معنی کلمه معاصی در لغت نامه دهخدا
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبایر حسناتی ننوشتیم.سعدی.محاسبت آن است که طاعات و معاصی را با خود حساب کند. ( اوصاف الاشراف ص 27 ). و رجوع به معصیة و معصیت شود.
معاصی. [ م ُ ] ( ع ص ) نافرمانی کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نافرمان و گردنکش و گناهکار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معاصاة شود.