گستاخانه
معنی کلمه گستاخانه در فرهنگ عمید
۲. دلیرانه، بی باکانه.
معنی کلمه گستاخانه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گستاخانه
غیرت او تا چه شورش از کمین آرد برون پیش او بردیم گستاخانه نام غمزهای
می کشد فانوس گستاخانه در بر شمع را روزی بال و پر پروانه جز خمیازه نیست
حاجب وهمم گریبان سبکرایی گرفت گفت گستاخانه نتوان رو بر این در داشتن
کشتن بیزخم میخواهم، که زخم بیادب بوسه گستاخانه بر شمشیر قاتل میدهد
دوش گستاخانه زلفش را گرفتم در خیال دستم از دهشت چو بید امروز میلرزد هنوز
خیرهگستاخانه هرجا دم نمیشاید زدن ای بسا نخل جسارت کاو خسارت داد بار
جوش غیرت می زند خون حنای پای تو تا که بوسیده است گستاخانه جای پای تو؟
کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چیدمی
همین بی رسم عشق و عشقبازی که گستاخانه آیند و ته بینند
خاک من انگیخت در راهت غبار اما چه سود شرم خواهد آب کرد از وضع گستاخانهام