حراف. [ ح ِ ] ( ع مص ) محارفة. رجوع به محارفة شود. حراف. [ ح َرْ را ] ( از ع ، ص ) در تداول فارسی زبانان ، تیززبان. طلیق اللسان. فصیح. گویا از کلمه حرف عربی که در تداول فارسی بمعنی سخن است این وصف ساخته شده.
معنی کلمه حراف در فرهنگ معین
(حَ رّ ) [ ازع . ] (ص . ) پرگوی ، پرچانه .
معنی کلمه حراف در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- پر گوی پر چانه ۲- ناطق زبان آور . توضیح این کلمه در کتب لغت عربی نیامده .
معنی کلمه حراف در ویکی واژه
پرگوی، پرچانه.
جملاتی از کاربرد کلمه حراف
این قمر به گروه پاسیفه تعلق دارد که قمرهای نامنظمی دارد که با حرکت مخالف گرد و فاصله بین ۲۲٫۸ و ۲۴٫۱ گیگا متر وانحراف ۱۴۴٫۵° و ۱۵۸٫۳ درجه بدور مشتری میچرخند.
همچنین اینشتین انحراف گرانشی مسیر نور را پیشبینی کرد: در یک میدان گرانشی، نور به سمت جرم خمیده میشود. از نظر عددی، مقداری که او در آن هنگام به دست آورد، که تنها با استفاده از اصل همارزی بود، یک ضریب ۲ با مقدار اصلی تفاوت داشت. نتیجهٔ درست پس از فرمولبندیِ کاملِ نظریه به دست آمد.
به لطف خویش بردار انحراف از طبع او یارب ز شمشیر کج او ملک را با استقامت کن
همیشه تا کند این فعل انحراف مزاج که آورد خلل اندر قوای انسانی
او در سال ۱۹۲۸ میلادی به اتهام «انحراف راست» از حزب کمونیست آلمان اخراج شد.
در مقایسه، میکروسکوپهای الکترونی محدود به طول موج دوبروی الکترون هستند. این طول موج مثلاً برای الکترونهایی که توسط یک پتانسیل ۱۰۰۰۰۰ ولتی شتاب گرفتهاند، برابر با ۰٫۰۰۳۷ نانومتر است. میکروسکوپ انحراف-اصلاحشده الکترونی عبوری تا دقت ۰٫۰۵ نانومتر را ارائه میدهد که برای مشاهده اتمها حتی بیش از حد نیاز است.
لایه پنجم: ۱۷۲ ماهواره در مدار ۵۶۰ کیلومتری و زاویه انحراف مداری ۹۷٫۶°
دوم: قوه غضب که آن قوه دفع نیز گویند سوم: شهویه که آن را قوه جذب نامند و انحراف هر یک از آنها یا در کمیت است، که از آنچه باید و شاید تجاوز کند، یا در کیفیت که اصل کیفیت آن نابود ورد می شود اما از حد تجاوز نکند و انحراف در کمیت بر دو قسم است:
در صورتی که صفحه عمودی به یک طرف انحراف پیدا کند از حفره بینی هوا به راحتی عبور نمیکند. این امر باعث خشکی در محیط یک حفره و تورم و پرخونی در مخاط حفره دیگر بینی میگردد.
رستخیز آن بود که با تو کنند کلک حراف و نطق حراقم
انحراف از جاده و ناتوانی راننده در کنترل وسیله نقلیه علت این حادثه گزارش شدهاست.
ذات پاکش را به ضدها اتّصاف ذرّهای نه ز اعتدالش انحراف
گر ز عدل او به بازو هیکلی بندد مریض ز انحراف طبع بگراید به سوی اعتدال
انحراف از سبیل حق و صواب در نیاید به حدّ و حصر و حساب
پیل محمودی و شیر مرغزاری گر کنند انحراف از خطّ حکمت پایشان گردد قلم