تیزک
معنی کلمه تیزک در لغت نامه دهخدا

تیزک

معنی کلمه تیزک در لغت نامه دهخدا

تیزک. [ زَ ]( اِ ) تره تیزک را گویند و آن سبزیی باشد که خورند، مشهور به تره تیزک و به عربی جرجیر خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). گیاهی که جرجیر و تره تیزک نامند. || ( ص ) مصغر تیز؛ یعنی اندکی تیز. ( ناظم الاطباء ).
تیزک. [ زَ ] ( اِ ) آواز گستاخانه ای که از دهن خارج شود. ( ناظم الاطباء ).
تیزک. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از بخش ابرقو است که در شهرستان یزد واقع است و 158 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

معنی کلمه تیزک در فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از تیر. چلیپاییان که جزو سبزیهای خوراکی معمولی است و مزه اش تند و تیز است.گیاهی است یکساله و برگهایش کوچک و میوه اش خرجینک و بالدار است : تر تیزک رشاد تره تندک حب الرشاد.
دهی از بخش ابرقو است که در شهرستان یزد واقع است

معنی کلمه تیزک در فرهنگستان زبان و ادب

{Najas} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای آبزی از تیزکیان با حدود 50 گونه که در سرتاسر جهان پراکنده هستند

معنی کلمه تیزک در دانشنامه عمومی

تیزک ( نام علمی: Najas marina ) نام یک گونه از سرده تیزک ها است.
تیزک (سرده). تیزک ( نام علمی: Najas ) سرده ای آبزی از تخت قورباغه ایان با حدود ۵۰ گونه است که در سرتاسر جهان پراکنده هستند.
تخت قورباغه ایان ( Najadaceae ) تیره ای از قاشق واش سانان آبزی هستند با یک سرده و حدود ۵۰ گونه که برگ های آنها باریک و گل هایشان کوچک است.
• تیزک Najas marina
• تیزک صغیر Najas minor
• تیزک گندمی Najas graminea
• تیزک هندی Najas indica
• Najas affinis
• Najas ancistrocarpa
• Najas arguta
• Najas australis
• Najas baldwinii
• Najas brevistyla
• Najas browniana
• Najas chinensis
• Najas conferta
• Najas filifolia
• Najas flexilis
• Najas gracillima
• Najas grossareolata
• Najas guadalupensis
• Najas hagerupii
• Najas halophila
• Najas heteromorpha
• Najas horrida
• Najas kurziana
• Najas liberiensis
• Najas madagascariensis
• Najas malesiana
• Najas oguraensis
• Najas pectinata
• Najas pseudogracillima
• Najas rigida
• Najas schweinfurthii
• Najas tenuicaulis
• Najas tenuifolia
• Najas tenuissima
• Najas testui
• Najas welwitschii
• Najas wrightiana
تیزک (سرزمین آلتای). تیزک ( به لاتین: Tizek ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در سرزمین آلتای واقع شده است.
معنی کلمه تیزک در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تیزک در فرهنگستان زبان و ادب

جملاتی از کاربرد کلمه تیزک

مدرسهٔ راهنمایی اُرِست به صورت ضمیمه در سال ۱۳۶۴ با مدیریت رسول جعفری دایر شد. نام کنونی آموشگاه «شهید صفر علی عالیشاه» اُرُست می‌باشد. در آغاز پایه‌گذاری، آموزگاران آن عبارت بودند از، تیزکار، پرواسی و سید رسول جعفری.
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ و می‌تراشید از کوه‌ها و سنگ خاره بُیُوتاً خانه‌هایی فارِهِینَ (۱۴۹) استادان و تیزکاران.
دست اجل چو تیزکند تیغ دشمنی جز جان دشمنانت نسازد نیام او
به زیرش همی آتش تیزکرد به گرمی چوآتش شد آن آب سرد
دندان به آرزوی لبش تیزکرد کام گفتا که بر رطب نتوان استخوان نهاد
سوی کاروان رفت آن تیزکام به چربی بپرسید احوال سام
قریه تیر: ۶۰۰۰ متری شمال قریه اسفندار قرار داشته و آب آن از نهر تیر تأمین می‌گشته‌است که نام روستای تیزک کنونی بر گرفته از این ماه می‌باشد.
نه بر بیخ و شاخش نه بر برگ و بار نکردی ز بن آتش تیزکار
وز آن سو فرستاده تیزکام چو درشد به نزدیک فرخنده سام
وسیله‌ای که برای تیز کردن لبه تیغ‌اره بکار می‌رود سوهان اره‌تیزکنی نام دارد.
مبادا که خورشید نصرت برآید جز از سایهٔ زردهٔ تیزکامت
تیزکرد آتش و لیکن هم بدان آتش سوخت چاه کند آری ولیکن هم در آن چاه اوفتاد
پودر حاصل از چگالی توده بسیار کم و سطح بسیاری برخوردار است. ساختار سه بعدی آن منجر به افزایش ویسکوزیته، رفتار تیزکسروپیک در هنگام استفاده به عنوان ضخیم کننده یا تقویت کننده تقویت می‌شود.
آزادچهر گفت: باد وقتی مطرّاگری حلّهٔ باران کند و وقتی خرقهٔ کهنهٔ خزان از سر برکشد، آتش وقتی از نزدیکِ خرمن مجاورانِ خود سوزاند و وقتی از دور سر گشتگانِ ره‌گم‌کرده را به مقصد خواند. آب‌، گاه سینهٔ جگر تشنگان را تازه دارد و گاه سفینه را چون لقمه در گلویِ اومید مسافران شکند. خاک در همان موضع که سرسنانِ خار تیزکند، سپرِ رخسارِ گل مدوّر گرداند؛ و بدانک رضا و سخط و قبض و بسط و قهر و لطف و حلم و غضب و خضونت و دماثت جمله از عوارضِ حال مردم است و خمیرمایهٔ فطرتِ انسانی ازین اجزاء و اخلاط که گفتم مرکّب است.