 408، 409 ). آنچه در فوق گذشت وضع خراسان بگذشته بوده است و اما پس از جنگ هرات بسال 1249 هَ.ق. خراسان به دو قسمت تجزیه شد، قسمتی که در مغرب هریرود واقع بود؛ جزء ایران و قسمت دیگر به افغانستان ضمیمه گردید و یکی از چهار ایالت ایران نام گرفت و ایالت خراسان ( یعنی خراسان واقع در غرب هریرود ) بحدود زیر است : شمال : ماوراءالنهر و قسمتهایی که از آن جدا شده است ، مشرق : عراق عجم و استرآباد، طول آن از شمال بجنوب 800 و از مشرق بمغرب 480 کیلومتر و مساحت آن قریب 220000 کیلومتر میباشد ( قدری بزرگتر از انگلستان ). زمین خراسان عموماً کوهستانی وارتفاع کوههای آن در شمال و مشرق بیشتر و امتداد آنها عموماً از شمال غربی بجنوب شرقی است و دره های پر آب و حاصلخیز بین این رشته ها قرار گرفت که در هر یک از آنها مراکز پرجمعیتی پی درپی دیده میشود و این مراکز سابقاً آبادتر و پرجمعیت تر بوده است و نیز کوههایی که در شمال واقع شده ، پوشیده از جنگل بوده و بقایای آن جنگلها هنوز دیده میشود. در مغرب خراسان ، کویر نمک و در جنوب کویر لوت واقع است. دره هایی که در این ایالت واقع شده از شمال بجنوب بدین قرارند: 1- دره ٔقوچان ، شیروان و بجنورد. 2- دره سبزوار، نیشابور ومشهد. 3- دره قاینات و بیرجند. رودهای مهمی مانند اترک و گرگان و کشف رود و رود ابریشم ( قراسو ) در آن جاری و قسمتی از آنها بمصرف زراعت می رسد. کرسی آن مشهد و شهرهای آن : سرخس ، دره گز، قوچان ، بجنورد، نیشابور، جوین ، سبزوار، اسفراین ، جام ، باخزر، خواف ، تربت حیدریه ، ترشیز، فردوس ، گلشن ( طبس )، قاینات ، شاهرود، سمنان و دامغان است. ( از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 179، 210 ). صاحب حدود العالم آرد: خراسان ناحیت مشرق وی هندوستانست و جنوب وی بعضی از حدود خراسانست و بعضی بیابان کرکس کوه و مغرب وی نواحی گرگان است و حدود غور و شمال رود جیحون است و این ناحیتی است بزرگ با خواسته بسیار و نعمتی فراخ و نزدیک میانه آبادانی جهان است و اندر وی معدنهای زرست و سیم و گوهرهای کی از کوه خیزد و از این ناحیت اسب خیزد و مردمان جنگی ودر ترکستانست و از او جامه بسیار خیزد زر و سیم و پیروزه و داروها و این ناحیتی است با هوای درست و مردمان با ترکیب قوی و تن درست و پادشای خراسان اندر قدیم جدا بودی و پادشای ماوراءالنهر جدا و اکنون هر دویکی است و امیر خراسان ببخارا نشیند و از آل سامانست و از فرزندان بهرام چوبین و ایشان را «ملک مشرق » خوانند و اندر همه خراسان عمال او باشند و اندر حدهای خراسان پادشاهانند و ایشان را «ملوک اطراف » خوانند.( از حدود العالم چ دانشگاه ص 88 ، 89 ) :

معنی کلمه خراسان در فرهنگ معین

(خُ ) ۱ - مشرق . مق بابل ، مغرب . ۲ - نغمه ای است از موسیقی قدیم .

معنی کلمه خراسان در فرهنگ فارسی

۱ - خراسان قدیم شامل تمام خراسان امروزی و ناحیه شرقی و شمالی آن تا ماورا ئالنهر بوده است. ۲ - خراسان امروزی (استان نهم )از شمال محدود است به شوروی از مشرق به افغانستان از جنوب به کرمان و سیتان از مغرب به اصفهان و گرگان . وسعت آن قریب ۳۲٠٠٠٠ کیلومتر مربع و جمعیت آن در حدود ۳۲۶۴۳۹۸ تن است . مرکز آن شهر مشهد است .شهر ستانهای آن عبارتند از :گناباد بیرجند کاشمر قوچان سبزوار تربت حیدریه نیشابور دره گز فردوس و بجنورد .خراسان و سیعترین استانهای ایران و شمال آن تمام کوهستانی و مرکب از سه رشته کوه است که یکرشته از بلخان و دو رشته دیگر آن از البرز منشعب شده است . بطور کلی از شمال بجنوب مندرجا زمین های کوهستانی و دره های عمیق به کوههای منفرد و دشتهای وسیع تبدیل گردیده در مغرب به کویر منتهی میشود . از قوت اقتصادی و درجه تجمع نباتات و حیوانات و درجه اجتماع و آبادی نیز از شمال بجنوب کاسته میشود و در حوالی کویر بصفر میرسید بطوری که از همه وسعت خراسان نصف آن قابل زرع و سکونت نیست . خراسان چون ناحیه پهناوری است قسمتهای شمال آن دارای آب و هوای سرد و جنوب آن دارای آب و هوای گرم است . رودهای مهم آن سمباراترک گرگان کشف رود و هریرود است . معادن آن :مس نقره آهن فیروز سرب نفت لعل پنبه نسوز و طلاست . صنایع و کارخانه های آن : کارگاههای صنعتی بطور تقریب در خراسان بشرح زیر است : ۹ کارخانه پنبه پاک کنی ۵ کارخانه حلاجی پشم ۹۱ کارخانه سماور سازی و ورشو سازی یک کارخانه سیمان ۶ کارخانه چرم سازی ۲۱ کارخانه تهیه آرد ۳ کارخانه قند سازی و یک نوشابه سازی الکلی وده نوشابه سازی غیر الکلی وتعدادزیادی کارگاههای چوب بری وغیره .تعداد کارخانه ها مرتبا در حال ازدیاد است . صنعت قالی بافی در خراسان یکی از صنایع دستی مهم صادراتی است و قالیهای خراسان در بازارهای دنیا معروفیت بسزا دارد .
۱ - مشرق مقابل بابل مغرب . ۲ - نغمه ایست از موسیقی قدیم .
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار واقع در ۱۲ هزار گزی جنوب خاوری نجف آباد کنار راه مالرو نجف آباد به شیرکش .

معنی کلمه خراسان در دانشنامه عمومی

خراسان (شهر). خراسان ( به ترکی استانبولی: Horasan ) شهری است در کشور ترکیه که در استان ارزروم واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۱۷٬۸۳۸ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۱۷٬۰۱۲ نفر می باشد. برخی مهاجرت افرادی از منطقه خراسان را علت نام گذاری این منطقه دانسته اند .

معنی کلمه خراسان در دانشنامه آزاد فارسی

سرزمین خراسان یا بخش غربی خراسان بزرگ که در شرق ایران جای دارد از شمال و شمال شرقی به جمهوری ترکمنستان، از شرق به افغانستان، از جنوب به استان های سیستان و بلوچستان و کرمان، و از غرب به استان های یزد، سمنان، و گلستان محدود است. این سرزمین ۲۴۷,۶۱۵ کیلومترمربع مساحت دارد و تا پیش از جداشدن شهرستان طبس و پیوستن آن به استان یزد، پهناورترین استان ایران به شمار می آمد. نیمی از سرزمین خراسان را کوه های مرتفع و نیم دیگر را دشت های پهناور تشکیل داده اند. نواحی شمالی را رشته کوه های بلندی که در دنبالۀ شرقی رشته کوه های البرز قرار دارند، فراگرفته و نواحی مرکزی شمالی و جنوبی را نیز کوه های پراکندۀ متعددی مانند کوه های میان جام، سلیمانی، چهل تن، باقران، و آهنگران تشکیل داده اند. جلگه ها و دشت هایی مانند جلگۀ سرخس در شمال شرقی، دشت کویر نمک، کویر لوت، دشت کویر، و دشت ناامید فضای میان کوه های مزبور را به خود اختصاص داده اند. کوه های شمال خراسان رشته ارتفاعاتی کمابیش موازی و تقریباً شرقی ـ غربی اند و کوه بینالود با ارتفاع ۳,۲۱۱ متر (بلندترین کوه خراسان) در همین ارتفاعات قرار دارد و کوه های دیگری همچون هزارمسجد، آلاداغ، الله اکبر، و جغتای نیز، که هر کدام به نوبۀ خود جزو کوه های مرتفع ایران محسوب می شوند، در همین ناحیه قرار دارند. بین رشته کوه های هزارمسجد و بینالود را درّه کشف رود فراگرفته و شهرستان های مشهد و چناران و بخش جنوبی شهرستان سرخس را در خود جای داده است و دنبالۀ غربی آن به درّۀ رود اترک و شهرستان های قوچان و شیروان و بجنورد اختصاص یافته است. در میان کوه های بینالود و جغتای در شمال و رشته ارتفاعات شصت دره و چهل تن در جنوب، کالِ شورِ سبزوار جریان دارد و شهرستان های نیشابور و سبزوار را در درّۀ پهناور خود جای داده است و راه اتومبیل رو سبزوار و نیشابور به مشهد و همچنین راه آهن تهران به مشهد از این درّه می گذرد. کوهستان جنوبی که در روزگار باستان کُهستان (قهستان معرّب آن است) نام داشت، از کوه های پراکنده ای تشکیل شده است و کوه های نسبتاً بلندی همچون کوه سیاه (۲,۸۵۷ متر)، کوه مرغوب، کوه آهنگران، و کوه شاه را از این دسته باید به شمار آورد. نواحی شمالی خراسان پر‎آب ترین بخش این سرزمین است و رودخانه هایی مانند کشف رود، اترک، قره سو، و کال جوین، که از مهم ترین رودهای این سرزمین اند، از کوه های شمالی سرچشمه می گیرند و در همین بخش نیز جریان می یابند. افزون بر رودهای نامبرده، رودخانه های فصلی کال دونخ و کال شور نیز، که از دیگر رودهای مهم خراسان به شمار می آیند، از کوهستان های کاشمر، تربت حیدریه، و تایباد سرچشمه می گیرند و غالباً به سوی دشت های جنوبی جاری می شوند و در شنزارها فرو می روند. آب وهوای خراسان کاملاً متفاوت است. اقلیم نواحی شمالی آن معتدل تا معتدلِ مایل به سرد و نیمه خشک و اقلیم دیگر نواحی معتدل تا معتدلِ مایل به گرم و خشک است و ریزش سالیانۀ آن ناچیز است. خراسان از نظر کشاورزی جزء سرزمین های زرخیز ایران است و مهم ترین فرآورده های کشاورزی آن عبارت اند از غلات، دانه های روغنی، چغندرقند، زعفران، پنبه، انواع میوه و انگور، آفتابگردان، بقولات، سیب زمینی، و پیاز؛ مس، نمک، گچ، فیروزه، سنگ مرمر، سنگ های آهکی، سنگ آهن، و منگنز نیز از منابع زیرزمینی آن است. این سرزمین از نظر صنعت جایگاه ممتازی دارد و برخی از فعالیت های صنعتی و اقتصادی آن عبارت اند از تولید مواد غذایی، چرم و جیر، قند و شکر، پنبه پاک کنی، نساجی، ریخته گری، و تولید قطعات خودرو. صنعت توریسم نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است. سرزمین خراسان در ۱۳۸۳ به علت وسعت و اهمیت به سه استان خراسان جنوبی، خراسان رضوی، و خراسان شمالی تقسیم شد که شرح هرکدام در جای خود آمده است. خراسان بزرگ که مخفف خوراستان (سرزمین برآمدن خورشید) است، در روزگار باستان از یک سو به آمو دریا (رود جیحون) و از سوی دیگر به شمال کوه های هندوکش منتهی می شد و مرزهای شرقی آن تا مرز تالکان (طالقان) گسترش داشت و ماوراءالنهر، سیستان (سجستان)، کُهستان (قهستان)، و کومس یا سرزمین پارت ها (پهلو)، ورکان (گرگان)، و اپرشهر (نیشابور) را دربر می گرفت. خراسان در روزگار هخامنشیان از ساتراپ های امپراتوری ایران محسوب می شد و در دورۀ ساسانیان به چهار ناحیۀ مرزبانی به نام های مروشاهگان؛ بلخ و تخارستان؛ هرات، پوشنگ، بادغیس، و سجستان؛ و ماوراءالنهر تقسیم می شد و یک اسپاهبد یا پاذگوسپان ادارۀ آن را برعهده داشت. بعد از سقوط ساسانیان و تسلط اعراب بر ایران، خراسان از چهار ولایت با نام های نیشابور، مرو، هرات، و بلخ تشکیل می شد و شهرهای مهم آن عبارت بودند از توس، نِسا، ابیورد، سرخس، اسفزار، بادغیس، جوزجان، و بامیان. با وجود این که خراسانیان به زودی به اسلام رو آوردند، گاه گاه سر به شورش برمی داشتند. از آن جمله ابومسلم خراسانی بود که موجبات سقوط بنی امیّه و روی کار آوردن عباسیان را فراهم کرد. خراسان در زمان طاهر ذوالیمینین (۲۰۵ق)، استقلال خود را به دست آورد و عمرولیث صفّاری در ۲۷۸ق خراسان را تصرف کرد و امیراسماعیل سامانی در ۲۸۷ق آن را ضمیمۀ ماوراءالنهر ساخت. سلطان محمود غزنوی در ۳۸۴ق خراسان را تصرف و طغرل سلجوقی در ۴۲۹ق آن را از تصرف غزنویان خارج کرد. پس از وفات سلطان سنجر، ترکانِ غُز به خراسان تاختند و آن جا را ویران کردند. مدتی بعد خراسان گرفتار مغولان شد و به سختی آسیب دید. خاندان آل کَرت و سربداران در آبادانی و تجدید حیاتِ آن سامان کوشیدند و اندک زمانی بعد با کشتار و ویرانگری های امیرتیمور گورکان روبه رو شدند (۷۸۳ق). شاهرخ تیموری مشهد را به پایتختی برگزید و آثار معماری ارزشمندی مانند مسجد گوهرشاد از خود به یادگار گذاشت. شَیْبَک خان ازبک در ۹۱۳ق خراسان را موقتاً تصرف کرد و پس از کشته شدن او به دست شاه اسماعیل صفوی اول (۹۱۶ق)، خراسان تحت کنترل صفویان قرار گرفت و شاه عباس اول در ۱۰۰۶ق خراسان را از وجود ازبکان پاک کرد. پس از قتل نادرشاه افشار (۱۱۶۰ق)، احمدشاه دُرّانی بخشی از خراسان را تصرف کرد و با مداخلات انگلستان و طرفداری آنان از افغان ها به جداشدن هرات از خراسان ایران انجامید و خراسان بزرگ به دو نیمه تقسیم شد و مرز میان آن دو را (مرز کنونی) هیئت مرزی انگلستان (ژنرال گولد اسمیت) تعیین کرد و قسمت شمالی آن، که امروز بخشی از جمهوری ترکمنستان است، به تصرف روسیۀ تزاری درآمد. در تقسیمات کشوری ۱۲۸۵ش، خراسان با مرکزیت اداری شهر مشهد به یکی از چهار ایالت ایران تبدیل شد و در تقسیمات بعد به استان خراسان تغییر نام یافت. خراسان پس از استیلای عرب نه تنها کانون تجدید استقلال سیاسی ایران بود، بلکه در احیای ادب و زبان فارسی نقش بزرگی داشت و افزون بر ادبای بزرگ و گرانمایه ای چون رودکی، فردوسی، عنصری، سنائی، خیام و غیره، دولتمردان و اندیشمندان و عرفای بزرگی مانند خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین، خوارزمی، ابن سینا، ابوریحان بیرونی و مولوی و بسیاری دیگر را نیز در دامان خود پرورش داده است.
خراسان (نشریه). مجله ای ادبی ـ هنری، به فارسی، که در دورۀ کمونیستی افغانستان منتشر می شد. نخستین شمارۀ این نشریه، که ارگان گروه زبان و ادبیات دریِ آکادمی علوم افغانستان بود، در ۱۳۵۹ش منتشر شد. این نشریه هر سه ماه یک بار و در حدود ۱۲۰ صفحه به چاپ می رسید. در ابتدا غلام حسین فرمند مدیریت آن را برعهده داشت. پس از فرمند به ترتیب نجیب مایل هروی، ناصر رهیاب و عبدالجلیل پولادیان، مدیرمسئول خراسان بودند. مطالب آن دربارۀ ادبیات، مشاهیر ادب، نظریه های ادبی، سبک ها، دوره ها، جنبش های ادبی و شعر بود. خراسان تا ۱۳۶۸ش، ۴۲ شماره، منتشر شد.

معنی کلمه خراسان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خراسان ناحیه ای در شرق ایران است و در باب صلات فقه از آن سخن گفته اند .
واژۀ خراسان در فارسی قدیم به معنای مشرق و خاور زمین به کار می رفت. این عنوان در اوائل قرون وسطی بر تمامی ایالات اسلامی، واقع در سمت خاور کویر لوت تا کوههای هند، اطلاق می شد و بدین ترتیب همه بلاد ماوراء النهر را در شمال شرقی- به استثنای سیستان و قُهَستان (ولایتی در جنوب خراسان، شامل قائن، گناباد، طبس و ترشیز) در جنوب- در برمی گرفت؛ لیکن در طول زمان قلمرو آن دستخوش تغییراتی شد.ایالت خراسان در دورۀ اعراب (سده های نخست قرون وسطی) به چهار بخش، نیشابور؛ مرو، هرات و بلخ تقسیم می شد.
کاربرد خراسان در فقه
عنوان یاد شده در باب صلات به کار رفته است.
استحباب تیاسر قبله برای اهل خراسان
برای اهالی خراسان همچون ساکنان عراق تیاسر در قبله مستحب است چنان که نشانه های ذکر شده برای تعیین قبله اهل خراسان همان نشانه های قبله اهل عراق است.
نشانه های تعیین قبله برای اهل خراسان
...
[ویکی اهل البیت] از زمان ساسانیان به این طرف به نواحی شرقی ایران امروزی شامل بخش عمده از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان امروزی نام کلی "خُراسان" اطلاق شده است. شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تاثیر عوامل مختلف، محدوده اش همواره کاهش یا گسترش یافته است.
لفظ خراسان در لغت به معنای مشرق، یعنی جای برآمدن آفتاب است. در لغت نامه دهخدا آمده است که کلمه «خراسان » واژه ای پهلوی است که در متون قدیمی به معنی مشرق (خاور) در مقابل مغرب (باختر) به کار رفته است و در منابع دیگر نیز خراسان در زبان قدیم فارسی به معنی خاور زمین مورد استفاده قرار گرفته است.
حافظ ابرو جغرافیدان مشهور، تعبیر دیگری به کار برده و خوراسان را «آفتاب مانند»؛ معنی نموده و نقل کرده است که: بعضی گفته اند خورآسان، یعنی به آسانی بخور. و بعضی نیز خراسان را سرزمین نورانی یا طالع نوشته اند و آن را کلمه ای مرکب از لفظ «خور» به معنی خورشید و «آسان » به معنی شرق دانسته اند.
در معنی واژه خراسان، فخرالدین اسعد گرگانی در مثنوی ویس و رامین خود چنین می نویسد:
به لفظ پهــلوی هرکــو شناسد خوراسان آن بود کز وی خور آید
خوراسان را بود معنی خور آیان کجا از وی خور آید سـوی ایران
از بررسی نظرات ارائه شده چنین استنباط می شود که صورت درست واژه «خراسان »، خورآسان بوده است که بر اثر تطور زمان و شاید از باب تطابق نگارش به خراسان تبدیل شده است.
خُراسان از زمان ساسانیان به این طرف نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران امروزی و شامل بخش عمده از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان امروزی بوده است. شواهد تاریخی بیانگر آن است که سرزمین خراسان در طول تاریخ، هیچ گاه دارای مرز ثابت جغرافیایی نبوده و تحت تاثیر عوامل مختلف، محدوده اش همواره کاهش یا گسترش یافته است.
[ویکی شیعه] خراسان (ابهام زدایی). خراسان می‏تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد؛

معنی کلمه خراسان در ویکی واژه

نیاهندوایرانی
(جغرافی)
یکی از استان‌های شمال شرقی ایران با اکثریت ملیت ایرانی بویژه قوم پارت. خُراسان ممکن است شکل عامیانه و ابتدایی باشد و درست آن خِراسان به زبان معیار بوده که در این صورت به معنی قبایل مهاجم خواهد بود و این ویژگی قبایل پارتی و اشکانی نیز بود مانند هجوم پارتی‌های تحت امر سورنا در جنگ با کراسوس رومی.
مشرق٬ مقابل مغرب.
نغمه‌ای است از موسیقی قدیم.
جای برآمدن خورشید. یکی از استان‌های کهن ایران که در خاور ایران جای دارد. این استان هم‌اکنون به سه استان خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی بخش شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه خراسان

این سخن چون طعنه در خاک خراسان می زند شاید ار خاک مجیر از بیلقان آمد پدید
بیست و یک نوع قران است به میزان همه را من همه لهو ز میزان به خراسان یابم
نقل است چون حاتم به بغداد آمد خلیفه را خبر دادند که زاهد خراسان آمده است. او را طلب کرد. چون حاتم ازدر در آمد خلیفه را گفت: یا زاهد!
زهی منصور اعیان خراسان که تو داری حقیقت همدم آن
ایرج افشار دربارهٔ آب انبار دولت‌آباد چنین می‌گوید: «باغ، آب انبار و کاروان سرای محمدتقی خان (صاحب باغ) برای استراحت قافله‌های خراسان ساخته شده‌است و این موقوفات وقف بر امام رضا (ع) است.»
بوم خراسان بدید بر کف تو جام زر شرم زد و می برست لاله از لاله زار
تا بوی زلف یارم افتاد در خراسان باد سحر ز مشرق با مشک و عنبر آمد
هیچ گرانتر ز سنگ سنگ نظامی گو بخراسان که گیردی سبکی چین
بنای تاریخی گنبد سبز شهر مشهد، در خیابان آخوند خراسانی و در وسط میدانی به همین نام واقع شده‌است.
به تو عراق و خراسان چنان مزین شد که روزها به نماز و نمازها به وضو
فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزند نفی این مذهب یونان به خراسان یابم
ذوق گلگشت خراسان رفته است از یاد ما در سواد هند، سیر باغ زاغان می‌کنیم