حافی. ( ع ص ) نعت فاعلی از حَفی ً و حِفْوةً. برهنه پای. ( منتهی الارب ). پابرهنه. ( منتهی الارب ) : التزام کرد عورات را سافرات الوجوه ، و رجال را حافیات الارجل از خانها بیرون آورد. ( جهانگشای جوینی ). آن یکی تا کعبه حافی میرود وآن یکی تا مسجد از خود می شود.مولوی.|| سوده پای. ( منتهی الارب ). || سوده سپل. || سوده سُم. ( منتهی الارب ). ج ، حافون ، حافات. ( مهذب الاسماء ). حفاة. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). || قاضی.( منتهی الارب ). داور. حافی. ( اِخ ) بشر حافی. رجوع به بشر شود : بشر حافی را مبشر شد ادب سر نهاد اندر بیابان طلب...مولوی.
معنی کلمه حافی در فرهنگ معین
[ ع . ] (اِفا. ) پابرهنه . ج . حفاة .
معنی کلمه حافی در فرهنگ عمید
کسی که بی کفش راه می رود، پابرهنه، برهنه پای.
معنی کلمه حافی در فرهنگ فارسی
پابرهنه، برهنه پای، کسی بدون کفش راه برود ( صفت ) کسی که بدون کفش راه رود پا برهنه جمع : حفات .
معنی کلمه حافی در ویکی واژه
پابرهنه. حفاة.
جملاتی از کاربرد کلمه حافی
ابوحفص خواهرزاده بشر حافی و از مصاحبان علی نصرآبادی بود. از میان دیگر کسانی که با وی مصاحبت داشتهاند میتوان از شاه شجاع کرمانی، عبدالله بن محمد خرّاز، احمدبن حمدان، ابوبکر حنفیه، علی بن شعیب سقا، ابو عبدالله سنجری، محمدبن عبدالوهاب ثقفی و حمدون قصار نام برد.
آن صیحه اسرافیل بمشرق هم چنان رسد که بمغرب، و بمغرب هم چنان رسد که بمشرق، شرقیان هم چنان شوند که غربیان، غربیان هم چنان شوند که مشرقیان، خلق را در سماع آن صیحه تفاوت نه، یکی را دورتر و دیگری را نزدیکتر نه، این چنانست که قدیسان ملأ اعلی حافین، و صافین کروبیان و روحانیان خدای را میخوانند و آن ذرّه که زیر اطباق زمینست در تحت الثری او را میخواند، نه خواندن آن ذرّه از سمع اللَّه دورتر، نه خواندن عرشیان بسمع او نزدیکتر. از این عجبتر مردی بود در صدر این امت نام او ساریه. بصحرای نهاوند جنگ میکرد عمر خطاب در مسجد مدینه بر منبر خطبه میکرد و این قصّه معروفست، تا آنجا که گفت یا ساریة الجبل الجبل، رب العزة از مدینه تا نهاوند حجابها برداشت، تا ساریه آواز عمر بشیند دور چون نزدیک و نزدیک چون دور. همچنین اسرافیل و صور، از آدمیان دور لکن نفخه وی بایشان نزدیک تا بدانی که کار در رسانیدنست نه در دمیدن. و گفتهاند که آواز صور نفخه هیبتست و اظهار سیاست، و بنفخه هیبت کسی را زنده کنند که ببعث و نشور ایمان ندارد و از قیامت و هول رستاخیز نترسد، اما بنده مسلمان که ببعث و نشور ایمان دارد و از احوال و اهوال رستاخیز پیوسته ترسان و لرزان بود، او را که بیدار کنند بآواز فریشته رحمت، بنعت لطف و کرامت بیدار کنند. هر مؤمنی را فریشتهای آید بسر خاک وی با هزاران لطف و رحمت و انواع کرامت که یا ولی اللَّه خیز، که اللَّه تعالی ترا میخواند.
گفت: «ما المحبّة؟» :«محبت چیست؟» گفت: «این از بشر حافی پرس؛ که تا وی زنده است من جواب این نکنم.»
آرامگاه شاه نعمتالله ولی، بقعه بشر بن حارث معروف به بشر حافی واقع در شهرستان انار خواجه خضر، مقبره میرزبیر هماشهر، مقبرهٔ اتابک بر غوچ (بزقش) مقبره میر حیدر، آرامگاه شاه فیروز، آرامگاه سید احمد طرنگ، آرامگاه آخوند، آرامگاه میر زبیر، مزار شیخ علی بابا، آرامگاه شاهزاده حسین جوپار، زیارتگاهی واقع در غار ایوب دهج شهربابک است.
صاحب این خانه بشر حافی است این سخنها کی به وصفش کافی است
بشر حافی را - رحمة الله علیه - مریدی با وی گفت: چون نان به دست آورم نمی دانم که به کدام نان خورش خورم فرمود که نعمت عافیت را فرا یاد آر و آن را نان خورش خویش انگار.
و بشر حافی قدس اللّه روحه العزیز هرگز پای افزار و کفش در پای نکرده است گفت حقّ سبحانه و تعالی همی فرماید اللّه الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ الْاَرضَ بَساطاً زمین بساط حقّ سبحانه و تعالی است، و من روا ندارم که بر بساط خدای تعالی با کفش و پای افزار روم، وهمه عمر پای برهنه رفته است و بدین سبب او را حافی لقب دادند.
در راه خدا پای برهنه گو برو آن یار که همچو بشر حافی اهل است
بشر حافی را بدعوتی خواندند طعام پیش او نهادند خواست که دست فراز کند دست وی فرمان نبرد باری چند چنان کرد مردی که آن عادت او دانست گفت دست وی فرا طعامی که اندر وی شبهت بود نرسد و فرمان نبرد، بی نیاز بود صاحب این دعوت از خواندن او شرم داشت.
احمدبن وهب الزیادت از یاران بشر حافی بوده، و سری و حارث محاسبی از اقران جنید بود، و با یکدیگر سخن گفتهاند، و پیش از جنید برفته، و جنید گوید: فقدنا علوم الحقایق بموت احمد بن وهب، و اللّه اعلم.
بشر حافی گوید خوف ملکی است آرام نگیرد مگر در دل پرهیزگاران.
تاکستانی سرپرست کارگاه مرمت و صحافی سنتی نسخههای خطی و نفیس حرم فاطمه معصومه است.
مقبره بشر حافی مربوط به دوره ایلخانی است و در شهرستان انار، روستای بشرآباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱ مهر ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۱۰۴۱۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آلت قطع و نیز مقراض، ابزاری مورد استفاده در صحافی و وراقی سنتی است که همانند قیچی دارای دو تیغه برنده است که روی هم سوار می شوند و شکلی شبیه عدد هشت انگلیسی 8 ایجاد می کنند. این وسیله برای بریده لبه زاید کتاب به کار می رود .
و چون کسی گفتی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ بشر حافی گفتی بر خدای عزّوجلّ دروغ میگوئی اگر بر خدای توکّل کرده بودی راضی بودی بر آنچه خدای بر تو راند.