تیک. [ ت َ ] ( ع مص ) احمق شدن.( منتهی الارب ). گول و احمق گردیدن. ( ناظم الاطباء ). تیک. [ ک َ ] ( ع اِ ) اسم اشاره ، مانند: تلک مؤنث ذلک ؛ یعنی این زن. ( ناظم الاطباء ). تیک. ( اِخ ) داستان نویس و هنرشناس آلمانی که در برلن متولد شد. وی رمانتیزم آلمان را تا سرحد خیال پردازی و فانتزی رهبری کرد ( 1773-1853 م. ). ( از لاروس ). رجوع به دایرة المعارف فارسی و قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تیق شود.
معنی کلمه تیک در فرهنگ فارسی
داستان نویس و هنر شناس آلمانی که در برلن متولد شد وی رمانتیزم آلمان را تا سرحد خیالپردازی و فانتزی رهبری کرد ( ۱۸۵۳ - ۱۷۷۳ )
معنی کلمه تیک در دانشنامه عمومی
تیک (شخصیت کمیک). تیک ( به انگلیسی: Tick ) یک شخصیت خیالی ابر قهرمان است که در سال ۱۹۸۶ توسط بن ادلند و در شمارهٔ ۱۴ از کمیک های ( انگلیسی های جدید ) خلق شد. او ابتدا به عنوان نوعی شوخی با دیگر قهرمانان معروف مارول و دیسی و دگر شخصیت معروف کمیک بوکی خلق شد. اما پس از پخش سریال انیمیشنی آن در دههٔ نود میلادی به موفقیتی چشمگیر دست یافت که باعث شد اقتباس های بیشتر از جمله سریال لایو اکشن و گیم از او صورت بگیرد. او یک موجود شکست ناپذیر است که لباسی آبی شبیه به کنه می پوشد. او پس از خلق شدن در کمیک های ( انگلیسی های جدید ) محبوبیت زیادی پیدا کرد که باعث شد دو سال بعد در ژوئن ۱۹۸۸ کمیک های مستقل آن با نام خودش چاپ شوند و در شمارهٔ چهارم از همین کمیک در ۴ آوریل ۱۹۸۹ دستیار او به نام آرتور معرفی شد. • در سال ۱۹۹۴ شبکهٔ فاکس پخش سریالی انیمیشنی برا اساس تیک را که به کارگردانی و تهیه کنندگی خود بن ادلند بود آغاز کرد که سه فصل به طول انجامید و در آن تاونسند کلمن به جای تیک حرف می زد همچنین کمیکی به عنوان بستر این انیمیشن توسط گرگ هایلند منتشر شد. • در سال ۲۰۰۱ شبکهٔ فاکس یک سریال لایو اکشن که مجدداً توسط بن ادلند تهیه و کارگردانی می شد را منتشر کرد که ۹ قسمت به طول انجامید و ایفای نقش تیک در این مجموعه بر عهدهٔ پاتریک واربتون نقش تیک را بازی کرد. • همچنین آمازون سریال جدید لایو اکشنی را بر اساس این شخصیت تولید کرد که پخش آن از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ به طول انجامید و مجدداً بن ادلاند کارگردان این سریال بود و این بار پیتر سرافیناویچ نقش اورا بازی کرد. • همچنین یک بازی ویدئویی هم در سال ۱۹۹۴ بر اساس انیمیشن آن ساخته شد که با استقبال خوبی مواجه نشد. تیک (کوهرنگ). تیک روستایی است در شهرستان کوهرنگ، بخش بازفت، استان چهارمحال و بختیاری.
معنی کلمه تیک در دانشنامه آزاد فارسی
تیک (tic) (یا: پَرِش عَضُله) اختلالی عضلانی. تیک بر دو نوع است: تیک عصبی۱ و تیک دولورو۲ (دردناک). تیک عصبی واکنش غیرارادیِ انقباضیِ مکرری است که معمولاً در بعضی ماهیچه ها در شرایط فشار هیجانی به وجود می آید. تکرار شانه بالا انداختن، پلک زدن، صاف کردن سینه، یا کشیدن گردن از نمونه های تیک عصبی است. کودکان هم به تیک عصبی مبتلا می شوند، ولی معمولاً با بالارفتن سن شان این عارضه از بین می رود. تیک دولورو واکنش انقباضی ماهیچه های صورت به درد شدید در عصب سه قلو۳ است، که تمام صورت را گرفته درگیر می کند. درد عصب سه قلو به سبب التهاب گره های عصبی۴ است و با داروهای ضد درد، گرم کردن محل درد، و تزریق ویتامین ب۱۲ التیام می یابد. nervous tictic douloureuxtrigeminal nerveganglia
معنی کلمه تیک در ویکی واژه
علامتی به شکل ✓ برای متمایز کردن چیزی در یک مجموعه یا نشان دادن اینکه چیزی در یک نوشته کنترل، بررسی، یا محاسبه شده است. تیک در زبان بهاری مضارع دوختن به معنی بدوز که اغلب در کار خیاطی و پارچه صرف میشود. (پزشکی): حرکت تکراریِ عضلانی سریع و غیر ارادی نظیر پرش عضلات پلک، صورت، گردن، یا شانه؛ پرش.
جملاتی از کاربرد کلمه تیک
در انتخابات ۱۲ دسامبر ۱۹۹۳، او رهبر لیست فدرال کلانتری برای دورهمیهای دولتی روسیه از جنبش دموکراتیک اصلاحات بود. ، این ائتلاف تعداد آرا لاز م برای ورود نمایندگان را نیافت. آنتون آنتونوف-اوسیئنکو در بررسی کتاب "بیتلز اصلاحات" نوشته است: آناتولی الکساندروویچ از دبیر روابط عمومی خود، موراویوا، که تحت فرمان و حقوق او به عنوان فرماندار کار میکرد، شکایت کرد، اما در همان زمان او را به شدت سرزنش میکرد.
ان که حق را بر خلایق از پی ایجاد اوست منت (انعام اتیکم به سلطان مبین)
چند ز پلتیک اجانب به خوابید تا به کی از دست عدو در عذابید
شهر گیومری با عنوان شهر صنایع دستی و هنر شناخته میشود؛ و زادگاه شاعران و گوسانان نامداری همچون جیوانی، آوتیک ایساهاکیان، شرام و هوانس شیراز میباشد.
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه فوتبال لوزان-اسپورت و باشگاه فوتبال اتلتیکو هوراکان اشاره کرد.
وقتیکه چون دو عارض و زلفین تو درباغ گل همی شکفد صد هزار
بخواری سماتیک شه شد اسیر بنزد شهنشاه بودش اسیر
اگر ویرام داشه پیمانه نی گیچورمندن شرابدن نیچه گوز تیکسه هر حباب سنه
یا معدن الملاحه الراح منک راحه سلم الی کأسا من راحتیک و اسلم
هر توک باشمده قطع ره عشق ایله تیکان هر رگ تنمده داغ ایله بیر گل بود اقیدور
چه در حقیقت جز آن ذات مجرد نیست، اما نمیداند که چه میبیند، لاجرم لذت نمییابد، لذت آن یابد که بحق الیقین بداند که چه میبیند؟ و به چه میبیند؟ و بهر چه میبیند؟ و لکن لیطمئن قلبی، مگر اشارات بچنین یقینی حاصل بود، اطمینان قلب و سکون نفس جز بحق الیقین حاصل نیاید. از سهل پرسیدند: ما الیقین؟ گفت: الیقین هوالله، پس تو نیز: و اعبدربک حتی یأتیک الیقین