حروف

معنی کلمه حروف در لغت نامه دهخدا

حروف. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حَرْف. حروف متداول خط کنونی فارسی ، سی وپنج یا سی وهفت است. رجوع به حرف و سبک شناسی ج 1 صص 188-196 شود :
وآن حرفهای خطکتاب او
گوئی حروف دفتر قسطا شد.دقیقی.گشتن حال و سخن گفتن بآواز حروف
زبر و زیر همه جمله بزیر قمر است.ناصرخسرو.و اعیان این مملکت به دیدار او مفتخرند و جواب این حروف را منتظر. ( گلستان ). هذا قول الشافعی بحروفه. ( المزهر سیوطی )؛ یعنی بعبارته.
|| حرفهای سربی که در چاپخانه های حروفی بکار برده میشود ( اصطلاح امروز ).
- حروف اعجام ؛ حروف معجمة. حروف تهجی. ا ب ت ث ح الخ. و رجوع به اعجام و حروف معجم شود.
- حروف تخصیص ؛ حروف تهجی.
- حروف جارة ؛ حروف اضافة.
- حروف جُمَّل ؛ ابجد، هوز، حطی ، کلمن ، سعفص ، قرشت ، ثخذ، ضظغ.
- حروف چشمه دار ؛ حروف صاحب دایره.
- حروف حلقیه ؛ حروف شفویه یا شفهیة. رجوع به شفویة شود.
- حروف عالیات ؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: هی الشئون الذاتیة الکامنة فی غیب الغیوب ، کالشجرة فی النواة و الیها اشار الشیخ بقوله :
کنا حروف عالیات لم تقل
متعلقات فی ذری اعلی القلل
انا انت فیه و نحن انت و انت هو
و الکل هو هو فسل عمن وصل.
هکذا فی اصطلاحات الصوفیة لکمال الدین ابی الغنائم.
- کتاب الحروف ؛ نام دیگر کتاب الهیات ارسطوست.
ترکیب های دیگر:
- حروف صامته . حروف عاطفة. حروف عطف . حروف علة. حروف قلقلة. حروف لسنیة یا لسانیة ر ز ژ س ش ص ض . حروف مستعلیة. حروف مسروقة. حروف مشبهةبالفعل. حروف معانی . ادوات. رباطات ( منطق ). حروف تهجی عام. حروف نقطه دار. حروف منقوطه. حروف مقرمطه. حروف مهملة. حروف غیرمعجمة. حروف غیرمنقوطه. حروف مهموسه. حروف ناصبة. حروف نافیة. حروف نداء. حروف نطعیه . حروف نقطه. رجوع به هر یک از این کلمات در ردیف خود شود.
|| ( علم... ) علمی است که از خواص حروف بطور مفرد و یا مرکب بحث کند، و موضوع این علم ، حروف هجاء باشد. ابن ندیم در فهرست و ابن خلدون در مقدمه درباره آن بحث کرده اند و ما اندکی از آنرا زیر عنوان حروفیان یاد میکنیم. چلبی فهرست کتبی که در این موضوع نوشته شده است چنین یاد کرده است : ازهارالاَّفاق ، اساس العلوم و المعانی ، اسرارالحروف ، الاسرار الشافیة الروحانیة،الاشارة المعنویة، اظهارالرموز، اکسیرالاسماء، الواح الذهب ، ایماء الی علم الاسماء، الباقیات الصالحات ، بحرالفوائد الحرفیة، بحرالوقوف ، بدر ریاض المعارف ، برقةالانوار، البرقة النورانیة، بروق الانوار، بغیةالطالب ، البهاء الامجد، بهجةالاسرار، بهجةالاَّفاق ، بیان المغنم ، التعلیقة الکبری ، تمیزالصرف ، تنزیل الارواح ، التوسلات الکتابیة، تیسیرالعرف ، تیسیرالمطالب ، جامعاللطائف ، جنةالاسماء، الجواهر الخمس ، الحائز للعون الناجز، حدائق الاسماء، حدیقةالاحداق ، الحدیقة السندسیة، الحرز الاسنی ، حرزالاقسام ، حرزالامان ، الحروف الوضعیة، حقائق الحروف ، الحقائق السبوحیة، حل رموزالاسماء، حل الرموز، حلةالکمال ، خافیة افلاطون و جعفر الصادق و هرمس ، خواص الاسرار،خواص الاسماء، خواص القرآن ، الخواطر السواغ ، الدر المنظم ، الدر النظوم ، الدر النظیم ، درالاسرار، درةالاَّفاق ،درة تاج السعادة، درة فنون الکتاب ، درةالمعارف ، الدرةالناصفة، الرسالة اللاهوتیة، رسالةالخفا، الرمز الاعظم ، رمزالحقائق ، روض الاسرار، روض المعارف ، روضةالاسرار، روضةالانوار، زبدةالمصنفات ، سرالصرف ، سجل الارواح ، سجنجل الارواح ، سجنجل الجمال ، السر الابجدی ، سرالاسرار، السر الاسنی ، السر الافخر، سرالانس ، السر الجامع، سرالجمال ، السر الخفی ، السر الربانی ، سرالسعادة، السر المصون ، السر الغامض ، السر الفاخر، السر المصون ، السر المکتوم ، السعد الاکبر، سفر ابراهیم علیه السلام ، سفر ادریس علیه السلام ، سفر آدم علیه السلام ، سفر ارمیا، سفرالخفایا، سفر ذی القرنین ، سفر شیت ، سفرالمستقیم ، سفر نوح علیه السلام ، سواطعالانوار، سین الاسرار، شرف التشکیکات ، شفأالصدور، شمس الارواح ، شمس الاسرار، شمس الاَّفاق ، شمس الجمال ، شمس الرقوم ، شمس لطائف الاسماء، شمس مطالعالقلوب ، شمس المعارف ، الشمس المنیر، شمس الواصلین ، شمس الوصال ، الصراط المستقیم ، طبیعت نامه ، طلسم الارواح ، طلسم الاسرار، طلسم الاشباح ، الطلسم المصون ، عجائب الاتفاق ، عجائب الاسماء، العقد المنظوم ، العلم الاکبر، علم الهدی ، العلم الاسنی ، عیون الحقائق ، غایةالاَّمال ، غایةالحکیم ، الغایة القصوی ، فاتح المغنم ، فتح الکنوز الحرفیة، فخرالاسماء، فرح نامه ، فصول سبعة، فصول عشرة، فلک الرموز، فلک السعادة،فواتح الاسرار، فواتح الجمال ، فهم سلوک المعنی ، قاف الانوار، قبس الاقتداء، قبس الانوار، قلم الاسرار، کتاب اسراسم ،کتاب الاسفوطاس ، کتاب التعریف ، کتاب تنکلوشا، کتاب ثابت ، کتاب بلیناس ، کتاب طمطم ، کتاب الغین ، کتاب فاه باللسان ، کتاب کنکه ، کتاب کیباس ، کتاب اللوح ، کتاب الملاطیس ، کتاب الملکوت ، کتاب الهاریطوس ، کشف اسرارالحروف ، کشف اسرارالمعانی ، کشف الاسرار، کشف الاشارات ، کشف السر المصون ، کشف السر المکنون ، کشف الغطا، کشف المعاد، الکشف الکلی ، کعبةالاسرار، کعبةالجمال ، کنزالاسرار، کنزالالواح ، کنزالانوار، الکنز الباهر، کنزالدرر، کنزالسعادة، کنزالقاصدین ، کنزالمطالب ، الکنز المطلسم ، کیمیاءالسعادة، لطائف الاسماء، لطائف الاشارات ، لطائف الاَّیات ، اللطائف الخفیة، اللطائف العلویة، اللطائف الفریدة، لمعةالانوار، لوامعالانوار، لوامعالبروق ، لوامعالتعریف ، لوایح الانوار، المبادی و الغایات ، مدخل الی علم الحروف ، مشرق الانوار، مصابیح فی الحروف ، المطلب الاسنی ، مفتاح ابواب السعادة، مفتاح البرق المنشور، مفتاح الکنوز، المقام الاسنی ، منبعالاسماء، مناهج الاعلام ، منبعالاصول ، منبعالعلوم الربانیة، منهج الوهبیة، منیةالطالب ، مواقف الغایات ، مواقیت البصائر، المواهب الربانیة، نرجس الاسماء، نزهةالنفوس ، نسیمات الفاتحة، النفحة القدسیة، نور انواره المعارف ، وشی المصون ، هدایةالقاصدین ، یاءالتصریف.

معنی کلمه حروف در فرهنگ معین

(حُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جِ حرف ، حرف ها. ۲ - هر یک از قطعه های ریخته گری یا شکل های ترسیمی که در حروفچینی یا ماشین نویسی به کار رود. ،~ ِ الفبا نشانه هایی که واژه های یک زبان به وسیلة آن ها نوشته می شود. ،~ ِ ایتالیک نوعی حروف چاپی لاتینی و یونانی به ش

معنی کلمه حروف در فرهنگ عمید

= حَرف
* حروف روادف: = روادف
* حروف صفیر: حروف ز، س، ص.
* حروف عالیات: (تصوف ) موجودات یا شئون ذاتی موجود در غیب الغیوب مانند درخت در هسته: ما جمله حروف عالیاتیم مدام / پنهان ز همه به غیب ذاتیم مدام هرچند کتاب عالمی بنوشتیم / پوشیده ز لوح کائناتیم مدام (شاه نعمت الله ولی: لغت نامه: ۸۱۵ ).
* حروف عله: «و»، «ا»، و «ی».
* حروف معجم: [مقابلِ حروف مهمله] [قدیمی] حروف هجائیه، حروف نقطه دار، مانند ب، ت، ث.
* حروف مهمله: [مقابلِ حروف معجم] [قدیمی] حروف بی نقطه، مانند ا، ح، د، ر، س.
* حروف هجا (تهجی ): نشانه هایی که کلمات با آن نوشته می شود، از الف تا یا، الفبا.

معنی کلمه حروف در فرهنگ فارسی

حرفها، جمع حرف، علاماتی که حروف الفبارامی سازد
۱ - حرفها . ۲ - حقایق بسیط. اعیان . یا حروف عالیات . موجوداتی که شئون ذاتی موجود در غیب الغیوب اند مانند درخت در هسته .
حروفی که در نوشتن باشد ولی در خواندن نیاید مثل واو در خواهر

معنی کلمه حروف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] الفاظ مفردِ فاقد معنای مستقل را حروف گویند.حرف، از اقسام لفظ مفرد بوده و عبارت است از لفظی که معنای مستقلی ندارد، بلکه در افاده معنا نیاز به غیر دارد؛ به بیان دیگر، به کمک غیر بر معنا دلالت می کند، مانند: کلمه «مِن» که به تنهایی بر معنای مستقل (ابتدا) دلالت نمی کند، مگر آن که متعلق آن ذکر شود، مانند: «خرجت من المدینة».
۱. ↑ مظفر، محمد رضا، المنطق، ص۵۹.
فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۴۱۹، برگرفته از مقاله «حروف».
...

معنی کلمه حروف در ویکی واژه

جِ حرف ؛ حرف‌ها.
هر یک از قطعه‌های ریخته گری یا شکل‌های ترسیمی که در حروفچینی یا ماشین نویسی به کار رود. ؛~ ِ الفبا نشانه‌هایی که واژه‌های یک زبان به وسیلة آن‌ها نوشته می‌شود. ؛~ ِ ایتالیک نوعی حروف چاپی لاتینی و یونانی به شکل خوابیده. ؛~ ِ ایرانیک نوعی حروف چاپی فارسی به شکل خوابیده.

جملاتی از کاربرد کلمه حروف

از نکات خاص الفبای عربی قزاق، طرز استفاده از همزه در این زبان است. همزه در الفبای عربی قزاق صدایی ندارد، اما نقش مهمی را ایفا می‌کند. در قزاق، همزه نه بر روی حروف، بلکه پیش از کلمات می‌آید.
خط میخی از ۴ تا ۵ هزار سال پیش از میلاد در نزد سومریان ساکن جنوبی بین النهرین معروف بود. حروف الفبایی میخی ۴۲ حرف بوده‌است و ۳۶ حرف آن را از روی حروف میخی آشوری ساخته‌اند که ۵ حرف آن از حروف صدادار بوده‌است.
ز نقش نون خطوطش فلک ‌کند یاره ز شکل میم حروفش فلک‌کند پرگر
آندره مارکوف در ۱۴ ژوئن ۱۸۵۶ در روسیه متولد شد. او به دستور زبان پترزبورگ، جایی که در آنجا به عنوان یک دانش‌آموز یاغی توسط تعدادی از معلمان انتخاب شده‌بود، شرکت کرد. او در رشته دانشگاهی خود در بسیاری از موضوعات به جز ریاضیات خیلی ضعیف عمل کرد. بعداً در دانشگاه پترزبورگ تحصیل کرد؛ او تحصیلاتش را در دانشگاه به پایان رساند و بعدها از وی درخواست شد به عنوان یک ریاضیدان مشغول به کار شود. بعدها در دبیرستان تدریس کرد و مطالعات ریاضی خود را ادامه داد. در این زمان برای مهارت‌های ریاضی خود یک کاربرد عملی پیدا کرد و به این نتیجه رسید که می‌تواند از زنجیر برای مدلسازی حروف صدادار و بی‌صدا در ادبیات روسی استفاده کند. وی در سن ۶۶ سالگی در ۲۰ ژوییه ۱۹۲۲ درگذشت.
بین قاریان هفتگانه در تلفظ «ولیَ دین» اختلاف نظر وجود دارد. ابن کثیر مالکی، نافع مدنی، حفص عن عاصم و تمام قراء اهل مدینه معتقدند که حرف «ی» در کلمه «ولیَ» مفتوح است ولی در قرائت ابوعمرو بن علاء بصری، کسایی کوفی و حمزه کوفی این کلمه ساکن تلفظ شده‌است. شیخ طوسی، مفسر شیعه، دلیلی که برای قائلان به مفتوح بودن حرف «ی» می‌آورد، خفیف بودن فتحه است ولی برای قائلان به سکون، به مبنای آنان (که از اعراب گذاری روی حروف عله کراهت دارند) استدلال می‌کند.
خواند خود را نقطه باء و گه انشا حروف از الف تا یا یکایک منبسط از باستی
واکه‌های بلند سه تا هستند و «آ»، «او»، و «ئی» نامیده می‌شوند چون با سه حرف (الف کشیده - واو - ی) که درحقیقت برای نمایش سه همخوان (صامت) هستند نمایش داده می‌شوند حروف صدادار نیز نامیده می‌شوند.
در این الفبا، مانند عربی، حرف «الف» و حروف واکه از هم مجزا هستند. واکه‌ها فقط و فقط باید بعد از همخوان بیایند.
این دبیره‌ها گرچه اصل و ریشه‌ای یکسان و شباهت‌هایی با هم دارند، تفاوتشان به اندازه‌ای است که جداگانه از آنها یاد می‌شود. حروف سنگ‌نبشته‌ای پارتی با پارسی میانه (کتیبه‌ای یا کتابی) نیز تفاوت‌های بسیار دارند. هرچند خود واژهٔ پهلوی برگفته از پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پرثوه (که صورت باستانی واژهٔ پارت است) می‌باشد، اما اصطلاحاً به همه دبیره‌هایی که هم پارتی و هم پارسی میانه را با آنها نوشته‌اند، گفته می‌شود.
بازیکنان با حروف درشت، بازیکن ملی هستند.
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس آمد حروف سال وفاتش امید جود
مشیر عقل مرا هر زمان همی گوید بدان لغت که ندارد حروف و الحانی
گر نباشد ز پی مدح تو، در مجری حلق بگسلد تیغ زبان سلسلۀ نظم حروف
آنچه از حروف و کلمات در قرآن آمده است، به قرار زیر است:
در حروفی که پردهٔ نقلست آخر شرع اول عقلست
این دو عالم علم دارد در نهاد منتخب وان جهانی رمز دارد در حروف مختصر
جوهریّات بسیطه چون حروف در عروج و در نزول او را صفوف
حروف نقش چین را نسخه کرده مسلسل گشتن زلف چو دالت
در الفبای ولوف، ۲۳ حرف وجود دارد. این شمارش شامل حروف زبان عربی که در نوشتن واژگان ولوف کاربردی ندارند (مانند«ث، ص، ط») نمی‌باشد.