جمله

جمله

معنی کلمه جمله در لغت نامه دهخدا

( جملة ) جملة. [ ج ُ ل َ ] ( ع اِ ) همگی چیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). همه. ج ، جُمَل. ( منتهی الارب ). || تماماً. سراسر. ( فرهنگ فارسی معین ): جمله کتاب را خواندم. || کلام تام. ( منتهی الارب ). کوچکترین واحد کلام که مفید معنی باشد و آن مرکب است از مسندالیه ، مسند، رابطه یا فعل. || واحد ساختمانی یک قطعه در موسیقی که دارای معنی کامل باشد و در آخر آن سکوت طویل قرار میگیرد. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه جمله در فرهنگ معین

(جُ لِ ) [ ع . جملة ] (اِ. ) ۱ - همگی ، همه . ۲ - کلام و سخنی که معنی داشته و کامل باشد (دستور ). ۳ - سخن ، کلام . ۴ - تماماً، سراسر. ۵ - خلاصه ، مجمل .

معنی کلمه جمله در فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در دستور زبان، کلام و سخنی که مفید معنی بوده و مرکب از مسند و مسندالیه باشد.
۲. (صفت ) همه، همگی.
۳. (ضمیر ) همه، همگی.
۴. (قید ) تماماً.
۵. (اسم ) خلاصه.
* جملهٴ شرطیه: (ادبی ) در نحو، جمله ای که در آن ادات شرط از قبیل آن، «لو» و «لولا» باشد.
* جملهٴ معترضه: جمله ای خارج از موضوع که میان کلام وارد شود.

معنی کلمه جمله در فرهنگ فارسی

همه، همگی، کلام وسخن مفید، کلام مرکب مسندومسندالیه
( اسم ) ۱- همه همگی :( ( جمل. اعضا آمدند. ) ) ۲- تماما سراسر : ( ( جمل. کتاب را خواندم . ) ) ۳- کوچکترین واحد کلام که مفید معنی باشد و آن مرکبست از: مسندالیه مسند رابطه یا فعل .۴- واحد ساختمانی یک قطعه در موسیقی که دارای معنی کامل باشد و در آخر آن سکوت طویل قرار میگیرد. جمع : جمل .

معنی کلمه جمله در فرهنگستان زبان و ادب

{lines} [سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] عبارات و سخنانی که شخصیت های نمایش یا فیلم بیان می کنند متـ . جملۀ نمایشی
{period , sentence} [موسیقی] واحد موسیقایی که از دو یا چند عضو مکمل یا عبارت تشکیل می شود و با فرود خاتمه می یابد

معنی کلمه جمله در دانشنامه عمومی

جمله (موسیقی). در موسیقی، اصطلاح جمله که گاه به آن عبارت یا پریود ( فرانسوی: period ) هم گفته می شود، به نوعی ساختارهای تکرار شونده در فرم موسیقی گفته می شود. هر جمله معمولاً متشکل از دو فراز است.
اگر یک دوبیتی با موسیقی همراه شود، به ملودی هر مصراع یک فراز می گوییم. فرازها معمولاً خود دارای دو قسمت مبتدا ( سؤال ) و خبر ( جواب ) هستند. درون هر فراز اجزای موسیقایی کوچک تری می توان یافت که به آن ها موتیف می گوییم. دو یا چند فراز که به هم وصل شده اند را یک جمله می نامیم. فرازها ممکن است دو تا چند میزان باشند ولی بیشترشان چهار میزان دارند. فرودی که در انتهای هر فراز اجرا می شود معمولاً یک فرود کاذب است، اما فرودی که در پایان یک جمله اجرا می شود کامل است. پریود چندین نوع دارد که متداول ترین آنها پریود دو جمله ای نامیده میشود که متشکل است از دو جمله که جمله ی اول توسط کادانسی ناقص به اتمام می رسد و جمله ی دوم با کادانس کامل پریود را به اتمام میرساند.
پریود خود در موسیقی فرمی مستقل است که میتواند ساختمان فرم های دیگری مانند فرم دوتایی را تشکیل دهد.

معنی کلمه جمله در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جُمْلَةً وَاحِدَةً: یکباره - یکجا
معنی تَوَفَّاهُمُ: جانشان را می گیرد(در جمله : می گیرند چون جمله با فعل شروع شده مفرد آمده است)
معنی لِیَ: برای من - برای من است - فقط برای من است (اگر در اول جمله بیاید)
معنی أَلَّوِ: که اگر(در جمله "أَلَّوِ ﭐسْتَقَامُواْ ")
معنی لَهُمْ: برای آنها - برای آنهاست - فقط برای آنهاست (اگر در اول جمله بیاید)
معنی لَهُمَا: برای آن دو - برای آن دواست - فقط برای آن دواست (اگر در اول جمله بیاید)
معنی لِّی: برای من - برای من است - فقط برای من است ( اگر ابتدای جمله بیاید)
معنی أَبْصِرْ بِـ: چقدربینا(در جمله "أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ"به قرینه لفظی "بهم"حذف شده ومعنی جمله "چه شنوا و چه بینایند" می شود)
معنی نُقِرَ: کوبیده شد( جمله نقر در ناقور نظیر جمله نفخ در صور کنایه از زنده کردن مردگان در قیامت و احضار آنان برای حسابرسی است)
معنی نَّاقُورِ: هر چیزی که به آن میکوبند تا صدا کند ( جمله نقر در ناقور نظیر جمله نفخ در صور کنایه از زنده کردن مردگان در قیامت و احضار آنان برای حسابرسی است)
معنی تَوَفَّتْهُمُ: جانشان راگرفت(در جمله : می گیرند چون جمله با فعل شروع شده مفرد آمده است واز طرفی بعد از إذا آمده لذا مضارع معنی شده است)
معنی أُولَاهُمْ: اولیشان (در جمله "أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ ": پیشوایانشان)
معنی لَنَا: برای ما - برای ماست - فقط برای ماست (اگر در ابتدای جمله بیاید)
معنی لَهُ: برای او - برای اوست - فقط برای اوست ( اگر ابتدای جمله بیاید)
ریشه کلمه:
جمل (۱۱ بار)
اجزاء جمع شده. در اقرب الموارد هست چرا قرآن همه یکبار به او نازل نشده ؟ راغب معتقد است که جمال به معنی زیبائی بسیار است و کثرت در جمله بدان اعتبار می‏باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه جمله

بدیدم یار فایز در گلستان گل و سرو و صنوبر جمله شد خار
چنین افتاد اینجا آنچه بینی شنیدی جمله و صاحب یقینی
مستان خدا گرچه هزارند یکی‌اند مستان هوا جمله دوگانه‌ست و سه گانه‌ست
از هم نفس کناره گزیدم که دیده ام یاران هم نفس چو نفس جمله عمرکاه
می آن گویم که دانم، ور ندانم مرا از جمله جهال مشمر
گردن‌کشان مشرق لشکرکشان مغرب هستند جمله مولی شاه زمانه مولی
ای روی ترا جمله جهان آئینه در مملکت هستی تو مائی نه
جملهٔ بار خراسان روز و شب تا ابد بر گردن تست ای عجب
ماراست دوست یک دو جهان جمله دشمنند یک سینه پیش نه همه گر تیر میزنند
همان دم جمله گورستان شود چون شهر آبادان همه رقصان همه شادان قضا از جمله گردیده