تیرست. [ رَ ] ( عدد، اِ ) تیراست. تری ست ، سه صد، سیصد ( 300 ). ( فرهنگ فارسی معین ) : کنیزان دوشیزه تیرست و شصت به رخ هر یک آرایش بت پرست.اسدی.ز زر خشت تیرست و سی بار پنج که مردی یکی برگرفتن به رنج.اسدی.همه ره بد افکنده پنجاه میل گرفتند تیرست و پنجاه پیل.اسدی.رجوع به تیراست و حاشیه برهان چ معین شود.
ز جزمش عزم دشمن در گریز است ز تبعش فتح را بازار تیرست
مباش سرکش و مغرور و بی ادب که هدف همیشه از رگ گردن نشانه تیرست
قلم فرخ تو درکف فرخندهٔ تو راست گویی به کف مشتری اندر تیرست
به غیر آه نداریم در جگر چیزی متاع خانه ما چون کمان همین تیرست
سینهام ترکش تیرست ازان شست و هنوز جگرم آه کشد از غم بیپیکانی
تا ز قانون شمار عجم و گردش سال دی پس از آذر و خرداد ز پیش تیرست
امامزاده ابراهیم تیرستاق مربوط به سدهٔ ۸ و ۹ ه.ق است و در شهرستان نور، بخش چمستان، روستای تیرستاق واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۹۳۶۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
صدم دشمن به شمشیر ملامت خون همی ریزد کدامین را توانم زد؟ که نه تیرست و نه شستم