خدمتگزار

معنی کلمه خدمتگزار در لغت نامه دهخدا

خدمتگزار. [ خ ِ م َ گ ُ ] ( نف مرکب ) نوکر. چاکر. ( ازناظم الاطباء ). خادِم. پرستار. پرستنده :
اینم قبول بس که بمیرم بر آستان
تا نسبتم کنند که خدمتگزار اوست.سعدی ( بدایع ).چو خدمت گزاریت گردد کهن
حق سالیانش فرامش مکن.سعدی ( بوستان ).بشستند خدمتگزاران شاه
سر و تن بحمامش از گرد راه.سعدی ( بوستان ).|| در تداول امروز، مستخدمین جزء. خدمتکاران مرد در دستگاههای دولتی. || مهربان.مشفق. || حاضر و آماده بخدمت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خدمتگزار در فرهنگ معین

( ~. گُ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) نوکر، مستخدم .

معنی کلمه خدمتگزار در فرهنگ عمید

۱. کسی که در اداره یا بنگاهی خدمت می کند، مستخدم.
۲. خدمت کننده، خادم: دولت خدمتگزار.

معنی کلمه خدمتگزار در فرهنگ فارسی

کسی که دراداره یابنگاهی خدمت کند، مستخدم
( صفت ) ۱ - نوکر مستخدم . ۲ - یا خدمتگزار جزئ . مستخدمی که در ادارات و موسسات بخدمات کوچک مسئولست . ۲ - مهربان مشفق .

معنی کلمه خدمتگزار در ویکی واژه

servitore
نوکر، مستخدم.

جملاتی از کاربرد کلمه خدمتگزار

عبدالعزیز بوتفلیقه کسی است که سرانجام توانست در اوایل قرن بیست و یکم طرح آشتی ملی را برقرار کند و از آن پس برای چهار دوره بر کرسی ریاست‌جمهوری وسیع‌ترین کشور آفریقایی تکیه زده‌است. بوتفلیقه قانون اساسی الجزایر را تغییر داد و خود توانست در سال ۲۰۰۹ برای سومین بار به ریاست جمهوری برسد و پس از آن در سال ۲۰۱۴ برای چهارمین دوره بر مسند ریاست جمهوری تکیه زد. بوتفلیقه برای جلوگیری از روی دادن اتفاقاتی مشابه «بهار عربی» در کشور خود اجازه تأسیس ۲۳ حزب سیاسی جدید را صادر کرد و تعداد نمایندگان مجلس جدید را به ۴۶۲ نفر افزایش داد. اما او در چشم مخالفان خود تنها خدمتگزار ارتش بود که منابع اقتصادی الجزایر را در کنترل خود دارد.
پیام اسطوره‌های ایرانی هم باتوجه‌به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هرچند امروزه اسطوره‌ها معنای واقعی خود را از دست داده‌اند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آنها هستیم. درواقع، همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیام‌های بزرگ اساطیری ایران است.
چو خدمتگزاریت گردد کهن حق سالیانش فرامش مکن
این‌ کشد رنج آن نهد گنج این دهد جان او جهان آن نکو خدمت شناسست این نکو خدمتگزار
ابراهیم بن عمر کرغلی مشهور به اُسطی (۲۱ نوامبر ۱۹۰۸–۲۶ سپتامبر ۱۹۵۰) شاعر لیبیایی بود. رویدادهای بسیاری مسیر زندگی‌اش را دگرگون نمود. در درنه زاده شد و یتیم پرروش یافت. به هیزم‌شکنی روی آورد تا معاش خود، مادرش و سه برادرش را درآورد. سپس به عنوان خدمتگزار دادگاه درنه کار کرد. نزد قاضی آنجا درس خواند و سپس به مدرسه‌ای در طرابلس رفت. در سال ۱۹۳۵ فارغ‌التحصیل شد و به مصر، سوریه، عراق و اردن سفر کرد. در جنگ جهانی دوم، به عنوان سرباز با ایتالیایی‌ها جنگید. سه سال بعد (۱۹۴۲) ارتش را ترک کرد و به لیبی بازگشت. قاضی درنه برگزیده شد.
یکشنبه ۶ شهریور، گروهی از سرایداران و خدمتگزاران مدارس استان‌های چهارمحال و بختیاری و خوزستان در برابر اداره کل آموزش و پرورش این استان‌ها، تجمع اعتراضی برپا کرده و خواهان رسیدگی به درخواست‌های خود بودند.
نه ما یک سر وظیفه خوار شاهیم همه خدمتگزار و بی گناهیم
وصیت همین بود شه را مدام به خدمتگزاران با ننگ و نام
که آن خواجه خدمتگزاران بخواست بگفتا کنون کاین غلامی ز ماست:
مردمان اگرم بخدمت گیرند، خدمتگزار همه خواهم بود
تا سال ۱۰۰۳ قمری، الله وردی خان گرجی یکی از نیرومندترین افراد کشور صفوی شده بود. دو سال بعد فرهادخان قرامانلو که راهنمایی‌های نادرست او باعث کشته شدن جمعی از مردم سبزوار شده بود، از حکومت فارس معزول گشت و شاه یکی از شایسته‌ترین خدمتگزاران خود یعنی الله وردی خان را که منصب قوللر آقاسی نیز داشت به حکومت فارس منصوب نمود «و حکومت ولایت فارس در کل به الله وردی خان قوللر آقاسی مفوض و مرجوع گشته رتق و فتق معاملات دیوانی فارس به عهدهٔ اهتمام مشارٌ‌الیه قرار یافت و مقرر شد که هر ساله سیصد نفر از غلامان خاصهٔ شریفه همراه به فارس برده به خدمات جزو هر ولایتی از ولایات مأمور سازد»
امام‌قلی خان با آنکه در فارس صاحب‌اختیار مطلق بود و مانند پادشاه مستقلی حکومت می‌کرد، هیچ‌گاه از اطاعت شاه عباس سرپیچی نکرد و همیشه برای اجرای دستورهای وی آماده بود. شاه نیز به خان اطمینان کامل داشت و او را از سرداران و بزرگان ایران محترم‌تر و عزیزتر می‌داشت. در جنگ‌های ایران و عثمانی همیشه امام‌قلی خان با سپاهش در رکاب شاه حاضر بود و دقیقه‌ای از خدمتگزاری واجرای اوامر شاه خودداری نمی‌کرد. اطمینان و اعتماد شاه به این سردار فداکار بدان پایه بود که در دوران حکومت وی هرگز به فارس نرفت و امام‌قلی خان را در ادارهٔ قلمروش کاملاً آزاد و بی‌رقیب گذاشت.
وجود دارد همچنین توصیف فیزیکی مختصری است که در قرن ششم یافت می‌شود یوحنا مالالاس آئنیاس را چنین توصیف کرده‌است: «کوتاه، تنومند، سینه پهن، قوی هیکل، گلگون، صورت صاف، بینی زیبا، پوست روشن، کچل با ریشی پرپشت». آئنیاس مظهر فضایل رومی است: او خدمتگزار سرنوشت و خدایان است، او رهبر نمونه قوم خود و پدر و پسری فداکار است. کسی است که خود را وقف مأموریتش برای بقای خانواده و کشورش کرده‌است. شخصیت آئنیاس دارای ویژگی‌های انسانی نیز هست. او به عنوان یک مرد فانی معیوب — مردی با احساسات — معرفی می‌شود. آئنیاس در نقش خود به عنوان خدمتگزار سرنوشت و خدایان هرگز از هدف خود غافل نمی‌شود. او خود را «وظیفه‌شناس» وصف می‌کند.
نمایندگان ملل دست‌هایشان را به نشانه دوستی به طرف همدیگر دراز کرده‌اند. داشتن عصا نشان از مقام و درجه عالی‌است، کلاه شیاردار بلند نشانهٔ مقام ارتشی و کلاه بلند ساده نشانه از بزرگی و کلاه استوانه کوتاه نشانه از کارمند درباری و گارد سلطنتی و خدمتگزاران می‌باشد.
که ما جنیان دوستدار توایم به هر کارخدمتگزار توایم
تا تو فرمان می‌دهی من بندهٔ خدمتگزارم تا تو عاشق می‌کشی من کشتهٔ منت پذیرم
که شاها همه جان نثار توایم به هر کارخدمتگزار توایم
به پیش ایستاده تو را بنده وار پذیرای فرمان و خدمتگزار
در آن زمان، کنت بنا بر حق فئودالی خود اجازه داشته با دوشیزگان خدمتگزار در قصر، در شب عروسیشان و قبل از شوهر قانونی آنها، همبستر شود.