ثابت قدم

معنی کلمه ثابت قدم در فرهنگ معین

( ~. قَ دَ ) [ ع . ] (ص مر. ) ۱ - پابرجا، متین . ۲ - ثابت رای .

معنی کلمه ثابت قدم در فرهنگ عمید

ویژگی کسی که در تصمیم خود پابرجا و استوار است، ثابت عزم.

معنی کلمه ثابت قدم در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه یا آنچه با فشار و زور از جا نجنبد پا برجا متین استوار. ۲- ثابت عزم ثابت رای .

معنی کلمه ثابت قدم در ویکی واژه

پابرجا، متین.
ثابت رای.

جملاتی از کاربرد کلمه ثابت قدم

مرد ثابت قدم آنست که از جا نرود ورچه سرگشته بود گرد زمین همچو فلک
جعفر شه صادق لقب مجموعه علم و ادب کاندر رواج دین رب آمد بحق ثابت قدم
تاج منشی یار نیکو اعتقاد با من آن ثابت قدم در اتحاد
بوش پس از آن با خبرنگاران گفت: «ارتش ما به تنهایی نمی‌تواند این کار را انجام دهد. ارتش ما به یک استراتژی سیاسی مؤثر نیاز دارد.» «اگر ما اعصاب خود را از دست بدهیم، اگر در عزم خود برای کمک بموفقیت دولت عراق ثابت قدم نباشیم، عراق را به دشمنی خواهیم سپرد که به ما آسیب می‌رساند.» وقتی تحت فشار قرار گرفت که چه زمانی راه جدید خود را اعلام خواهد کرد، او گفت که در تصمیم‌گیری «عجله» نخواهد داشت و همچنان در حال بررسی گزینه‌ها است.
به کار آخرت ثابت قدم باش تو را کاسباب دنیایی مهیاست
عاشق ثابت قدم، پروانه را دیدم که او باخت جان در عشق و روی، از شمع تابان بر نتافت
آنکه همچون نقطۀ مرکز بود ثابت قدم کی نهد پا از محیط صبر بیرون این چنین؟
ابراهیم اسحاق را به سمت قربانگاه می‌برد؛ ابراهیم زودتر در قربانگاه است و اسحاق با هیزم‌ها به سوی او نزدیک می‌شود… ابراهیم بالای پایه ایستاده و اسحاق در کنارش است و هر دو ژستی ثابت قدم دارند… ابراهیم در آستانه قربانی‌کردن اسحاق نشان داده شده‌است، در حالی که اسحاق ایستاده یا در کنار قربانگاه زانو زده‌است. گاه ابراهیم موهای اسحاق را گرفته‌است و برخی اوقات قوچی نیز در صحنه دیده می‌شود و در نقاشی‌های متاخر، دست خدا از بالا ظاهر می‌شود.
در بندگیت چو سرو ثابت قدمم کز بندگی توام چو سرو آزادی است
اقبال محمدی (زادهٔ ۱۳۴۲ در سروآباد) نمایندهٔ حوزهٔ انتخابیهٔ مریوان و سروآباد در دورهٔ هشتم و کاندیدای رد صلاحیت شده دوره های نهم ، دهم و یازدههم مجلس شورای اسلامی بوده‌است. ایشان از اعضای ثابت قدم و دلسوز در عرصه سیاسی از سال ۷۶ تا اکنون بوده است.
من به اجرای برنامه‌های اِسلیپ‌نات ادامه می‌دهم تا زمانی که بدن و صدایم از پس آن بربیاید، اما می‌خواهم با گروه انفرادی‌ام هم باشم، من عاشق ساختن موسیقی خارج از اِسلیپ‌نات هستم، اما فعلاً ما ثابت قدم خواهیم ماند.
از آن سوی دریای بزرگ به سرزمین میانی آمده‌ام. در این مکان ثابت قدم می‌مانم، من و خاندانم تا پایان جهان
هر که در آزادگی ثابت قدم شد، می کند چون صنوبر صد دل بی تاب را گردآوری
استیو ترور به عنوان اولین فرد بیگانه‌ای به‌شمار می‌رفت که تا کنون پا بر روی جزیرهٔ تمیسکیرا گذاشت و با آمازون‌ها روابط دیپلماتیک برقرار نمود، و هم‌چنین نخستین مردی بود که پرنسس دایانا تا به حال دیده بود. استیو علاقه‌ای عاشقانه به دایانا دارد، اما رابطهٔ آن‌ها اغلب جنبهٔ لاسیدن دارد، و در عین حال آن‌ها همیشه برای یکدیگر دوستانی ثابت قدم محسوب می‌شوند. اگرچه پیشنهاد ازدواج او اغلب توسط دایانا رد می‌شود، زیرا اولویت او پیش از ازدواج ابتدا نجات جهان است.
تا قدم بر سر هستی ننهد مرد کمال کس نخواند به جهان عاشق ثابت قدمش
آن زن را حالتی پدید آمد و بسیار بگریست و در مسجدی شد که در آن نزدیکی بود و یکی را از مریدان شیخ آواز داد. شیخ گفت بروتاخود چه حالتست. درویش در رفت آن عورت هرچ پوشیده بود از جامه و پیرایه در ایزاری نهاد و بدان درویش داد و گفت به خدمت شیخ رسان و بگوی کی توبه کردم، همتی با من داد. درویش جامه به خدمت شیخ آوردو پیغام برسانید. شیخ گفت مبارک باد و بفرمود تا آنچ آن زن داده بود همانجا به حلوا و نان سپید و بوی خوش دادند و شیخ همچنان روی به صحرا نهاد، حمالان طعامها آوردند و همه پیش عوام خلق نهادند و ایشان را گفت بکار برید و صوفیان را موافقت نفرمود و شیخ با صوفیان بر گوشۀ به نظاره بیستادند و آن عود و بوی خوش بر آتش نهادند. عودمی‌سوخت و شیخ را وقت خوش شده بود ونعره می‌زد و گفت هرچ بدم آید بدود و باد برود. چون عام از این طعام خوردن فارغ شدند شیخ به شهر آمد و زن مطربه برآن توبه ثابت قدم بماند به برکۀ نظر مبارک شیخ قدس اللّه روحه العزیز.