جاهد

معنی کلمه جاهد در لغت نامه دهخدا

جاهد. [ هَِ ] ( ع ص ) آرزومند طعام و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). آرزوی طعام کننده. کوشنده. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ساعی ( سعی کننده ). کوشش نماینده. دارای جد و جهد. رنج بر. ( ناظم الاطباء ). کوشا.
- جهد جاهد ؛ برای مبالغه است مانند شعر شاعر و لیل لائل. یعنی کوشش بسیار. ( از ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).

معنی کلمه جاهد در فرهنگ معین

(هِ ) [ ع . ] (اِفا. ) جهد کننده ، کوشا.

معنی کلمه جاهد در فرهنگ عمید

جهدکننده، کوشش کننده، کوشنده، کوشا.

معنی کلمه جاهد در فرهنگ فارسی

جهدکننده، کوشش کننده، کوشنده، کوشا
( اسم ) جهد کننده کوشنده ساعی .

معنی کلمه جاهد در فرهنگ اسم ها

اسم: جاهد (پسر) (عربی، فارسی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jāhed) (فارسی: جاهد) (انگلیسی: jahed)
معنی: جهد کننده، کوشا، ساعی

معنی کلمه جاهد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جَاهَدَ: جهاد کرد(کلمه جهاد به معنای بذل جهد و کوشش در دفع دشمن است و بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق میشود )
معنی جَاهِدِ: جهاد کن(کلمه جهاد به معنای بذل جهد و کوشش در دفع دشمن است و بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق میشود )
ریشه کلمه:
جهد (۴۱ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه جاهد

وی دارای مدرک تحصیلی معادل همسطح دکتری مدیریت ورزشی شاخه مدیریت راهبردی سازمانهای ورزشی از دانشگاه پردیس تهران جنوب است.اسلام جاهدی از کوچکی در محله ی فرودگاه قدیم بندرعباس بزرگ شده است
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا قتاده گوید: اینان جهودان‌اند، یعنی: آمنوا بموسی، ثمّ کفروا حین عبدوا العجل، ثمّ آمنوا بموسی بعد عوده، ثمّ کفروا، ثمّ ازدادوا کفرا بمحمّد (ص). مجاهد گفت: ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً، معنی آنست که: بر کفر بمیرند. کلبی گفت: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا بموسی ثُمَّ کَفَرُوا بموسی.
مئیر جاودانفر، ایرانی-اسرائیلی و کارشناس امور خاورمیانه و الکساندر رئوتوف خبرنگار روزنامه روسی کامرسانت عنوان کرده‌اند که علی‌محمدی در توسعه برنامه هسته‌ای ایران شرکت داشته‌است و بر همین اساس نیز از امکان ترور وی توسط سازمان مجاهدین خلق، نیروهای اطلاعاتی آمریکا یا اسرائیل سخن می‌گویند و آن را با مرگ مشکوک اردشیر حسن‌پور متخصص مرکز هسته‌ای اصفهان در سال ۲۰۰۷ و ناپدید شدن علی‌رضا عسگری در سال ۲۰۰۷ و شهرام امیری متخصص فیزیک هسته‌ای در سال ۲۰۰۹ مقایسه می‌کنند.
استاد ابوعلی دقّاق گفت سبب توبۀ داود طائی آن بود که روزی اندر بغداد همی رفت ویرا از پیش حمید طوسی براندند باز نگریست حمید را دید داود گفت اُف بر این دنیا که حمید بر تو سابق است بدان در خانه نشست و مجاهدة و عبادت بر دست گرفت.
و گفت: در راه حق چنین کردم و من شنیده بودم که دلهاء این طایفه نازک بود هرچه ایشان بینند و شنوند سر آن بدانند و من در خود آن نمی‌دیدم گفتم قول انبیاء و اولیاء حق بود مگر من مجاهده برپا کردم و این خلل از من است که اینجا خلاف را راه نیست آنگه گفتم اکنون گرد خود برآیم تا بنگرم که چیست بخود فرونگرستم آفت آن بود که نفس با دل من یکی شده بود چون نفس با دل یکی شود بلا آن بود که هرچه دل تابد نفس حظ خود از وی بستاند چون چنان دیدم دانستم که از آن بر جای می‌ماند که هرچه از درگاه بدل می‌رسد نفس حظ خود می‌ستاند بعد از آن هرچه نفس بدان بیاسودی گرد آن نه گشتمی و چنگ در چیزی دیگر زدمی مثلاً اگر او را بانماز یا روزه یا با صدقه خوش بودی یا با خلوت یا با خلق در ساختن خلاف او کردمی تا آن همه را بیرون انداختم و گامها همه بریده گشت آنگاه اسرار در من پدید می‌آمد پس گفتم تو که ای گفت: من در کان بی‌کامی‌ام و اکنون با مریدان بگوی که کان من کان بی‌کامی است و در من درکان نامرادی است آنگه بدجله رفتم و میان دو زورق بایستادم و گفتم نروم تا ماهی درشست من نیفتد آخردر افتاد چون برکشیدم گفتم الحمدلله که کار من نیک آمد برفتم و با جنید بگفتم که مرا فتوحی پدید آمد گفت: ای ابوالحسین آنکه ماهی افتاد اگر ماری بودی کرامت تو بودی لکن چو تودر میان آمدی فریب است نه کرامت که کرامت آنبود که تو در میان نباشی سبحان الله این آزادگان چه مردان بوده‌اند .
طبقه اول آن بود که دل از این خالی نتوان کرد، لیکن به مجاهده تواضع همی کند و فعل کسی همی گوید که وی را از خود بهتر داند تا هیچ بر معاملت و زبان وی پیدا نیاید، این مرد درخت کبر از باطن قطع نتواند کرد، اما شاخه های وی جمله بزند.
پس از انقلاب ۵۷، سازمان مجاهدین راه حق با کشف اسرار تازه ای درمورد مرگ تختی، اعلام داشت که در قتل تختی، علی عبده رئیس باشگاه پرسپولیس و عطارپور معروف به حسین‌زاده، عضو مؤثر و فعال ساواک همکاری نزدیک داشته‌اند.
با آغاز درگیری‌های میان شوروی سابق و مجاهدین افغان در بیش از چهل سال پیش، بسیاری از مردم افغان برای فرار از جنگ و فقر به کشورهای دیگر پناهنده شدند که بیشترین سهم مربوط به پاکستان و ایران بود. بعد از انقلاب جمهوری اسلامی در ایران و آغاز جنگ ایران و عراق مهاجرت مردم افغانستان به ایران افزایش یافت.
احمد سنوسی یا سید احمد الشریف سنوسی، فرمانروای لیبی و چاد ، پیشوای طریقت سنوسی در شمال آفریقا و رهبر مجاهدین چاد علیه استعمار فرانسه و نیز مبارزین لیبی بر ضد استعمار ایتالیا بود. وی در سال ۱۸۷۳ در شهر جغبوب، لیبی متولد شد.
نیروهای اتحاد اسلامی در دوران جنگ داخلی افغانستان که پس از فتح کابل توسط مجاهدین در سال ۱۳۷۱ آغاز شد، درگیر نبرد سنگینی با حزب وحدت اسلامی، متعلق به هزاره‌ها در غرب شهر کابل شدند.
و سخن مجمل در آیت آنست که یتیم تا بالغ نشود، و مصلح و دیندار نبود، و مال خویش بجای خویش نگه ندارد، مال وی با وی ندهند، که رب العالمین گفت: فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ. سعید جبیر و مجاهد و شعبی گفتند: مرد اگر چه پیر شود تا رشد در وی نبینند مال بوی باز ندهند.
استاندار چهارمحال و بختیاری در همان روز با انتشار یادداشتی مردم این استان را بار دیگر به تظاهرات حکومتی فراخواند و نوشت «حضور حماسی مردم در پشتیبانی از مولفه‌های قدرت و اقتدار نظام جمهوری اسلامی در تقابل با دشمنان کینه‌توز کشور و پاسداشت مجاهدت‌های خالصانه و شبانه‌روزی نیروهای مسلح ارزشی و مردمی جمهوری اسلامی ایران خاصه سپاه مقتدر، با توجه به شرایط ناشی از سقوط هواپیمای مسافربری و موج‌سواری رذیلانه سردمداران خون‌آشام شیطان بزرگ و مزدوران منطقه‌ای آن بسیار حائز اهمیت است.
بس کنم زین باد پیمودن ولیکن چاره نیست زانک کشتی مجاهد کی رود بی‌بادبان
باب ۵-مجاهدت
ژنرال پترائوس، فرمانده نیروهای چند ملیتی در یک گفتگوی مطبوعاتی در ۳ سپتامبر اظهار داشت که مجاهدین در اشرف دارای موقعیت ”شهروند حفاظت شده” هستند و به این خاطر نیروهای آمریکایی همچنان مسئولیت امنیت آن‌ها را بر عهده دارند.
در ۲۸ مرداد ۱۳۶۱ از ترور سازمان مجاهدین خلق جان به در برد.
نقلست که باول که مجاهده بر دست گرفت سالهای دراز شب نمک در چشم کشیدی تا در خواب نشود وگویند که هفت من نمک در چشم کرده بود و می‌گفت: که حق تعالی بر من اطلاع کرد و گفت: هر که بخسبد غافل بود غافل محجوب بود.
و قیل: «علی» بمعنی من. ای من اللَّه رزقها ان شاء و سعه و ان شاء ضیّقه ان شاء رزق و ان شاء لم یرزق فذلک الی مشیّته. قال مجاهد: ما جاءها من رزق فمن اللَّه، و ربما لم یرزقها حتی تموت جوعا.
این سازمان در تابستان سال ۱۳۵۵ پایه‌گذاری شد، ولی عمدتاً پس از انقلاب، یعنی در سال‌های ۵۸ و ۵۹ به فعالیت فکری پرداخت و در دزفول بسیار فعال بود. از رهبران اصلی این گروه فردی به نام باقر (حسن) برزویه بود که از پیش از انقلاب در فعالیت‌های فرهنگی شرکت داشت و از طرفداران فکری علی شریعتی بود. فعالیت این گروه که اعضای آن چندان زیاد نبود و با مبارزهٔ مسلحانه مخالفت می‌کرد، تا سال ۶۰ ادامه داشت. در جریان روی آوردن مجاهدین خلق به جنگ مسلحانه، در این سازمان نیز انشعابی روی داد.
در مقام مجاهدت قایم در عبادت قدم زدی دایم