( جزئیة ) جزئیة. [ ج ُ ئی ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث جزئی. مقابل کلیه. آنچه به جزء نسبت داده شودو در اصطلاح حکماء و اهل منطق به معانی زیر اطلاق شود: || مفهومی که تصور آن از اشتراک افراد در آن ابا کند، و آنرا جزئی حقیقی گویند و در نحو آنرا علم شخصی نامند. و در این گفته بحثی است زیرا اسم اشاره و ضمایر که وضع آنها عام و موضوع له خاص است ، بنا بر مذهب مختار جزئی حقیقی است ولی نحویان آنرا علم نگویند. || مفهومی که از مفهوم دیگر اخص و در آن مندرج باشد و آنرا جزئی اضافی گویند، و نسبت معنی اول با دوم ، عموم و خصوص مطلق است. جزئی حقیقی مقابل کلی حقیقی و جزئی اضافی مقابل کلی اضافی است. || قضیه حملیه ای که در آن بر بعض افرادموضوع حکم شود. و جزئیه در قضایای شرطی به اعتبار پاره ای از فروض مختلف تالی و مقدم باشد. || علومی که موضوع آنها اخص از موضوع علم دیگر باشد همچون علم طب نسبت به علوم طبیعی. || افلاکی که جزء فلک دیگر باشند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). - امراض جزئیه ؛ بیماریهای کم اهمیت و سطحی. - سالبه جزئیه ؛ قضیه ای که سلب عام نکند. قضیه ای که در آن محمول از بعض افراد موضوع سلب شود، چون : بعض مردم بیسوادند. - قضیه جزئیه ؛ قضیه حملیه ای که بر بعضی از افراد موضوع به سلب یا ایجاب حکم شود. و رجوع به جزئیه شود. - موجبه جزئیه ؛ قضیه ای که ایجاب را عام نکند. قضیه حملیه که در آن بر بعضی از افراد موضوع به ایجاب حکم شود. رجوع به جزئیه شود.
و آنچه مذکور شد، شرایط کلی تعلیم و تعلم است، و یمکن که آداب جزئیه دیگری هم باشد که متفحص در احادیث و علم اخلاق بر آنها مطلع گردد و کسی که معرفت با اهل این زمان داشته باشد، می داند که آداب تعلیم و تعلم، مثل سایر اوصاف کمالیه «مهجور»، و معلم و متعلم از ملاحظه شرایط دورند، زمان و اهل آن فاسد و بازار هدایت و ارشاد «کاسد گشته، نه نیت معلم خالص است و نه قصد متعلم، و نه غرض استاد صحیح است و نه منظور شاگرد، و از این جهت است که از هزار نفر یکی را رتبه کمال حاصل نمی شود، و اکثر در جهل خود باقی مانند، و با وجود اینکه بیشتر عمر خود را در مدارس به سر می برند.
اول آنکه از همه معاصی توبه کند و به توبه خود تا آخر عمر ثابت بماند، و دیگر از او گناهی سر نزند مگر خطاهای بسیار جزئیه که غیر معصوم خالی از آنها نیست و چنین توبه، توبه نصوح است و صاحب نفس مطمئنه است.
و این صفت، نتیجه بزرگی ذات و شجاعت نفس است و بالاترین فضایل نفسانیه و اعظم مراتب انسانیت است، زیرا که هر که به جائی رسید و به مراتب ارجمند، سرافراز گردید به واسطه این صفت شد آری صاحب این صفت هرگز خود را به مرتبه پست راضی نمی کند و به امور جزئیه دنیه سر فرود نمی آورد.