جله. [ ج َل ْه ْ ]( ع مص ) دور کردن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): جله الحصی عن المکان ؛ دور کرد سنگریزه ها را از جای. ( منتهی الارب ). || بازداشتن کسی را از کار دشوار. || بلند کردن دستار را از پیشانی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ظاهر کردن. ( منتهی الارب ). کشف کردن. ( از اقرب الموارد ). جله. [ ج َ ل َه ْ ] ( ع مص ) برهنه شدن پیش سر از موی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به جَلْهَة شود. جله. [ ج ُل ْ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) گروهه ریسمان را گویند و معرب آن جلاهق باشد. ( برهان ). || گیاهی بود سرپهن که از جاهای نمناک و دیوارهای حمام و زیرهای خم آب و شراب و امثال آن روید. ( برهان ). جله چون سماروغ بود. ( حاشیه برهان چ معین از لغت فرس 445 ). یک نوع قارچی است که در جاهای مرطوب روید. ( ناظم الاطباء ). || بمعنی درخت خرما هم آمده است. ( برهان ).
معنی کلمه جله در فرهنگ معین
( ~. ) [ ع . جلة ] (اِ. ) ۱ - ظرف مایعات مانند خم ، کدوی شراب . ۲ - کدوی بزرگ از تمر و خرما. (جُلِّ ) (اِ. ) گره ، گره ریسمان .
معنی کلمه جله در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ظرف مایعات مانند خم و خمچه و کدوی شراب . ۲- کدوی بزرگ از تمر و خرما. جمع جلیل یا بزرگان و اشخاص با اهمیت یا کلانسال از شتر یا ناقه شش ساله که هنوز بسال نهم نه در آمده یا شتر نر شش ساله یا گویند : بعیر جل و ناقه جله
معنی کلمه جله در ویکی واژه
جلة ظرف مایعات مانند خم، کدوی شراب. کدوی بزرگ از تمر و خرما. گره، گره ریسمان.
جملاتی از کاربرد کلمه جله
الیاس صنبر (عربی: إلياس صنبر؛ زادهٔ ۱۶ فوریهٔ ۱۹۴۷) روزنامهنگار، مترجم، نویسنده، شاعر و دیپلمات اهل فلسطین است. وی سردبیر مجله مطالعات فلسطین که در پاریس منتشر میشود، میباشد. وی مسئول تشکیل هیئت فلسطین در مذاکرات حق بازگشت پناهندگان است.
در فوریه ۱۸۹۰، او داستان نشانه چهار را نوشت. او داستانهای کوتاه دیگری هم از شرلوک هولمز نوشته که در مجله استرند به چاپ رسیدهاست.
لا ترجلنّ یا ملک الخیل و اعجلن کم عجله ینال بها المرء لاینال
به تدبیرش سرافیل از کمین جست ز رفرف حجله آیین هودجش بست
آلکسی از آغاز جوانی، استعداد خود را در شعر نمایان ساخت. او در پاریس با نویسندگان و شاعران جوان در مجلهای ادبی همکاری کرد و همزمان به تحصیل در دانشکده پزشکی پرداخت. چیزی نگذشت که به سیاست علاقهمند شد و به عضویت وزارت خارجه فرانسه درآمد. وی در وزارت خارجه به مشاغل مهم دست یافت، به ماموریتهای خارج از کشور رفت و در مقام سفارت به کشورهای آسیایی مانند چین و ژاپن فرستاده شد. سن ژون پرس در این سفرها مطالعاتی در فلسفه ملل آسیایی انجام داد که به شعرش رنگ و طعمی از دیار دوردست بخشید.
چشم ما را بگذاری به لب دجله روی دجله رودی است ولی دیده ما دریایی است
او از طرف مجله دنیای بازی به عنوان برترین بازیساز انتخاب شدهاست.
امروز چون توان به مدارا گریستن باید چو ابر دجله و دریا گریستن
ز جود تو شمری گشت دجله بغداد ز خشم تو شرری گشت آذر برزین
در ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۹ مجله ساینس گزارش داد، ابزار معدنیاب فضاپیمای چاندریان-۱ متعلق به سازمان پژوهشهای فضایی هند در ماه آب کشف کردهاست.
زین بادیه چون رفت مه نوسفر من کاین دشت همه دجله شد از چشم تر من
از سال ۱۹۶۴ با الگو برداری از مجله تایم به اولین مجله خبری هفتگی فرانسوی تبدیل شد.
ترک علایق کنون بکن که جوانی دجله چو پرتر شود گذار نیابی
با جوز عروس حجله بستند و سریر جوزی چو پنیر دارد آن ماه منیر
المقتطف مجلهای علمی و فرهنگی به زبان عربی بود که از سال ۱۸۷۶ در بیروت و از سال ۱۸۸۵ در قاهره منتشر میشد. بنیانگذاران آن یعقوب صروف و فارس نمر بودند. این مجله تا سال ۱۹۵۲ منتشر شد.
زممسوک به و ماسک شنو باز ز ممسوک لاجله باز جو راز
عموی او آندره بازن منتقد نامدار سینمای فرانسه و از نویسندگان مجله کایه دو سینما است.
نیل و فرات و دجله و جیحون موج زن با کف داد او چو سرابند هر چهار