جساد

معنی کلمه جساد در لغت نامه دهخدا

جساد. [ ج ِ ] ( ع اِ ) زعفران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( تذکره داود ضریر انطاکی ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). زعفران. شَعَر. فَید. مَلاب. عَبیر. مَردَقوش. ( المعرب جوالیقی از ابن الاعرابی ص 316 ). زعفران را گویند و آنرا به عربی شعورالصقالبه خوانند. ( برهان ). زعفران وامثال آن از رنگهای سرخ و زرد. ( از بحر الجواهر ).
جساد.[ ج ُ ] ( ع اِ ) پیچش شکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). دردی است در شکم. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه جساد در فرهنگ معین

(جَ ) (اِ. ) زعفران .

معنی کلمه جساد در فرهنگ عمید

زعفران.

معنی کلمه جساد در فرهنگ فارسی

( اسم ) زعفران
پیچش شکم بیماریی است در شکم

معنی کلمه جساد در ویکی واژه

زعفران.

جملاتی از کاربرد کلمه جساد

مصریان باستان به دلایل اقلیمی و طبیعی مردگان خود را برای دوری جستن از نابودی مومیایی می‌کردند. این اجساد در مراسمی آئینی و با استفاده از اساطیر مصری برای دنیای مردگان به آرامش می‌رسیدند.
«مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ» آدمی هم قوالب است، هم ودایع، اجساد قوالبست، و ارواح ودایع، فالقوالب نسبتها التربة، و الودایع صفتها القربة فالقوالب یربیها بافضاله، و الودایع یربیها بکشف جلاله و لطف جماله، فللقوالب الیوم اعتکاف علی بساط عبادته، و للودایع اتّصاف بدوام معرفته. عمل قوالب روزه و نمازست، تحفه ودایع راز و نازست، قوالب را گفت: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»، ودایع را گفت: «وَ إِلی‌ رَبِّکَ فَارْغَبْ» نواخت قوالب در نسیه نهاد که می‌گوید عزّ جلاله: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌»، ودایع جز به نقد وقت تن در نداد، تا گفت جلّ جلاله: «انا جلیس من ذکرنی، انا عند ظنّ عبدی بی و هو معکم اینما کنتم».
و عالم که آفرید از دو جنس آفرید: عالم اجساد و عالم ارواح و از عالم اجسام منزلگاه روح آدمیان ساخت تا زاد آخرت از این عالم برگیرند.
و خوف خاتمت آنست که در آثار بیارند که پنج چیز نشان بدبختان است، و در وقت مرگ بیم زوال ایمان در آنست: ترک الصلاة، و اکل الربوا، و الاصرار علی الزنا، و عقوق الوالدین، و الادمان علی شرب الخمر. و فساد عاقبت آنست که می خواره فردای قیامت ناچار بدوزخ رسد، و حمیم جهنم خورد، چنانک در خبر است: و الذی بعثنی بالحق من شرب من مسکر ثلث شربات کان حقا علی اللَّه ان یسقیه من طینة الخبال، یقال طینة الخبال ما ذاب من حراقة اجساد اهل النار
آتش‌سوزی در ساعت ۵:۴۵ صبح روز دوازدهم آبان، در کمپی به نام «گام اول رهایی» شروع شد. افراد حاضر در مرکز به دلیل قفل بودن در امکان خارج شدن را پیدا نکردند و در جریان حادثه ۳۲ نفر کشته و ۱۷ نفر مصدوم شدند. مقامات استان گیلان وضعیت برخی اجساد سوخته را غیرقابل شناسایی اعلام کردند. تا تاریخ ۲۱ آبان، آمار فوتی‌های این حادثه به ۳۶ نفر رسید.
یوروفسکی سپس، جسد تزارویچ الکسی و یکی از دختران را جدا کرد و آن‌ها را برای سردرگم کردن هر کسی که ممکن است گور دسته‌جمعی را با ۹ جسد کشف کند، به آتش کشید. او همچنین استخوان‌های باقی‌ماندهٔ آن‌ها را با بیل شکست و در محلی به فاصلهٔ ۱۵ متر از سایر اجساد، دفن کرد. ۴۴ قطعه استخوان کوچک از هر دوی این اجساد در اوت ۲۰۰۷ پیدا شد.
ایوان پلوتنیکوف، استاد تاریخ در دانشگاه دولتی ماکسیم گورکی اورال، ثابت کرده‌است که اعدام‌کنندگان، یاکوف یوروفسکی، گریگوری پی‌نیکولین، میخائیل آ. مدودف (کوپرین)، پیتر ارماکوف، استپان واگانوف، الکسی جی. کابانوف بوده‌اند. پیوتر وویکوف مسئول امحا اجساد و شاهد ماجرا بود، اما بعداً ادعا کرد که در قتل‌ها شرکت داشته‌است و اموال یکی از دختران مرده را غارت کرده‌است. پس از این قتل، او قرار بود اعلام کند که «جهان هرگز نخواهد فهمید که ما با آن‌ها چه کردیم.» ویکوف در سال ۱۹۲۴ به‌عنوان سفیر شوروی در لهستان منصوب شد و در ژوئیهٔ ۱۹۲۷ توسط یک پادشاهی‌خواه روس، ترور شد.
در نزدیکی این پناهگاه ها کوره سوزی وجود نداشت. پس از آنکه قربانیان با گاز کشته می‌شدند، اجساد از اتاق‌ها خارج و در گورهای جمعی دفن می‌شدند. از سپتامبر ۱۹۴۲، نازی ها اجساد را از گورها بیرون می‌آوردند و در عملیاتی به نام «دستور ویژه ۱۰۰۵» تحت فرماندهی اشتورم‌بان‌فورر پاول بلوبل می‌سوزاندند. تا پایان نوامبر ۱۹۴۲ تمامی گورهای جمعی تخلیه شدند و برآورد می‌شود حدود ۱۰۰,۰۰۰ جسد سوزانده شد. با راه‌اندازی اتاق‌های گاز اصلی در اردوگاه در بهار ۱۹۴۳، کار این دو پناهگاه ها متوقف شد. پناهگاه ۱ تخریب و کل منطقه شخم زده و صاف شد. پناهگاه ۲ تخریب نشد و در می ۱۹۴۴ با اخراج یهودیان مجارستان، دوباره راه‌اندازی شد. پس از توقف نسل‌کشی در نوامبر ۱۹۴۴، این پناهگاه نیز تخریب شد و تمام آثار آن محو شدند.
(و ما گوییم که این قول کسانی گفتند که نه از شرف جوهر نفس آگاه بودند و نه الهیت را بشناختند. و گوییم که نفس جوهری است پذیرا مر آثار الهی را از علم و قدرت و قوت و بقا و جز آن، و ظهور آثار الهی بدوست. و چو ظاهر است که متصرف اندر جسم به تایید عقل نفس است و سازنده این مصنوع عظیم که عالم است نفس کلی است – و تصرف نفس جزوی اندر اجساد ما و ساختن او مر این را به نیکوتر ساختنی، براین دعوی گواست – مر خردمند را ظاهر شده است که آن منزلت که جهال خلق مر آن را همی الهیت گمان برند، مر نفس راست. و هر نفس که اندر کار بستن دو قوت عملی و علمی خویش اندر راستی معتقدات و راندن کارهای خویش بر عدل که صلاح و کمال او اندر آن است برود، او ماننده کل خویش باشد اندر این عالم و پس از جدا شدن از جسد به کل خویش پیوندد و مر او را همان باشد از قدرت و قوت و علم و ملک، که مر کل او راست. و اگر آنکه مر این جسم کلی را او دارد و او جنباند، عامه خلق همی گمان برند که خدای است، آن کس نیز خدای باشد، از بهر آنکه ما ظاهر کردیم که حرکات متحرکات از نفس است، به برهان های عقلی پیش از این.)
یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ ما اقبل منهم، وَ أَدْبارَهُمْ ما ادبر منهم، یضربون اجسادهم کلها. ابراهیم بر ملک الموت رسید گفت: یا ملک الموت! خواهم که ترا بینم بآن صورت که قبض روح کافران کنی. گفت یا ابراهیم: طاقت نداری. گفت لا بد است.
گاه معطی سعادت و گاه ملزم نحوست است ندانسته ای که جمله اجساد لحمانی و قوالب انسانی منسوب است بدین دوازده برج که در منطقه افلاک مشهور و معروفست و اسامی ایشان مذکور، و لقد جعلنا فی السماء بروجا و زیناها للناظرین
بنابر نوشته‌های سیلیوس ایتالیکوس و آلیان که بیان می‌کنند: آرواکی‌ها برای سربازان خود که در نبرد کشته می‌شدند نوعی خاکسپاری آسمانی انجام می‌دادند. به طوری که اجساد مردگانشان را بر بالای تپه ای می‌گذاشتند تا توسط کرکس‌ها خورده شود. این موضوع توسط وسایل استیلی و سفال‌های نقاشی شده کشف شده ازین مناطق تأیید می‌شود.
گوییم با این جمله که: به این لفظ قِدَم چه می‌خواهید؟ محدَثی متقدم اندر وجود و یا قدیمی همیشه بود؟ اگر گویند: بدین قول مراد محدثی است متقدم اندر وجود، اندر اصل خلاف برخاست؛ که ما هم روح محدث می‌گوییم با تقدم وجودش بر وجود شخص؛ کما قال النبی، علیه السّلام: «إنَّ اللّهَتعالی خَلَقَ الْأرواحَ قبلَ الْأجْسادِ»، و چون حدث آن درست شد لامحاله مُحدَث به محدِث مُحدَث باشد و این یک جنس بود از خلق خدای که به دیگر جنس می‌پیوندد و از اندر پیوستن ایشان به یک‌دیگر، خداوند تعالی حیاتی پدید می‌آرد بر تقدیر خود؛ یعنی ارواح جنسی از خلق‌اند و اجساد جنسی دیگر. چون تقدیر حیات حیوانی کند فرمان دهد تا روح به جسد پیوندد، زندگانی اندر زنده حاصل آید اما گشتن وی از شخص به شخص، روا نباشد؛ از آن‌چه چون یک شخص را دو حیات روا نباشد، یک روح را دو شخص هم روا نباشد و اگر اخبار بدان ناطق نبود و رسول اندر اخبار خود صادق نبودی، معقول روح به‌جز حیات نبودی و آن صفتی بود نه عینی.
و قال رسول اللّه، صلی اللّه علیه و سلم: «أَجیعُوا بُطُونَکم و أَظمأوا أَکبادَکم و أعْروا أجسادَکم، لعلّ قلوبَکم تری اللّهَ عیاناً فی الدّنیا.»
هرکجا لفظی‌ست بیدل معنیی‌ گل‌ کرده است دیگر از کیفیت ارواح و اجسادم مپرس
گروه امداد و نجات داوطلب زاکا که عمدتاً فرا-ارتدوکس هستند، بلافاصله پس از حملات حماس شروع به جمع‌آوری اجساد کردند، در گذشته ارتش اسرائیل از دادن سربازان آموزش دیده برای بازیابی دقیق و مستندسازی بقایای انسان در موقعیت‌های پس از تروریسم اجتناب می‌کرد. با این حال، به عنوان بخشی از تلاش برای جلب توجه رسانه‌ها، زکا گزارش‌هایی دربارهٔ جنایاتی منتشر کرد که هرگز اتفاق نیفتاده، عکس‌های حساس و گرافیکی منتشر کرد، و غیرحرفه‌ای عمل کرد، اغلب بقایای چندین قربانی را در یک کیسه مخلوط می‌کرد و تنها اندکی یا هیچ مستندسازی راجع به بقایا ایجاد نکرد.
تنها نمود بی‌سر سرها نمود بی‌تن آزاد کرد اجساد از قید خود و جوشن