جوشن

جوشن

معنی کلمه جوشن در لغت نامه دهخدا

جوشن. [ ج َ / جُو ش َ ] ( اِ ) خفتان. ( مهذب الاسماء ).سلاحی باشد غیر زره چه زره تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه آهن هم باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). معرب آن هم جوشن است. ( حاشیه برهان چ معین ) :
بپوشید تن را بچرم پلنگ
که جوشن نبد آنگه آئین جنگ.فردوسی.بکشتند چندان که روی زمین
شد از جوشن کشتگان آهنین.فردوسی.بدین تیغ هندی ببرّم سرت
بگرید بتو جوشن و مِغْفَرت.فردوسی.هزار جوشن فولاد اگر بپوشی تو
ز آه گرم فقیری چو موم بگدازد.خواجه عبداﷲ.عصب پی و یلبه جوشن است و درع زره.( نصاب صبیان ).با لفظ بر تن دوختن و در بر کردن و پوشیدن و دریدن و گسستن مستعمل. ( آنندراج ).
- جوشن بر تن دوختن :
جوشن چینی به تیر بر تن فغفور دوخت
مغفر رومی به گرز بر سر قیصر شکست.انوری ( از آنندراج ).- جوشن پوش :
ای جهان از سر شمشیر تو دریای بجوش
جوش دریای تو شمشیرزن و جوشن پوش.سوزنی.اندر این هفته بتخت آمدی از جامه خواب
بدگر هفته زره ور شوی و جوشن پوش.سوزنی.مشو هرگز دمی ایمن ز خصم ناتوان صائب
که از اندک نسیمی بحر جوشن پوش میگردد.صائب.- جوشن خای ؛ درنده و پاره کننده جوشن :
نه هر که موی شکافد به تیر جوشن خای
بروز حمله جنگ آوران بدارد پای.سعدی.چو همت است چه حاجت بگرز مغفرکوب
چو دولت است چه حاجت به تیغ جوشن خای ؟سعدی.- جوشن خرپشته :
از پشت یکی جوشن خرپشته فرونه
کز داشتنش غیبه جوشنْت بفرکند.عماره.زآنگونه که از جوشن خرپشته خدنگش
بیرون نشود سوزن درزی ز دواری.فرخی.آن روز که او جوشن خرپشته بپوشد
از جوشن او موی تنش بیرون جوشد.فرخی.- جوشن داود، جوشن داودی ؛ جوشن منسوب بحضرت داود علیه السلام. ( آنندراج ) :
تا نپوشد جوشن داودی از خط روی او
از لطافت نیست ممکن آورد تاب نظر.صائب ( از آنندراج ).جوشن داود گردد سینه چون پررخنه شد
دل دونیم از درد چون گردید گردد ذوالفقار.صائب ( از آنندراج ).بهر بدخویان تباهی جز مقام خویش نیست

معنی کلمه جوشن در فرهنگ معین

(جُ شَ ) [ ع . ] (اِ. ) زره ، لباس ویژه جنگ .

معنی کلمه جوشن در فرهنگ عمید

۱. نوعی زره با حلقه های فلزی به هم چسبیده، دِرع.
۲. (صفت ) [قدیمی، مجاز] محافظ: دانش اندر دل چراغ روشن است / وز همه بد بر تن تو جوشن است (رودکی: ۵۳۳ ).

معنی کلمه جوشن در فرهنگ فارسی

درع، زره، جواشن جمع
( اسم ) سلاحی جبه ماند که از حلق. آهن سازند و شبیه به زره است . جمع : جواشن .
ابن منظور بن بعجه کسی است که عرب در کرم و شجاعت بوی مثل زنند .

معنی کلمه جوشن در فرهنگ اسم ها

اسم: جوشن (پسر) (عربی) (تلفظ: jo(w)šan) (فارسی: جوشن) (انگلیسی: jowshan)
معنی: زره، لباس ویژه جنگ، نوعی لباس جنگی قدیمی شبیه زره، ( به مجاز ) محافظت کننده از خطر و آسیب

معنی کلمه جوشن در دانشنامه عمومی

جوشَن یا خِفتان پوششی است از زره های فلزی که سربازان به تن می کنند. پولک های فلزی جوشن با حلقه به هم متصل می شوند. به پولک های آهنی و فولادین که جوشن از آن تشکیل می یابد غیبه گفته می شود. جوشن در هزاره نخست پیش از میلاد ابداع شد اما محل و زمان دقیق ابداع آن مشخص نیست.
در صورت فلزی بودن پولک ها بیشتر به آن جوشن و در صورتی که جنس لایه محافظ از پشم و ابریشم باشد بیشتر به آن خفتان گفته می شود. واژه های قزاگند، گَبر، و پنام هم مترادف های خفتان هستند. خفتان جامه ای هنگفت و ستبر بوده است از ابریشم یا پشم و شمشیرِ زننده بر آن می لغزیده و اثر نمی کرده است.

معنی کلمه جوشن در دانشنامه آزاد فارسی

جوشَن
(واژه ای عربی) نوعی لباس جنگی قدیمی شبیه به زره که از حلقه های فلزی به هم چسبیده و گاه از چرم ساخته می شد. سپاه هخامنش در جنگ، برای محافظت بدن، جوشن و نیم تنه ای دربر می کردند که از چرم دوخته می شد و ورقه هایی به شکل فَلس ماهی روی آن را می پوشاند. این ورقه ها مفرغی یا پولادی و گاه زرین بود. رنگ جوشن ها متفاوت و معمولاً سفید بود تا سربازان خودی قابل شناسایی باشند. گاه نیز به همین منظور، پولک های رنگین بر سینۀ جوشن ها بسته می شد. ارتش هخامنشی اغلب، به جای جوشن، نیم تنه هایی می پوشیدند که با لایۀ ضخیمی از پنبه پوشیده شده بود. این نیم تنه ها شبیه به نیم تنه های مصریان بود. تفاوت جوشن با زره آن است که زره تماماً از حلقه تشکیل می شد اما، جوشن از حلقه و تنکۀ آهن درست می شد. جوشن گاه در منابع مرادف خفتان ذکر شده و احتمالاً از دورۀ صفوی به بعد استفاده از آن از رواج افتاده است.

معنی کلمه جوشن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جَوشَنْ‏ به معنای صدر، سینه و زره آمده است.
جَوْشَن از جاش یجوش جوشاً در لغت یعنی صدر، سینه و زره؛ مثل «الْجَوْشَنُ مِنَ اللَّیْلِ» یعنی اول یا نیمه شب.» و جمع آن جواشن است.
معنای اصطلاحی جوشن
در اصطلاح زرهی‏است که سینه رزمنده را می‏پوشاند. و جزء سَلَب
معنای سلب
سلب یعنی کلیه لوازم شخصی است که در تصرف و همراه مقتول بوده و از آن ها در جنگ استفاده می‏کرده است محسوب‏ می‏شود.

معنی کلمه جوشن در ویکی واژه

زره، لباس ویژه جنگ. سپر آهنی.
جهانی شده سرخ و زرد و سیاه/ دگرگونه جوشن، دگرگون کلاه «فردوسی»

جملاتی از کاربرد کلمه جوشن

... هیچ آب جاری یا جوشنده‌ای [فوران کننده] در سطح زمین یا در شکم آن وجود ندارد مگر آنکه فاصله منبع آن از مرکز زمین دورتر از فاصله محلی باشد که بر سطح زمین ظاهر می‌شود و جاری می‌گردد یا فوران می‌کند، وضع آب چشمه به هیچ وجه غیر از این نمی‌تواند بوده باشد.
شمر برخلاف باور رایج بین برخی مردم برادر ام البنین نیست. شمر بن ذی الجوشن و ام البنین، هر دو از نسل «کلاب» می‌باشند. هر کدام با چند واسطه به «کلاب» می‌رسند. «کلاب» یازده پسر داشت. نام یکی از آنان «کعب» و نام دیگری «ضباب» است. ام البنین از نسل «کعب» و شمر، از نسل «ضِباب» است.
سپهدار با جوشن و گرز و خود به لشکر فرستاد چندی درود
بر شمشیر او مغفر شکافست سر پیکان او جوشن گذارست
جوشن شود بسان زره بر تن عدوت از زخم تیر و نیزه تو گاه کارزار
مزلو به این نتیجه رسید که افراد خود شکوفا دارای چند خصیصه مشترک‌اند. واقعیت را به خوبی درک کرده و قادرند شرایط مبهم را تحمل کنند. خود و دیگران را آنچنان که هستند قبول می‌کنند. در اندیشیدن و رفتار خود جوشند. بیشتر مسئله مدارند تا خود مدار. از بذله گویی بر خوردارند. بسیار خلاقند. به سادگی همرنگ جماعت نمی‌شوند. به شادکامی انسان‌ها علاقه‌مندند. از تجربه‌های اساسی زندگی عمیقاً لذت می‌برند. بیشتر با مردمان معدودی روابط عمیق و ارضاکننده دارند تا با تعداد زیادی از مردم. قادرند به نحو عینی به زندگی بنگرند.
زآتش چون سیاوش می توان سالم برون آمد دعای جوشنی از همت مردانه می باید
خداوند جوشن خداوند خود دلاورتر از هر دلیری که بود
تا حطامی که هست می‌نوشند همچو زنبور بر تو می‌جوشند
آنها جوشن می‌پوشیدند و از کماندار تا سوار زره‌پوش محدودهٔ این نیرو بود. تصور می‌شود که آنها از نظر شجاعت، تاکتیک و روحیه از برترین نیروهایی بوده‌اند که ساسانیان در اختیار داشتند. در جنگ استاد مرد و مرد (شیوهٔ مردانهٔ مبارزه ایرانی) و سواری بر اسب یا فیل شهرت داشتند. لقب‌های مثل هزار مرد (قدرت هزار مرد)، زیه اسوار (سوار برتر)، پهلوان می‌گرفتند.
بیامد کنون تا لب هیرمند ابی جوشن و خود و گرز و کمند
این کوه در ۱۲ کیلومتری روستای یاستی قلعه، از توابع دهستان انگوران قرار گرفته‌است و ۳۳۳۲ متر ارتفاع دارد. این کوه سرچشمه رودخانه‌های بالاجوجه و انگوران چای، و بلندترین قله کوهستان قرخ بلاغ (چهل چشمه) است. چشمه‌های بسیاری از دامنه‌های این کوه می‌جوشند.
ابن زهره در سال ۵۸۵ در شهر حلب درگذشت و در کوه جوشن دفن شد.
تو بگشای این جوشنت از میان برت را بپوشان به ببر بیان
همی گرز و این نیزه و بادپای همی جوشن و تیر و رومی قبای
چو اسکندر آیینه سازم ز روی چو داوود جوشن طرازم ز موی
این آبشار در نزدیکی جنگل‌های پهناور بلوط و روستای زیبای بیشه قرار دارد و گذر ریل قطار از میان این طبیعت بکر چشم‌انداز دل‌نوازی را ایجاد کرده است. آب‌وهوای خنک و با طراوات منطقه و سرسبزی درختان و کوه‌های تماشایی آن این مکان را جذاب و دیدنی کرده است. در بالای آبشار، رو‌به‌روی ایستگاه، چشمه‌های پرآب متعددی وجود دارد که از دل کوه می‌جوشند و زمزمه‌کنان از وسط ایستگاه قطار گذشته و آبشار بیشه را تشکیل می‌دهند.