پیچش

پیچش

معنی کلمه پیچش در لغت نامه دهخدا

پیچش. [ چ ِ ] ( اِمص ) عمل پیچیدن. پیچیدگی. گردش. تابیدگی. انحراف. کجی. گشتگی از سویی. خمیدگی بجانبی : عوا چهار ستاره اند از شمال سوی جنوب رفته و به آخر پیچش دارند چون صورت حرف لام. ( التفهیم ).
تراست اکنون بر کوه پیچش تنین
چنانکه بودت در بحرتازش تمساح.مسعودسعد.غریویدن کوس گردون شکاف
زمین را برافکند پیچش به ناف .نظامی.در آن پیچش که زلفش تاب میداد
سرینش ساق را سیماب میداد.نظامی.عشق را در پیچش خود یار نیست
محرمش در ده یکی دیار نیست.مولوی.تو مو می بینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارتهای ابرو.وحشی.مگر آن زلف پیچشی دارد
که شب و روز بر سر قدم است.؟- پیچش کاری ، عمل پیچیدن . گره خوردن. ناراست آمدن. انحراف :
یاری که نه راه خود بسیجد
از پیچش کار خود بپیچد.نظامی. || آویزش. گرد یکدیگر برآمدن سواران در جنگ و حوادث. کوشش و کشش جنگاور در جنگ :
بزخمش ندیدم چنان پایدار
نه در پیچش و گردش کارزار.فردوسی.چو کیخسرو آن پیچش جنگ دید
جهان بر دل خویشتن تنگ دید.فردوسی.چنین گفت رستم ز ترکان سوار
ندیدم بدین پیچش کارزار.فردوسی.شما گر خرد را نبستید کار
نه من سیرم از پیچش کارزار.فردوسی.تهمتن بسختی کمان برگرفت
بدان خستگی پیچش اندر گرفت.فردوسی.بدید آن تن و پیچش و خشم اوی
همی آتش افروخت از چشم اوی.فردوسی.مسعود سعد گردش و پیچش چرا کنی
در گردش حوادث و در پیچش عنا.مسعودسعد. || عمل بخود پیچیدن از دردی یا رنجی :
کزین تخمه پر داغ و رنجیم و درد
شب و روز با پیچش و باد سرد.فردوسی. || بیماری شکم. پیچ زدن شکم. اسهال با درد. دل پیچه. سحج. مغص. پیچ. زورپیچ. ذوسنطاریا. شکم روش. پیچاک شکم. سرقدم. بیرون روی. شکم روئه ( در تداول مردم قزوین ) : اندر روده ها پیچش و باد و قراقر پدید آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). لو؛ پیچش زده. لوی ، جساد؛ پیچش شکم. ( منتهی الارب ).
پیچش صدا ؛ طنین صوت. انعکاس آواز.

معنی کلمه پیچش در فرهنگ معین

(چِ ) (اِمص . ) ۱ - پیچیدگی ، کجی . ۲ - گره خوردن . ۳ - از درد به خود پیچیدن .

معنی کلمه پیچش در فرهنگ عمید

۱. پیچ خوردگی، پیچیدگی، پیچ خوردن.
۲. (پزشکی ) اسهال یا حالتی شبیه اسهال که در روده ها پدید آید، دل پیچه، دل پیچا.

معنی کلمه پیچش در فرهنگ فارسی

۱-( اسم ) پیچیدگی گردش انحراف کجیخمیدگی:عوا چهار ستاره اند از شمال سوی جنوب رفته و به آخر پیچش داند چون صورت حرف لام . ۲- گره خوردن کاری ناراست آمدن : یاری که نه راه خود بسیجد از پیچش کار خود بپیچد. ( نظامی ) ۳- گرد یکدیگر بر آمدن سوران در جنگ کوشش و کشش آویزش : بزخمش ندیدم چنان پایدار نه در پیچش و گردش کار زار. ( فردوسی ) ۴- عمل بخود پیچیدن از دردی یا رنجی : کزین تخمه پر داغ و رنجیم و درد شب و روز با پیچش و باد سرد. ( فردوسی ) ۵-( اسم ) شکم روش ذوسنطاریا دل پیچه : اندر روده هاپیچش و باد و قرقر پدید آید. ۶- پیچ خم :مار بزرگ و دراز بسیار پیچش . یا پیچش آواز ( صدا ) . ۱-طنین صوت انعکاس آواز. ۲-تحریر ( صوت ) :مثل حافظ احمد قزوینی که در گویندگی طاق و در پیچش آواز و نمک خوانندگی شهر. آفاق بود... یا پیچش نخست . سیم پیچی نخستی در پیچکهای برق .یا پیچش دوم . سیم پیچی دوم در پیچکهای برق .

معنی کلمه پیچش در فرهنگستان زبان و ادب

{twist} [حمل ونقل هوایی] تغییر زاویۀ نصب در راستای ماهیوار

معنی کلمه پیچش در دانشنامه عمومی

پیچش (ریاضیات). در ریاضیات، یک پیچش ( به انگلیسی: Involution ) ، تابعی چون f است که برای تمام x های عضو دامنه معکوس خودش باشد:
f ( f ( x ) ) = x
به طور معادل، با دو بار اعمال f روی خودش، همان مقدار اولیه باز تولید می شود.
عبارت پاد - پیچش به پیچش هایی بر اساس پاد - همریختی اشاره دارد:
f ( x y ) = f ( y ) f ( x )
چنان که:
x y = f ( f ( x y ) ) = f ( f ( y ) f ( x ) ) = f ( f ( x ) ) f ( f ( y ) ) = x y
هر پیچش یک تناظر دوسویه است.
نگاشت همانی مثال بدیهی از یک پیچش است. مثال های نابدیهی از پیچش ها در ریاضیات شامل ضرب توسط ۱ - در حساب، معکوس گیری، متمم گیری در نظریه مجموعه ها و مزدوج مختلط است. مثال های دیگر شامل معکوس گیری دایره ای در هندسه مسطحه، دوران نیم صفحه و رمزکننده های معکوس چون تبدیل روت۱۳ و رمزکنندگان چند الفبایی بیفورت می باشند.
تعداد پیچش ها، شامل پیچش همانی، روی مجموعه ای با n = 0 , 1 , 2 , ⋯ تعداد عنصر، توسط هاینریش آگوست روث در ۱۸۰۰ ارائه شد:
و برای n > 1. :
اولین جمله از این دنباله را اعداد تلفونی گویند که تعداد تابلو یانگ با کمک آن تعداد خانه را می دهد.

معنی کلمه پیچش در دانشنامه آزاد فارسی

پیچش (فیزیک). پیچِش (فیزیک)(torsion)
در فیزیک، حالت کرنش در جسم پیچیده شده. هنگامی که یک رشته تار، سیم، یا میله را می پیچانیم، پیچش پدیدآمده در جسم تمایل دارد که آن را به حالت اولیه اش برگرداند. ترازوی پیچشی وسیلۀ حساسی برای اندازه گیری نیروهای ظریف گرانشی یا مغناطیسی یا بارهای الکتریکی است که در آن، این نیروها با نیروی بازگردانندۀ پدیدآمده در جسم معلق پیچشی، به توازن می رسند.
پیچش (گیاه شناسی). پیچِش (گیاه شناسی)(nutation)
حرکت مارپیچی نوک برخی ساقه ها به هنگام رشد. باعث می شود گیاه تکیه گاه مناسبی بیابد و از آن بالا رود. گاهی پیچش در پیچک و دمگل نیز دیده می شود. جهت حرکت، در جهت عقربۀ ساعت یا در خلاف جهت آن، معمولاً از ویژگی های گونه است.

معنی کلمه پیچش در ویکی واژه

پیچیدگی، کجی.
گره خوردن.
از درد به خود پیچیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه پیچش

نخورده پیچش و تابی به‌کام دل نرسی گهر به‌رشته‌ی بی‌تاب جا نمی‌گیرد
گروهی ست در دهر هستی که آن را ز پیچش نفس ها به زنار ماند
در پای دلت هر غم بی فایده بندیست هر پیچشت از فکر جهان چین کمندیست
جداسازی دو کروموزوم فرزند هنگام تکثیر نیازمند است است که آنها دارای پیچش نباشند یا بریده شوند، خوانده شوند و دوباره بپیوندند.
چه خوش بود سر زلفین پیچ در پیچش به گاه بوسه ربودن به دست پیچیدن
خود آینه‌ها از آلومینیوم ساخته شده‌اند و قطری حدود ۱۶ میکرومتر دارند. هر آینه به یک نقطه اتکا متصل است که آن نقطه خود به دو تکیه گاه دیگر توسط فنر پیچشی اتصال یافته‌است. در چنین مَفصلی، محور از دو انتها ثابت است و در قسمت میانی می‌تواند بچرخد. به علت کوچک بودن ابعاد، فرسودگی مفاصل جای نگرانی ندارد آزمایش‌ها نشان داده‌است که حتی ۱ تریلیون (1012) عملیات هم نمی‌تواند آسیب جدی برساند. آزمایش‌ها همچنین نشان داده‌است که مفصل‌ها با شوک و لرزش نیز آسیب نمی‌بینند چراکه این تحرکات را ساختار لایه بالاتر دریافت می‌کند.
اسنپ-فیت یک روش مونتاژ و اتصال قطعات انعطاف‌پذیر به یکدیگر است که در صنعت پلاستیک بسیار کاربرد دارد، و با فشردن دو قطعه جفت شونده به یکدیگر اتصال ایجاد می‌شود. اسنپ فیت‌ها انواع مختلفی دارند از جمله: چنگکی، پیچشی و حلقوی. از جمله کاربرد متداول اسنپ فیت‌ها، استفاده از آنها در درپوش باتری کنترل تلویزیون، درپوش خودکار و قاب پشت گوشی موبایل و… می‌باشد.
شب سخن از پیچش آن زلف آمد در میان خاطر مجروح ما را داغ کاکل تازه شد
کژی بر راستی زو گشت غالب وز او در پیچش آمد راه طالب
حلقه خطی که برای سفت‌شدن در قطعات پلاستیکی استفاده می‌شود، پیچش بیشتری را بین اجزا ایجاد می‌کند.
گزل به بره‌هایش که نگاه می‌کرد، در یک آن هزار رنگ و اثر زندگی، انگار تو مردمک چشم‌هایش رژه می‌رفتند. در واقع بره آهوها مو می‌دیدند و گُزل پیچش مو. حال هم که گزل به بره‌هایش نگاه می‌کرد، هم از تماشای آن‌ها غرق شوق و لذت یود، و هم در همان حال، دلش دریای غم.
جوهر تیغ ستم در کف چرخ کی به آن پیچش مو می ماند
رهی از زلف خوبان پیچش افزون ازین ره گشته کج رفتار گردون
ز بس که معنی مکتوب عشق پیچش داشت زبان خامهٔ ما هر چه‌ گفت لغزش داشت
ز آنچه آن سرو بخود می پیچد پیچش طره و تاب کمرست