خدیو. [ خ ِ / خ َ ی ْ وْ ] ( اِ ) پادشاه. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( شرفنامه منیری ) ( انجمن آرای ناصری ). شاه. ملک. سلطان. ( یادداشت بخط مؤلف ). در لغت فرس آمده «خدیو» خداوند بود. و از این جهت گویند کشورخدیو و کیهان خدیو : سیامک بدست خود و رای دیو تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو.فردوسی.ز هر جای کوته کنم دست دیو که من بود خواهم جهان را خدیو.فردوسی.وگر زین سان شوی بر خود خدیوی وگر زین سان نئی رو رو که دیوی.ناصرخسرو.بس که و بطراز ثنای او که بر آن خدیو اعظم خاقان اکبر است القاب.خاقانی.ای خدیو ماه رخش ای خسرو خورشیدچهر ای پل بهرام زهره ای شه کیوان دها.خاقانی.بعدل تو کی تویی نایب از خدا و خدیو بفضل تو که تویی تائب از شرور و شراب.خاقانی.مرا خدیو جهان دی مراغه ای می خواند ولیک هیچ بدان نوع طبعداعی نیست.خاقانی.در خدمت این خدیو نامی ما اعظم شأنک ای نظامی.نظامی.خدیو زمین پادشاه زمان مه برج دولت شه کامران.حافظ.- ترکان خدیو ؛ پادشاه ترکان. سلطان ترکها : چو ارجاسب بشنید گفتار دیو فرودآمد از گاه ترکان خدیو.فردوسی.- کشورخدیو ؛ پادشاه مملکت. پادشاه کشور : یکی زشت را کرد کشورخدیو که از کتف ما راست و از چهر دیو.فردوسی. || وزیر. ( برهان قاطع ) ( شرفنامه منیری ) ( ناظم الاطباء ). || خداوند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( انجمن آرای ناصری ) ( غیاث اللغات ). خداوندگار. ( برهان قاطع ) : بکار آر آن دانشی کت خدیو بداده ست و منگر بفرمان دیو.ابوشکور بلخی.چو ز لاحول تو نترسد دیو نیست مسموع لابه نزد خدیو.سنائی.پس عمادالملک گفتش ای خدیو چون فرشته گردد از میل تو دیو.مولوی. || آقا. مولا. سرور : قاسم رحمت ابوالقاسم رسول اﷲ هست در ولای او خدیو عقل و جان مولای من.خاقانی.- گیهان خدیو ؛ کیهان خدیو. خدیو جهان. خدای تبارک و تعالی : وگر نیز جویی چنین راه دیو ببرّد ز تو فرّ گیهان خدیو.
معنی کلمه خدیو در فرهنگ معین
(خَ ) [ په . ] (اِ. ) پادشاه .
معنی کلمه خدیو در فرهنگ عمید
۱. خداوند. ۲. پادشاه. ۳. امیر.
معنی کلمه خدیو در فرهنگ فارسی
خداوند، پادشاه، امیر، خدیورهم گفته شده است ( اسم ) ۱ - پادشاه خداوند( مطلقا ) . ۲ - عنوان هر یک از پادشان دور. اخیر مصر . ۳ - امیر . ۴ - بزرگ قوم . پادشاه شاه ملک
معنی کلمه خدیو در فرهنگ اسم ها
اسم: خدیو (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: khadiv) (فارسی: خَديو) (انگلیسی: khadiv) معنی: خداوند، پادشاه، امیر، فرمانروا، ( در قدیم )، رئیس، ( اَعلام ) عنوان هریک از پادشاهان دوره ی اخیر مصر
معنی کلمه خدیو در دانشنامه آزاد فارسی
لقب حکمرانان مصر. اسماعیل ، حکمران مصر، در ۱۸۳۱ این لقب را به جای پاشا که پیش از آن معمول بود، برای خود اختیار کرد. اسامی خدیوان مصر به قرار ذیل است : محمد علی پاشای بزرگ (۱۸۰۵ـ۱۸۴۸)؛ ابراهیم پاشا (۱۸۴۸)؛ عباس اول (۱۸۴۸ـ۱۸۵۴)؛ سعید پاشا (۱۸۵۴ـ۱۸۶۳)؛ اسماعیل (۱۸۶۳ـ۱۸۷۹)؛ محمد توفیق (۱۸۷۹ـ۱۸۹۲)؛ عباس دوم (۱۸۹۲ـ۱۹۱۴). مقارن جنگ جهانی اول که دولت انگلیس عباس حلمی پاشا را به مناسبت تمایل او به سلطان عثمانی از خدیوی مصر، عزل کرد و حسین کامل برادر محمد توفیق را به عنوان سلطان به جای او نشاند، لقب «مَلِک» جایگزین لقب خدیو شد.
حسین خدیوجم هم دربارهٔ ابوالعلاء معری چنین سرودهاست:
در ۱۹۰۰ پس از منتشر کردن کتابی درباره گویش عربی مصری با اجازه ملک فوأد در دانشگاه خدیو مصر تدریس کرد.
در چنین روز مبارک بحهان روح دمید پیکر پاک خدیوی که جهانرا جانست
به فرمان شداد کیهان خدیو برآرم ز جانت همین دم غریو
با درگذشت رضاشاه در آفریقای جنوبی، جسد وی از مسیر مصر به تهران آمد. جنازه برای مدتی (تا زمان آماده شدن آرامگاه شاه عبدالعظیم) در مسجد رفاعی به امانت گذاشته شد. در این مدت شمشیر جواهر نشان و مدالهای وی به سرقت رفت. همه مطلع بودند که ملک فاروق به چنین چیزهایی برای تکمیل کلکسیونهای شخصیاش نیاز و علاقهٔ فراوانی دارد.[نیازمند منبع] این ماجرا و رابطه عاشقانه اشرف پهلوی با یکی از مخالفان رژیم خدیو مصر، نقطه آغاز درگیریهای لفظی، توهینها و تحقیرها به فوزیه بود.[نیازمند منبع] فوزیه ظاهراً برای استراحت و تمدد اعصاب به مصر رفت و دیگر هیچگاه بازنگشت. محمدرضا بهطور غیابی وی را طلاق داد.
در خدمت این خدیو نامی ما اعظم شانک، ای نظامی!
گوهر عمانی ای خدیو جهان داد وین وزرایند دزد گوهر عمان
اورابی در طول جنگ اتیوپی-مصر (۱۸۷۴–۱۸۷۶) در نقش پشتیبانی در خطوط ارتباطی ارتش مصر خدمت کرد. گفته میشود زمانی که او از این جنگ - که مصر شکست خورد - بازگشته است - «از نحوه سوء مدیریت آن خشمگین شدهاست» و این تجربه او را به سمت سیاست و حرکت اعتراضی قاطعانه علیه خدیو سوق دادهاست.
چون قبا قلب بقا آمد پس این آب بقاست زانکه بهر آب بخشیدش خدیو نامدار
خدیو اسماعیل پاشا (حک ۱۸۶۳-۱۸۷۹م) به این شهر که از موقعیت استراتژیکی برخوردار بود، توجه خاصی مبذول داشت و دستور نقشهپردازی و نوسازی شهر را صادر کرد و آن را اسماعیلیه نامید.
این کتاب را حسین خدیو جم به فارسی برگردانده است.
اسماعیل پاشا، خدیو مصر به مناسبت افتتاح کانال سوئز، سفارش ساخت اثری اُپرایی را به جوزپه وردی دادهبود. این اپرا بر اساس یادداشتهای مصرشناس فرانسوی، آگوست ماریت و چند نویسندهٔ دیگر، دربارهٔ شکوهِ مصر باستان ساخته شدهاست. این اثر دارای جایگاه هنری ویژهای است و تاکنون تنها در تالار اپرای متروپولیتن نیویورک بیش از ۱٬۱۰۰ شب اجرا داشتهاست.
باقرزاده با محمدعلی جمالزاده، غلامحسین یوسفی، حسین خدیو جم، احمد گلچین معانی، اخوان ثالث، شفیعی کدکنی و محمدرضا حکیمی ودیگران دوستی و مراوده داشت؛ در پژوهشها، بررسیهای ادبی و شعر خود با آنان گفتگوها، اخوانیات و مکاتبات داشتهاست. همچنین او خود ذکر کرده که از دههٔ ۱۳۵۰ با علی خامنهای دوستی نزدیک داشتهاست؛ بعدها در پیامی که در ۶ شهریور ۱۳۹۲ برای بزرگداشت رسمی باقرزاده در فرهنگسرای فردوسی مشهد برگزار شد، او را «یکی از بازماندگان کمشمار مجموعهای از شاعران چیرهدست» دانست که «همواره حرمت و کرامت شعر و شاعری را پاسداشته و زبان گویا و طبع روان را جز به راه نیکی و راستی به کار نگرفتهاست.»
از خدیوان و خسروان و شهان که بسر برده اند عیش جهان
شوقی در سال ۱۸۷۳م، چهارساله بود که به مدرسه ابتدائی رفت سپس به دوره آمادگی وارد شد و هنوز به ۱۵ سالگی نرسیده بود که تحصیلات خود را در دوره ابتدائی و متوسطه به پایان رساند. با وجود سن کم به مدرسه حقوق و سپس به مدرسه ترجمه رفت و از آنجا دانشنامه گرفت. در سال ۱۸۸۷م، برای ادامه تحصیل به خرج خدیو توفیق پسر اسماعیل به فرانسه رفت. به مدت ۲ سال در شهر مونپلیه در دانشکده حقوق به تحصیل پرداخت. در پاریس سال سوم حقوق را به پایان رساند و به اخذ دانشنامه موفق گردید.
که گر خدیو جهان التفات ننماید برین قصیدهکه پیرایه بر عروس هنر
بشد روز و شب تا به مرز کلیو به نیروی یزدان کیهان خدیو
«استخراج آبهای پنهانی» نخستین بار در سال ۱۹۴۱ و در دانشگاه اسلامی حیدرآباد به زبان عربی چاپ شد. پیش از آن سه نسخه دستنوشت از آن وجود داشت. حسین خدیو جم در سال ۱۳۴۵ خورشیدی (۱۹۶۶ میلادی) این کتاب را ترجمه و بنیاد فرهنگ ایران آن را منتشر کرد.