جامه دان

معنی کلمه جامه دان در لغت نامه دهخدا

جامه دان. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) صندوق و خانه ای که رخوت پوشیدنی و غیرپوشیدنی در آن بگذارند. ( برهان ). اکثر اطلاق آن بر صندوق و امثال آن کنند که از چرم دوزند برای نگه داشتن جامه و گاهی بمعنی جامه خانه نیز آمده. ( آنندراج ). جامدان. ( ناظم الاطباء ). وعاء.صوان الثوب. ( منتهی الارب ). صیان الثوب. ( منتهی الارب ).وجاء. ( منتهی الارب )... حقیبه. ( دهار ). شریط. عیبه. میدع. میداعة. میدعه. عکیم. ( منتهی الارب ). مبناة؛ وعاءالثیاب. ( المعرب جوالیقی ص 47 ). چمدان :
گر برنهم بهم قصب و اطلس ترا
تنگ آید از فراخی آن جامه دان شکر.کمال اسماعیل ( از آنندراج ).جامه دانی دارد آن سیمین زنخ
کاندروگم میشود کالای من.سعدی.چراغ اطلس گلگون به جامه دان شمعی است
که آفتاب به پروانه داشتن مستور.نظام قاری.رجوع به جامدان شود. || مفرش. ( ربنجنی ). مفروش. ( دهار ).

معنی کلمه جامه دان در فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) ۱ - صندوقی که در آن جامه ها را گذارند. ۲ - اتاقی که در آن جامه ها را حفظ کنند.

معنی کلمه جامه دان در فرهنگ عمید

۱. چمدان.
۲. صندوق چرمی یا فلزی که در آن لباس می گذارند.

معنی کلمه جامه دان در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- صندوقی که در آن جامه ها را گذارند. ۲- اطاقی که در آن جامه ها را حفظ کنند.
صندوق چرمی یافل ی که در آن لباس میگذارند، چمدان

معنی کلمه جامه دان در ویکی واژه

صندوقی که در آن جامه‌ها را گذارند.
اتاقی که در آن جامه‌ها را حفظ کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه جامه دان

جامه دانم که میدرم بر تن جیب از دامنم نمیدانم
جامه تن را بکن جان برهنه ببین جان برهنه خوش است تا چه کنی جامه دان
شافعی گفت: جامه دان تو برجاست. برو و یار خود بیاور و بستان.
چراغ اطلس گلگون بجامه دان شمعی است که آفتاب بپروانه خواهد از وی نور
جامه دان و به جامه دیبایی مانده سودا و رفته زیبایی
چنانکه شافعی شش ساله بود که به دبیرستان می‌رفت و مادرش زاهده بود از بنی هاشم و مردم امانت بدو می‌سپردندی. روزی دو کس بیامدند و جامه دانی بدو سپردند بعد از آن یکی از آن دو بیامد و جامه دان خواست. به خوی خوش بدو داد. بعد ازآن یک چندی، آن دیگر بیامد و جامه دان طلبید. گفت: به یار تو دادم.
شکل تو در قبای سرخ چنانک بر در اگنده جامه دانی سرخ
کمان حلاجیش قوس قزح زدی چنگ در جامه دان فرح
بپشمینه شلوار ظاهر کنیم حدیثی که با جامه دان گفته ایم
در جامه دان اطلس گلگون نگر که او مانند آفتاب همی تابد از فلک