حرث

معنی کلمه حرث در لغت نامه دهخدا

حرث. [ ح َ ] ( ع مص ) کشت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( زوزنی ) ( ترجمان عادل ). کاشتن. کشت. زرع. کشاورزی. دهقنت. زراعت کردن. کشت و زرع کردن. بصلاح آوردن زمین. حراثة. حراثت. حرث ارض ؛ شیار کردن زمین رابرای کشت. ( منتهی الارب ). شدیار. شکافتن زمین برای زراعت. || حرث دابه ؛ لاغر کردن ستور از بسیار راندن. ( منتهی الارب ). لاغر کردن ستور از بسیاری راندن. سوار شدن بر پشت ستور و راندن چنانکه لاغر شود. لاغر کردن ستور از راندن بسیار. ( زوزنی ). لاغر گردانیدن. ( دهار ). لاغر کردن ستور از بسیار راندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || جمع کردن مال. ( تاج المصادر ). کسب کردن. کسب کردن و ورزیدن و اندوختن مال و جمعکردن. ( منتهی الارب ). || شورانیدن آتش. ( تاج المصادر بیهقی ). سوزانیدن آتش. ( منتهی الارب ). افروختن آتش. ( غیاث ). || درس کردن قرآن. ( تاج المصادر بیهقی ). قرآن خواندن. ( غیاث ) ( زوزنی ). || دانشمند شدن. || چهار زن کردن. جمع کردن میان چهار زن. ( منتهی الارب ). || بسیار آرمیدن با زنی. مبالغه در گائیدن. ( منتهی الارب ). || جستجو کردن چیزی. کاویدن. ج ، حروث.
حرث.[ ح َ ] ( ع اِ ) کشت زار. کشتمند. زمین کشت کاریده. ( مهذب الاسماء ). شعرا و مترسلین غالباً این کلمه را با نسل و زرع قرین آرند : هرکجا رسیدند نه نسل گذاشتند و نه حرث. ( تاریخ بیهقی ص 527 ). اهل حرث و زرع از عوارض تکلفات و نوازل انزال و اقسام معاملات وطن بازگذاشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 358 ). اهل حرث و زرع متفرق گشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 4 ).
حرث. [ ح ُ ] ( ع اِ ) زمین کشت کاریده.
حرث. [ ح َ رِ ] ( اِخ ) مماله حارث. رجوع به حارث شود.
حرث. [ ح ُ / ح َ ]( اِخ ) نام موضعی از نواحی مدینة. ( معجم البلدان ).
حرث. [ ح ُ رُ ] ( اِخ ) نام موضعی به یمن و قصبه روئیة هم بدینجاست.
حرث. [ ] ( اِخ ) نام طائفه ای از مضر. و نام دیگر آن اقلین است ، در مقابل اکثرین که خاندان زید مناة است. ( سمعانی برگ 9 ).
حرث. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن جبلةبن الحرث. رجوع به حارث شود.
حرث. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن سعیدبن حمدان. رجوع به ابوفراس شود.
حرث. [ ح ُ رَ ] ( اِخ ) زمینی است. || و ذوحرث مردی است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه حرث در فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (مص م . ) شخم زدن .

معنی کلمه حرث در فرهنگ عمید

۱. شیار کردن زمین برای زراعت، شخم زدن.
۲. (اسم ) مزرعه، محل کشت.

معنی کلمه حرث در فرهنگ فارسی

شخم زدن، شیارکردن زمین برای زراعت، کشتکاری
۱ - ( مصدر ) شخم زدن مزرعه شیار کردن زمین برای کشاورزی . ۲ - ( اسم ) کشت کاشت کشتکاری .
ابن سعید ابن حمدان

معنی کلمه حرث در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَرْثَ: زراعت
تکرار در قرآن: ۱۴(بار)
کاشتن و کشت (اقرب الموارد) به من بگوئید دانه‏ای که می‏کارید آیا شما آن را می‏رویانید یا ما رویاننده‏ایم؟ * در زمین تلاش می‏کند نا در آن فساد کند و نسل و کشت را تباه سازد «الحرث» در آیه شریفه اسم است نه مصدر. زنان شما کشت شما اند هر کجا یا در هر زمان که خواستید بکشت خود در آئید و برای خود پیش اندیشی کنید. تفصیل بحث این آیه را در کلمه «انّی» مطالعه کنید. هر که کشت آخرت را بخواهد کشت او را زیاد می‏کنیم و هر که کشت دنیا را بخواهد از آن به او می‏دهیم . تعبیر این ایه بالاترین تعبیرهاست اعمالیکه برای دنیا و آخرت انجام داده می‏شود همه کشت اند و در دنیا و آخرت نتیجه دارند. از رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله و سلم روایت شده: «اَلدُّنیا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ» دنیا کشتزار آخرت است (تجسّم عمل از مجموعه ورّام ص 183) آری دنیا مزرعه است اعمال آدمی به شکل تخمها در آن کاشته می‏شود روئیدن و بار دادن در آخرت است.

معنی کلمه حرث در ویکی واژه

شخم زدن.

جملاتی از کاربرد کلمه حرث

ناز دنیا کی شود با آز عقبا مجتمع رنج حرث و زرع چه بود پیش نسرین و سمن
بدانک تجارت دو نوع است: تجارت دنیا و تجارت آخرت. و تجارت دنیا هم بر دو نوع است: یکی آنک از بهر نفع دنیاوی است و بس دوم آنک از بهر نفع آخرتی است. و نفع دنیاوی خود تبع بود که «من کان یرید حرث الاخره نزد دله فی حرثه».
برخیز و از زمانه به یکبار نسل و حرث گر دفع فتنه را نکند تیغ تو ضمان
در ۴۴۱ ق، به دنبال درگیری‌های شیعه و سنی در محل کرخ بغداد آتش‌سوزی عظیمی رخ داد که به مشهد کاظمین سرایت کرد و آسیب زیادی به بقعه رسانید. ابوالحرث ارسلان بساسیری با کمک ابونصر فیروز فرزند ابی کالیجار، به بازسازی و مرمت آستان و مناره‌ها پرداختند و داخل حرم را تزیین و صحن را بازسازی کردند و دو صندوق بر قبور نصب کردند.
أَنِ اغْدُوا عَلی‌ حَرْثِکُمْ خیزید از خواب، بامداد کنید بر حرث خویش، إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ (۲۲) اگر می‌چیدن خواهید.
و قال (ص): «ما من اهل بیت یرتبطون کلبا الا نقص من عملهم کل یوم قیراط الا کلب صید او کلب حرث او کلب غنم».
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ ای بغیر حجة، کقوله: «هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ»؟ ای: من حجة. وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ من الحرث و الانعام افْتِراءً عَلَی اللَّهِ الکذب حین زعموا ان اللَّه امرهم بالتحریم قَدْ ضَلُّوا عن الهدی، وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ.
شاگردانش عبارتند از عبدالله بن علی بن زهره (برادرش)، سید محی‌الدین محمد بن عبدالله (برادرزاده‌اش)، شادان بن جبرئیل قمی، محمد بن جعفر مشهدی، معین‌الدین سالم بن بدران مصری، محمد بن ادریس حلی، عزالدین ابوالحرث محمد بن حسن بغدادی
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ، یعنی لمشرکی قریش: «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ» تصدّقوا علی الفقراء و انفقوا علی المساکین ممّا زعمتم من اموالکم انّه للَّه و هو ممّا جعلوه للَّه من الحرث و الانعام، قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ قالوها استهزاء، لا نطعمهم و لا نعطیهم و لم یعرفوا انّ اللَّه امرهم بذلک تعبّدا و امتحانا للعباد لیبلوا الغنیّ بالفقیر فیما فرض له فی مال الغنی، إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ فیه ثلاثة اقوال: احدهما انّه من تمام کلام الکفّار قالوا للمؤمنین: انتم فی ضلال مبین حیث ترکتم دین آبائکم و اتّبعتم محمدا صلی اللَّه علیه و سلم. و قیل: هو جواب من اللَّه لهم. و قیل امر المؤمنین بان یقولوا لهم «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ».
أَمْ حَسِبَ‌ یعنی بل حسب الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ‌ ای اکتسبوا المعاصی و الکفر، أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌، این آیت در شأن نفری مشرکان فرود آمد که گفتند: اگر آنچه محمد میگوید حق است و راست، پس ما را در آن جهان بریشان افزونی دهند در نعمت و راحت، چنان که در دنیا ما را افزونی دادند. رب العالمین بجواب ایشان فرمود: أَمْ حَسِبَ‌ یعنی أ حسب، استفهام است بمعنی انکار، میپندارند ایشان که شرک آوردند و کفر ورزیدند یعنی عتبة و شیبة و ولید که ایشان را همچون مؤمنان و گرویدگان کنیم یعنی علی و حمزة و عبیدة بن الحرث. آن گه گفت: سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ‌، حمزه و کسایی و حفص و یعقوب، سَواءً بنصب خوانند و هو نصب علی الحال، یعنی احسبوا ان یسوّی بین الفریقین فی المحیا و الممات، میپندارند که زندگانی ایشان چون زندگانی نیکان است و مرگ ایشان چون مرگ نیکان یکسان، کلّا و لمّا، نیست، که مؤمنانرا نصرت است و رفعت، در دنیا و آخرت، و کافران را خزی و نکال و عقوبت، در دنیا و آخرت.
روی عن انس بن مالک قال مر رسول اللَّه بارض الانصار فقال ما یمنعکم من الحرث قالوا الجدوبة قال: فلا تفعلوا فان اللَّه عز و جل یقول انا الزارع ان شئت زرعت بالماء و ان شئت زرعت بالریح و ان شئت زرعت بالبذر. ثم تلا رسول اللَّه (ص): أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ. أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ.