ثوری. [ ث َ را ] ( اِخ ) رجوع به ثوراء شود. ثوری. [ ث َ ] ( ص نسبی ) منسوب به ثور. گاوی. ثوری. [ ث َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به ثور که بطنی است از همدان. ( سمعانی ). ثوری. [ ث َ ] ( اِخ ) رجوع به سفیان ثوری شود. ثوری. [ ث َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن محمدبن هارون مکنی به ابو محمد. او از شاگردان اصمعی بود و روایت از ابوعبیده و غیر او داشت و کتاب سیبویه را نزد ابی عمر جرمی خوانده است. او راست : کتاب امثال و کتاب اضداد و کتاب النوادرو کتاب فعلت و افتعلت و کتاب الخیل. ( ابن الندیم ). ثوری. [ ث َ ] ( اِخ ) ( ملاعلی... )یکی از شعرای ایران و این بیت اول رباعی از اوست : تا کی بمن آزار و جفا خواهی کرد با غیر برغم من وفا خواهی کرد.
معنی کلمه ثوری در فرهنگ فارسی
یکی از شعرای ایران
جملاتی از کاربرد کلمه ثوری
مصباحالشریعه از آثار صوفیانهمنتسب به صادق است که دربارهٔ معانی معنوی برخی احکام دینی و اخلاقی بحث میکند. ابوعبدالرحمان سلمی در طبقات، او را دارای «زهدی بالغ در دنیا و برخوردار از ورعی تام از شهوات، و ادبی کامل در حکمت» دانستهاست. نویسندگان صوفی با وجود این که صادق را از صوفیه به حساب نمیآوردند، او را مرجع معنوی خود میدانستند. سفیان ثوری و عباد بن کثیر از بزرگان صوفیه، باوجود آنکه به خاطر پشمینهپوشی و ترک دنیا مورد انتقاد صادق بودند، از مریدان او بهشمار میرفتند.
کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ... این الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ گبرانند که بی کتاباند و بی علم نادانان محض، یعنی که این گبران میگویند جهودان و ترسایان خود بر هیچ چیز نهاند. سفیان ثوری چون این آیت برخواندی گفتی «صدقوا جمیعا و اللَّه» مقاتل گفت «الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» مشرکان عرباند که پیغامبر را همان گفتند که جهودان و ترسایان یکدیگر را گفتند. و گفتهاند که جهودان و ترسایان که درین آیت مذکورند جهودان مدینه اند و ترسایان فجران که پیش مصطفی در مناظره آمدند و یکدیگر را این گفتند.
نقل است که سفیان ثوری گفت: شبی پیش ِ او رفتم و آیات و اخبار و آثار می گفتیم. و گفتم: مبارک شبی که امشب بود، و ستوده صحبتی که بود! همانا صحبت ِ چنین، بهتر از وحدت».
نقل است که جعفر صادق مدتی خلوت گرفت و بیرون نیامد. سفیان ثوری به در خانه وی آمد و گفت: مردمان از فواید انفاس تو محروم اند چرا عزلت گرفته ای؟
اندر حَشَمِ تو صد چو اثوریا واندر خَدَم تو صد چو طیفور
چهار مذهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی مهمترین مذاهب فقهی اهل سنت هستند و امروزه اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت پیرو یکی از این مذاهب چهارگانه هستند. در گذشته مذاهب دیگری مانند اوزاعی، ثوری، لیثی، جریری و ظاهری نیز در میان اهل سنت رایج بودهاند که هماکنون به جز ظاهری سایرین از میان رفتهاند. مذهب ظاهری نیز برای سالها از میان رفته بود تا اینکه در میانه قرن بیستم توسط برخی از مسلمانان احیا شد.
مگر سُفیان ثوری چون جوان بود ز کوژی قامت او چون کمان بود
عبدالواحد عامر میگوید: من و سفیان ثوری به بیمار پرسی رابعه درشدیم. از هیبت او سخن ابتدا نتوانستیم کرد. سفیان را گفتم: چیزی بگو.
«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» اتّخذوه ولیّا فاطاعوه، «وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ» این ها گفتهاند که با شیطان شود یعنی بسببه و طاعته فیما یدعوهم الیه، «مُشْرِکُونَ» باللّه. و گفتهاند که باللّه شود یعنی و هم باللّه مشرکون. سفیان ثوری گفت: معنی آیت آنست که شیطان را بر مؤمنان دسترس نیست تا ایشان را بر گناهی دارد که نیامرزند، دست رس وی بر ایشانست که او را فرمان بردارند و طاعت او می ورزند و ایشان که او را با خدای انباز میگیرند. اشراک درین آیت همچون عبادتست در آن آیت که گفت: «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ» و لم یعبد احد ابلیس و لم یدعه للَّه شریکا انّما عبادته و الاشراک به طاعته و ابتغاؤه رضاه، کقوله عزّ و جل: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» لم یسجدوا لاحبارهم و رهبانهم انّما اطاعوهم و اتّبعوهم و ابتغوا رضاهم فیما احلّوا و حرّموا.
سخن یکی از خوارج، سفیان ثوری را خوش آمد، گفت: گمشده ی مومنی بر زبان منافقی است.
و ابن عباس رحمهم الله گوید، «ملعون است کسی که به سبب درویش کسی را خوار دارد و به سبب توانگری عزیز. و گویند: توانگر در هیچ مجلس خوارتر نبودی که در مجلس سفیان ثوری. ایشان را فراپیش نگذاشتی، در پست ترین صف بودندی و درویشی را نزدیک نشاندی. و لقمان پسر را گفت، یا پسر! بدان که کسی جامه کهن دارد وی را حقیر مدار که خدای تو و آن وی هردو یکی است.
فَیَغْفِرُ و یُعَذِّبُ شامی و عاصم و یعقوب هر دو کلمت برفع خوانند بر معنی ابتدا، ای فهو یغفر و یعذب دیگران بجزم خوانند «فیغفر» و «یعذب» بر نسق و عطف بر اول، اعنی یحاسبکم: سفیان ثوری گفت یغفر لمن یشاء الذنب العظیم و یعذب من یشاء علی ذنب الصغیر لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون، ثم قال: وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ من المغفرة و العذاب.