تکلیم
معنی کلمه تکلیم در فرهنگ معین
معنی کلمه تکلیم در فرهنگ عمید
معنی کلمه تکلیم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تکلیم در دانشنامه اسلامی
"تکلیم" به معنای مخاطب قرار دادن و هم سخن شدن، از گونه های وحی مباشری است. خداوند به این وسیله به پیامبران خویش وحی ابلاغ می فرموده است؛
← مثالها
در این شیوه از وحی، خداوند متعالی با ایجاد صوت در فضا با پیامبر خویش سخن می گوید.
معنی کلمه تکلیم در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تکلیم
إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ المطهّر المبارک من ناحیة الشام طُویً مرفوعة الطّاء و مکسورتها منوّنة و غیر منوّنه، اسم ذلک الوادی و قیل: معنی طوی مرّتین، ای قدّس ذلک الوادی مرّتین بتکلیم اللَّه عزّ و جلّ موسی (ع) و قیل: طوی معدول عن طاو فلذلک منع الصّرف و ذلک لانّه مرّ به موسی (ع) لیلا فطواه. قرأ عاصم و حمزة و الکسائی: طوی بالتّنوین و الباقون بغیر تنوین.
ای سیّد اوّل تو بودی در نبوّت، آخر تو بودی در بعثت، ظاهر تو بودی در وصلت، باطن تو بودی در نعمت، اوّل همه خلائق تو بودی در زلفت و الفت، آخر تو بودی در سیاست و سعادت، ظاهر تو بودی در عصمت و حشمت، باطن تو بودی در جلالت حالت. در اخبار معراج آوردهاند که: مصطفی (ص) گفت: «قال لی الجبّار جلّ جلاله: سل یا محمد! فقلت: یا ربّ اتّخذت ابراهیم خلیلا و آتیت داود ملکا عظیما و غفرت زلّته و اعطیت سلیمان ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی و کلّمت موسی تکلیما و رفعت ادریس مکانا علیّا و علّمت عیسی التّوراة و الانجیل و جعلته «یبرئ الاکمه و الأبرص و یحیی الموتی باذنک». فقال لی ربّی: «یا محمد قد اتّخذتک حبیبا کما اتّخذت ابراهیم خلیلا و کلّمتک کما کلّمت موسی تکلیما و ارسلتک الی النّاس کافّة بشیرا و نذیرا و شرحت «لَکَ صَدْرَکَ» و وضعت «عَنْکَ وِزْرَکَ» و رفعت «لَکَ ذِکْرَکَ» و لا اذکر الّا ذکرت معی و اعطیتک «سبعا من المثانی و القران العظیم» و لم اعطها نبیّا قبلک و اعطیتک خواتیم سورة البقرة و لم اعطها نبیّا قبلک، و اعطیتک الکوثر، و اعطیتک ثمانیة اسهم: الاسلام و الهجرة و الجهاد و الصّلاة و الصّدقة و صوم رمضان و الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر و جعلتک فاتحا و خاتما».
اساس دوزخ نمرود و باغ ابراهیم دلیل منزل تکلیم موسی عمران
لعل نباشد تکلیمش نمک ریز لعل نباشد تبسمیش شکر سان
و عن ابن عباس قال جلس اناس من اصحاب رسول اللَّه فخرج سمعهم یتذاکرون، و قال بعضهم انّ اللَّه اتخذ ابراهیم خلیلا، و قال آخر موسی کلمه اللَّه تکلیما، و قال آخر فعیسی کلمة اللَّه و روحه، و قال آخر آدم اصطفاه اللَّه فخرج صلّی اللَّه علیه و آله و سلم و قال «قد سمعت کلامکم و عنجبکم ان ابراهیم خلیل اللَّه و هو کذلک، و موسی نجی اللَّه و هو کذلک، و عیسی روحه و کلمته و هو کذلک، و آدم اصطفاه اللَّه و هو کذلک، الّا و انا حبیب اللَّه و لا فخر و انا حامل لواء الحمد یوم القیمة تحته آدم فمن دونه و لا فخر، و انا اوّل شافع و اوّل مشفع یوم القیمة و لا فخر، و انا اول من یحرّک حلق الجنة فیفتح اللَّه لی، فیدخلنیها و معی فقراء المؤمنین و لا فخر، و انا اکرم الاولین و الآخرین علی اللَّه و لا فخر، و انا اول الناس خروجا اذا بعثوا، و انا قائدهم اذا وفدوا و انا خطیبهم اذا انصتوا، و انا شفیعهم اذا حبسوا، و انا مبشّرهم اذا أئسوا الکرامة، و المفاتیح یومئذ بیدی فاکسی حلة من حلل الجنة، ثم أقوم عن یمین العرش لیس احد من الخلائق یقوم ذلک المقام غیری.»
و این ذوق متفاوت افتد اگر معرف از در سمع درآید چنان بودکه موسی را بود علیهالسلام «انی اناالله» و متا معرف از پس حجب اید بواسطه بود که «من الشجره ان یا موسی انی اناالله» و چون حجب برخیزد بیواسطه شنود که «و کلمالله موسی تکلیما».
بعد از اینها کشف روحی بود از مشاهدۀ هشت بهشت و هفت دوزخ و مشاهدۀ ارواح انبیاء و اولیاء علیهم السلام و شنودن آواز هاتف غیبی و شنودن کلام ربّانی بی واسطه و به واسطه؛ اما به واسطه چنانچه حضرت موسی را به واسطۀ شجرۀ مبارکه بود که «انّی أنااللّه ربّ العالمین»؛ و بی واسطه چنانچه «و کلّم اللّه موسی تکلیما» بدان ناطق است.
رکن چهارم ای عزیز صومست؛ و صوم در شرع عبارتست از امساک طعام و شراب که روزۀ قالب است. اما صوم در عالم حقیقت، عبارتست از خوردن طعام و شراب؛ کدام طعام؟ طعام «أبیتُ عِندَ ربّی». کدامشراب؟ شراب «وَکَلم اللّهُ موسی تکلیما» این را صوم معنوی خوانند روزۀ جان باشد؛ این صوم خدا باشد که «اَلصومُ لی». چرا؟ زیرا که در این صوم جز خدا نباشد که «وأنا أجزی بِه» همین معنی دارد. چون این صوم خدایی باشد، جزای این صوم جز خدا نباشد که «و أنا اجزی به یعنی أنا الجزاءُ».
فقال آدم «انت موسی کلمک اللَّه تکلیما، و خط لک التوریة بیده و اصطفاک برسالته فبکم وجدت فی کتاب اللَّه وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی قال باربعین سنة. قال أ فتلومنی علی امر قدره اللَّه علی قبل ان یخلقنی باربعین سنة؟ فقال فحجّ آدم موسی (ع)
تا نطق محتشم را ممکن بود تکلیم هم داعی فدائی هم مدح گسترت باد