جراد. [ ج َ ] ( ع اِ ) ملخ. ( غیاث اللغات ) ( دهار ). ملخ و مؤنث و مذکر در آن یکسان است. ( منتهی الارب ). ویکی آن «جرادة» است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از ترجمان القرآن عادل ). جُراد. ( زمخشری ). در کتب دارویی قدیم چنین تعریف شده است : بپارسی ملخ گویند بهترین وی فربه بود و طبیعت وی گرم و خشک بود و در دویم چون بخور کنند عسرالبول را نافع بود خاصه زنان را. و گویند دوازده عدد از وی سر بیندازند و اطرافهای وی با قدری مورد خشک مستسقی بیاشامد شفا یابد و تقطیر البول را نافع بود. و بخور کردن بدان بواسیر را سود دهد. و بریان کرده جهت گزندگی عقرب چون بخور دهند نافع بود. و مؤلف گوید اگر ملخ را سوزانند دیگران از رایحه آن بگریزند و یا بمیرند. اندرون وی و خامه وی چون بر کلف طلا کنند زایل گرداند. و گویند ملخ درازپای چون بر صاحب تب ربع آویزند نافع بود. و خوردن ملخ جرب و حکه آورد. و مصلح وی بقلة الحمقا بود یا نورقثا. ( از اختیارات بدیعی ). پرنده معروفی است که بیشتر از جانب عراق هجوم می آورد و رنگهای مختلف و پاهای فراوان دارد. در کمتر از یکهفته تخم میگذارد و بچه میکند و همه گیاهان و درختهایی را که در مسیر آن قرار گیرد میخورد و تباه میسازد و دافع آن سمر مر است وبهترین آن زرد و فربه آن میباشد. طبیعت آن در دوم گرم و خشک است. ( از تذکره داود ضریر انطاکی ). این پرنده دو نوع دارد: جراد بری و جراد بحری. رجوع به جرادالبر و جرادالبحر شود : فارسلنا علیهم الطوفان والجراد والقمل... ( قرآن 133/7 ). خشعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کأنهم جراد منتشر. ( قرآن 7/54 ). و یا اندر تموزی مه ببارد جراد منتشر بر بام و برزن.منوچهری.به طبل نامه ٔمستسقیان بخورد جراد به باد روده قولنجیان به پشک ذباب.خاقانی.|| وما ادری ای جراد عاره ؛ یعنی نمیدانم کدام کس برد اورا. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). جراد. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جُرادة. ( زمخشری ). ملخ. مَیگ. ( یادداشت مؤلف ). جراد. [ج َرْ را ] ( ع ص ، اِ ) رویینه مال. ( منتهی الارب ). روینه مال. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). ج ، جرّادون. ( منتهی الارب ). || قلعین گر. آنکه آوندهای مسین را قلعاندود میکند. ج ، جرادون. ( ناظم الاطباء ). جراد. [ ج ُ ] ( اِخ ) نام کوهی است. ( منتهی الارب ). بعقیده بعضی نام کوهی است و بگفته نصر نام ریگزاری است. ( از معجم البلدان ).
معنی کلمه جراد در فرهنگ معین
(جَ ) [ ع . ] (اِ. ) ملخ .
معنی کلمه جراد در فرهنگ عمید
ملخ.
معنی کلمه جراد در فرهنگ فارسی
ملخ، میگو ( اسم ) ملخ. یا جراد منتشر. ملخ پراکنده. ابن مجالد مکنی به ابو مجالد
معنی کلمه جراد در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی جَرَادَ: ملخها ریشه کلمه: جرد (۲ بار)
معنی کلمه جراد در ویکی واژه
ملخ.
جملاتی از کاربرد کلمه جراد
در ۲۸ دسامبر، رئیسجمهور، عبدالمجید تبون، عبدالعزیز جراد ۶۵ ساله را به عنوان نخستوزیر جدید معرفی کرد و تشکیل کابینه را به عهده او گذاشت. وی که یک استاد علوم سیاسی است، در گذشته، چندین پست سیاسی از جمله مدیرکل ریاستجمهوری را برعهده داشت. یک روز قبل از معرفی او در ۲۷ سپتامبر، برای ۴۵اُمین هفته متوالی، مردم معترض الجزایر، به خیابانها آمده و خواستار اجرا و پیگیری اصلاحات اساسی شدند.
شو از خود بری گرد تا بر حقیقت ترا بی تو حاصل شود انجرادی
نفس گیرد ز یار بهتر خوی چه نشینی تو باقراد و جراد
یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ یعنی: کالطّائر الّذی یتساقط فی النّار و السّراج. و قیل: کصغار الجراد کقوله: یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ. و معنی «المبثوث» المتفرّق فی الجهات لانّ الخلق یموج بعضهم فی بعض فکلّ فریق منهم لما یراه من اهوال القیامة آخذ فی وجه غیر وجه صاحبه. و قیل: النّاس خاصّ فی الکفّار و هم یتهافتون فی النّار یوم القیامة کتهافت الفراش.
الجرادیة (به عربی: الجرادیة) یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان جازان واقع شدهاست.
آلفردو جیمز پاچینو در ۲۵ آوریل ۱۹۴۰ در محلهٔ هارلم شرقی در شهر نیویورک زاده شد. او فرزند والدینی ایتالیایی آمریکایی به نامهای رز جرادی و سالواتوره پاچینو بود. والدین آلفردو وقتی که تنها دو سال داشت، طلاق گرفتند. او و مادرش پس از طلاق به برانکس نقل مکان کردند تا با کیت و جیمز جرادی، والدین مادرش، زندگیکنند. کیت و جمیز دو ایتالیایی بودند که از شهر کورلئونه در سیسل به آمریکا مهاجرت کردهبودند. پدر آلفردو از شهر سان فراتلو در سیسیل به آمریکا مهاجرت کردهبود و بعد از طلاق به کووینا در کالیفرنیا رفت. او در کووینا مدتی به عنوان فروشنده بیمه و بعد به عنوان رستوراندار فعالیت کرد.
بوده پیش جراد و مرغ و ستور دیده تاب خراس و تف تنور
پای جراده است شها با تو مدح من در پیشگاه تخت سلیمان بروز بار
به طبل ناقهٔ مستسقیان بخورد جراد به باد رودهٔ قولنجیان به پشک ذباب
اگر کشتی عز و جاه جز بار تو برگیرد همه الواح معقودش جراد منتشر بادا
اعتراضات ۲۰۱۷–۲۰۱۸ مراکش یا حُکره (عربی: الحکرة)، مجموعهای از تظاهرات گسترده، اعتراضات مردمی و اعتصابات در مراکش توسط فعالان و غیرنظامیان بود که در شهر جراده، پس از کشته شدن دو معدنچی در یک حادثه تونل، آغاز شد.
الغرض از عزم شه چو لشکر دشمن جمله به سان جراد منتشر آمد
فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ ای الخصب و النّعمة و العافیة و الامن، قالُوا لَنا هذِهِ و نحن اهلها و مستحقوها، وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ ای قحط و الم و خوف یَطَّیَّرُوا ای یتشاءموا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ. سعید بن جبیر گفت: چهارصد سال در ملک فرعون بود و تا موسی نیامد وی را هیچ رنج و اندوه نبود، و هیچ گرسنگی و بیکامی و هیچ درد و بیماری نبود، و اگر بودی همانا که دعوی خدایی نکردی. پس چون موسی آمد و آن رنجها و بیمها دید، و بوی قحط رسید گفت: این از شومی موسی است و قوم او. و گفتهاند: فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ این حسنه مهلت است که میان هر دو عذاب میخواستند، و ایشان را مهلت میدادند، که باز کفر گشتند اللَّه با عذاب گشت. همانست که گفت: وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ سیئات طوفان است و جراد و قمّل و ضفادع و دم، و حسنات مهلتها است در میان آن. قالُوا لَنا هذِهِ هر گه که ایشان را مهلت دادند، گفتند: حق ما و سزای ما اینست. وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ و چون بایشان رسیدی از آن عذابهای بد از طوفان و جراد و غیر آن، یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ تشدید بر طا از بهر تاء نهانی است که اصل «یتطیّروا» است. و طیرة فال بد گرفتن است و آن آن بود که فال بد میگرفتند بموسی و قوم او، میگفتند: تا موسی بما آمد دو گروهی پدید آمد، و آن طوفان و غیر آن همه از شومی موسی میدیدند. ربّ العزّة گفت: أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ این را دو معنی است یکی آنست که: السّیّئة الّتی یطّیّروا بها هی کانت من عند اللَّه. آن بد که به ایشان رسید آن از نزدیک خدای بود، از شومی موسی نبود.