تیزبین

معنی کلمه تیزبین در لغت نامه دهخدا

تیزبین. ( نف مرکب ) تیزچشم... معروف. ( آنندراج ). کسی که دور را خوب می بیند. ( ناظم الاطباء ). دقیق. بادقت. کنجکاو. ( فرهنگ فارسی معین ) :
زودرو عزم او فراز و نشیب
تیزبین حزم او سپید و سیاه.ابوالفرج رونی.گل بی خار اندر گلشن دهر
به چشم تیزبین کی می توان دید.مسعودسعد.و تیزبینان زمره انسانی گفته اند که کل شی یرجع الی اصله. ( چهارمقاله نظامی ).
دیده ست بکرات بیشمار
در معرکه ها چرخ تیزبین
با بیلک او مرگ هم عنان
با رایت او فتح همنشین.انوری ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).این ، دستور تیزبین منست
در حفاظ گله امین منست.نظامی.صیدگری بود عجب تیزبین
بادیه پیمای و مراحل گزین.نظامی.قوی پشت و گران نعل و سبک خیز
به دیدن تیزبین و در شدن تیز.نظامی.می کرد سها ز همنشینان
نقادی چشم تیزبینان.نظامی.گویاترین کسی را کو تیزبین تر آمد
خط تو چشم بسته خال تو لال کرده.عطار.تیزبین باد آفتاب پرست
تا ببیند که ماهتابی هست.ظهوری ( از آنندراج ).دست عرفی نقاب راز گشود
خرد تیزبین ما بگریخت.ظهوری ( ایضاً ).- رای تیزبین ؛ نظر صائب.اندیشه دقیق و باریک بین :
از آن عادت شریف ، از آن دست گنج بخش
از آن رای تیزبین ، وزآن گرز گاوسار.فرخی.رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه تیزبین در فرهنگ معین

(ص فا. ) دقیق ، کنجکاو.

معنی کلمه تیزبین در فرهنگ عمید

۱. دارای قوۀ بینایی دقیق.
۲. [مجاز] دقیق، کنجکاو، و باهوش.

معنی کلمه تیزبین در فرهنگ فارسی

کنایه ازشخص دقیق وکنجکاو، دقت وکنجکاوی
( صفت ) دقیق بادقت کنجکاو .

معنی کلمه تیزبین در ویکی واژه

دقیق، کنجکاو.

جملاتی از کاربرد کلمه تیزبین

دیده ی بس تیزبین دیدار جوی در شب دیجور نقش پای جوی
چنین می‌نماید که آگریکولا سپس مسیر پوتئاس جغرافی‌دان یونانی را دوباره رفته و تسلیم دودمان‌های بومی را بدست آورده‌باشد؛ جهت برپایی دیدبان‌های رومی برای پایش تیزبینانه در راستای گسک ریج و سپس عقب‌نشینی به جنوب خط خور سالوی به رود تاین. خطی با نام دیوار هادریان ساخته شد.
من ار سپاس جهان‌آفرین کنم نه شگفت که تیزبین و قوی‌پنجه‌تر ز شاهینم
چون به ره کردش بگفت ای تیزبین تو فقیهی ظاهرست این و یقین
این که دستور تیزبین منست در حفاظ گله امین منست
تیزبین آنچنانک در شب تار بیند از ری حصار قسطنطین
شده یعقوب مستمند و ضریر از قدون تو تیزبین و بصیر
اما چون زمان رحلت از این سرای پندار، و مسافرت به عالم بقا و قرار رسد، دل از مشاغل دنیویه فارغ، و ریشه علایق از مزرع خاطر منقلع، و پرده طبیعت از مقابل دیده بصیرت برداشته شود، و نظر او بر لوح دل و صفحه نفس افتد چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده: «و اذا الصحف نشرت» و در مکان دیگر می فرماید: «فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید» یعنی «پس در آن روز پرده از پیش دیده تو برداشته می شود، و چشم تو تیزبین می گردد، و اعمال خود را می بینی» پس نتایج اعمال خود را معاینه می بیند، و ثمرات افکار و افعال خود را مشاهده می کند، و می رسد به آنچه در کتاب کریم است که «و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیمه کتابا یلقیه منشورا، اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا» یعنی «هر شخصی را لازم ساخته ایم عمل او را از خیر و شر در گردن او مانند طوق که از او جدا نمی شود و در روز قیامت کتابی را که اعمال او در آن ثبت است به جهت او بیرون می آوریم، در حالی که گشاده باشد و بر او عرضه شود، آنگاه به او گفته می شود بخوان نامه عمل خود را، و کافی هستی تو از برای محاسبه خود».
تیزبین گرددشان چشم شهود غرقه گردند به دریای وجود
ور تو را چشم تیزبین باشد حالت اکنون هم اینچنین باشد
تورونگیل نامی بود که توسط مردان گاندور در زمان خدمت او به اکتالیون دوّم به او داده شد؛ و به معنای شاهین ستاره است. مربوط است به سرعت و تیزبین بودن او و ستاره نقره‌ای که او می‌پوشید.
دیده دل گر شودت تیزبین هیچ نبینی ز عدد جز احد
نوک‌اردکی چشمانی تیزبین دارد، اما آن‌ها را فقط زمانی که در خشکی یا روی آب است، باز می‌کند. این جانور در زیر آب به حس لامسه‌اش یا حس ویژه‌ای که به‌کمک آن پالس‌های ضعیفِ الکتریکیِ ساطع‌شده از صید را ردیابی می‌کند، تکیه دارد.