صوفیانه

معنی کلمه صوفیانه در لغت نامه دهخدا

صوفیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) مانند صوفی. همانند صوفی :
شد درون تا کند تماشائی
صوفیانه برآورد پائی.نظامی.رجوع به صوفی و صوفیه شود.
صوفیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) نام یکی از ضربهای موسیقی است و آن سه ضرب است دیک دک. ( مجله موسیقی شماره 5 ص 25 از رساله امیرخان ). || سرانداز. نام آهنگی است. رجوع به ذیل کلمه آهنگ شود.

معنی کلمه صوفیانه در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص مر. ) همچون صوفیان . ۲ - (ق مر. ) به شیوة صوفیان .

معنی کلمه صوفیانه در فرهنگ عمید

به طریق صوفیان، به شیوه و روش صوفیان، همچون صوفیان.

معنی کلمه صوفیانه در فرهنگ فارسی

بطریق صوفیان، به شیوه وروش صوفیان، همچون صوفیان
۱ - ( صفت ) همچون صوفیان به طریق صوفیان : سماع صوفیانه . ۲ - به شیوه صوفیان : صوفیانه عمل می کند . ۳ - ( اسم ) بحری از اصول موسیقی و آن سه ضربی است . ۴ - سر انداز .
نام یکی از ضربهای موسیقی است و آن سه ضرب است دیک دک

معنی کلمه صوفیانه در ویکی واژه

همچون صوفیان.
به شیوة صوفیان.

جملاتی از کاربرد کلمه صوفیانه

در مقالات بعد درباره شماری از اصطلاحات صوفیه مانند شوق و نکات صوفیانه مانند سر جان و تن و نکوهش نفس اماره سخن گفته شده است.
صوفیانه گر بیابی این خصال رو به صوفیخانه ای و کار کن
سگ آنگه گفت ای شیخ یگانه چو دیدم جامهٔ او صوفیانه
اسماعیل بن عبدالله ولی متوفی سال ۱۲۸۰ ه.ق (۱۸۴۹ میلادی) است که از شاگردان محمد عثمان مرغنی می باشد. وی طریقه‌ای صوفیانه را در سودان (آفریقای جنوبی) بنا نهاد که نام آن را از نام خویش اقتباس نمود و طریقه اسماعیلیه نامگذاری کرد.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو زیر تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه‌های ایران باستان[نیازمند منبع] و تشیع دوازده‌امامی آشنا شده و مجموعهٔ این آموزه‌ها او را برای تبدیل شدن به یک حاکم مقتدر، فرماندهٔ نظامی و یک پیشوای مذهبی عالی آماده ساخت.
احمد رضا خان شاهد انحطاط فکری و اخلاقی مسلمانان در هند بریتانیا بود. وی یکی از افراد جنبش احیای اسلام بود و برای اینکار بیشتر به یک سری عقاید صوفیانه پرداخت.
خرقه صوفیانه درفکنم وز شراب و سماع برشکنم
هیولی را نهاده در میانه ز صورت گشته صافی صوفیانه
دستار صوفیانه و دلق مرقعت گر رهن شد بخانه ی خمّار غم مخور
در زمان شیخ جنید (مرگ ۱۴۶۰م) پدر بزرگ اسماعیل صفویه را از یک فرقه صوفیانه که حول یک مرید سازماندهی شده بود، به یک جنبش نظامی فعال با سیاست فتح و سلطه تبدیل کرد. او اولین رهبر معنوی صفوی بود که گسترش آموزه‌های شیعه و خصوصاً غلات دوازده‌امامی را حمایت کرد. پیروانش جنید را تجسم خداوند می‌دانستند.
چو رفت توبه ام، ار صاف نیست، درد سیاه بیار و در کله صوفیانه من ریز
یا باده ده حجت مجو یا خود تو برخیز و برو یا بنده را با لطف تو شد صوفیانه ماجرا
نام و نسب کاملش «عزالدین ابومحمد حسن المکزون بن یوسف بن مکزون بن خضر بن عبدالله بن محمد سنجاری» ذکر شده است. در ۱۱۸۷م/ ۵۸۳ق در سنجار به دنیا آمد. نزد پدرش قرآن حفظ کرد و دیوان اشعار بزرگان عرب را بررسی کرد. به علم کلام و فلسفه و ادبیات صوفیانه احاطه داشت.
اگر دامان مقصودت به دست است برافشان صوفیانه آستینی
ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم درآن ترانه کنم صوفیانه خود را گم
از مقاله نهم به بعد عطار به خصوص درباره معاد و احوال آخرت سخن می‌گوید و تقریباً تا آخر کتاب سعی می‌کند یاد مرگ و مردن را در خواننده زنده کند و لذا این کتاب به لحاظ القای مرگ آگاهی درمیان کتاب‌های صوفیانه کم‌نظیر است.
برعکس مهایانه و هینه‌یانه که می‌گویند حالت بوداگی را نمی‌توان به هیچ وجه شرح داد و توصیف‌پذیر نیست، پیروان وجره‌یانه می‌گویند که می‌شود از راه آیین‌های صوفیانه و به یاری ورد و افسون (مانترا)، اشاره‌های رازآمیز دست به نام مودرا (دست‌نشانه‌ها) و اشکال نمادین هندسی (ماندالا) با حالت بوداگی تماس برقرار کرد.
خبری گوی صوفیانه بتا تا ز ابرام ما بیاسودی
در ابتدا هشت اصل وجود داشت که توسط معلم صوفی آسیای مرکزی ، عبدالخالق گجادوانی (متوفی ۱۱۷۹) تدوین شد که سه اصل از یازده مورد آخر بعداً توسط بهاءالدین نقشبند بخاری (۱۳۸۹–۱۳۱۸)، مؤسس فرقه نقشبندی، اضافه شد. هر دو خواجگان (استادان) طریقت صوفیانه (راه، طریق یا روش) بودند.