تکفل
معنی کلمه تکفل در فرهنگ معین
معنی کلمه تکفل در فرهنگ عمید
۲. کفیل شدن، متعهّد شدن، به عهده گرفتن، عهده دار امری یا کاری شدن.
معنی کلمه تکفل در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پایندانی کردن کفالت کردن کفیل شدن متعهد گشتن . ۲ -( اسم ) پذرفتاری پایندانی کفالت . جمع : تکفلات .
معنی کلمه تکفل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تکفل
آغاز «جنگ علیه فقر» باعث شد که هزینهها برای رفاه شهروندان و پرداختی آنان افزایش پیدا کند. جنگ علیه فقر همچنین شامل دو برنامه مدیکر و مدیکید، دو برنامه جهت ارائه خدمات درمانی به سالمندان و فقرا در کنار برنامه کمکی تغذیه الحاقی و کمک به خانوادههای دارای فرزندان تحت تکفل هم میشد.
«وَ ذَا الْکِفْلِ» سمی ذا الکفل لانّه تکفل بامر فوفی به، و ذلک ما روی انّ نبیا من انبیاء بنی اسرائیل اوحی اللَّه الیه انّی ارید قبض روحک. فاعرض ملکک علی بنی اسرائیل، فمن تکفل لک انه یصلّی باللّیل لا یفتر و یصوم بالنّهار و لا یفطر و یقضی بین الناس و لا یغضب فادفع ملکک الیه، ففعل ذلک. فقام شاب فقال اتکفل لک بهذا فتکفل و وفی به، فشکر اللَّه له و نبأه، فعلی هذا القول الکفل بمعنی الکفالة.
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ یقال لکلّ ما دبّ من الناس و غیرهم دابة، و الهاء للمبالغة. یقول: لیس من حیوان دبّ علی وجه الارض إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها غذاؤها و قوتها و ما تحتاج الیه و هو المتکفل بذلک فضلا منه و رحمة لا وجوبا.
مجتهد شبستری در مهر ۱۳۳۲ پس از پایان تحصیلات مقدماتی، در حوزهٔ علمیهٔ قم به فراگیری دورههای متوسط و عالی فقه پرداخت؛ همچنین در حوزهٔ دروس خارج فقه در نزد سید محمدکاظم شریعتمداری (که پس از درگذشت پدر تحت تکفل وی بود) حسین فاطمی قمی، سید حسین بروجردی، سید محمد محقق داماد، سید محمدحسین طباطبایی، سید محمدرضا گلپایگانی، روحالله خمینی، میرزا هاشم آملی، عباس تهرانی، و میرزا هاشم آملی به درجه اجتهاد رسید. پس از آن نیز به آموزش علوم گوناگون حوزوی در تبریز، تهران و قم مشغول شد.
مردی در بیابان گنجی یافت، با خود گفت اگر نقل آن به ذات خویش تکفل کنم عمری در آن شود و اندک چیزی تحویل افتد، به صواب آن نزدیک تر که مزدوری چند حاضر آرم و ستور بسیار کرا گیرم و جمله به خانه بَرَم. هم بر این سیاقت برفت و بارها پیش از خویشتن گسیل کرد. مُکاریان را سوی خانه خویش بردن به مصحلت نزدیک تر نمود، چون آن خردمند دور اندیشه به خانه رسید در دست خویش از آن گنج جز حسرت و ندامت ندید.
وی در شهر شیراز و بین سالهای ۱۱۰۵ تا ۱۱۰۹ به دنیا چشم گشودهاست در کودکی یتیم شد و جده اش تکفل وی را بر عهده داشت و در تربیت و تحصیل او فرونگذاشت، تحصیلات مقدماتی را در شیراز فرا گرفت و در ایام جوانی به اقتضای مشاغل خانوادهاش (بیشتر خانواده مادری) که در خدمت دولت بودند وی هم به شغل دیوانی پرداخت و حتی به وزارت فارس هم نایل گشت.
این طول امل چیست ؟ بر آنی که زمانه شد عمر تو را تا به قیامت متکفل
لاجرم نصرت شریعت را متکفل شد آن ودیعت را
صدر همه سادات جهان سید مشرق کارزاق جهان را کف او کرد تکفل
این التماس را چنانکه از مروت تو سزد باجابت مقرون گردانی، چه بی سابقه معرفت در اکرام مقدم من ملاطفت واجب دیدی ودر ضیافت ابواب تکلف تکفل کردی؛ امروز که وسیلت مودت و دالت صحبت حاصل آمد اگر شفقتی کنی و اقتراح مرا باهتزاز تلقی نمایی سوالف مکرمت بدو آراسته گردد و محل شکر و منت اندران هرچه مشکورتر باشد.
پس از این ماجرا، عزتالدوله مجبور به ازدواج مجدد شد و در نهایت به عقد پسر میرزا آقاخان نوری درآمد. با این وجود مهدعلیا که از پرورش نوادگانش زیر دست خاندان امیرکبیر ناراضی بود، تاجالملوک و خواهرش را تحت تکفل خود گرفت و از همراهی با مادر منع کرد. هر چند برخی در این گزارش تردید کردند. به هر روی تاجالملوک تا سن ۱۲ سالگی، نزد مهد علیا باقی ماند و هر چه بزرگتر میشدند، نسبت به راز قتل پدر بیشتر آگاهی مییافتند و به عاملان اعتراض میکردند. تلاشهای ناصرالدینشاه نیز برای جلب رضایت آنها کافی نبود.
دیری نپایید که وصال یتیم شد و پدر مادرش سرپرستی او را برعهده گرفت. پدر مادر نیز پس از دو سال درگذشت و تربیت میرزا کوچک را خالوی او میرزا عبداله تکفل نمود. میرزا عبداله خطی متوسط داشت و از راه نوشتن قرآن امرار معاش میکرد. وصال چون به سن تمیز رسید به درویشی و فقر مایل گردید و در طلب مردی کامل بود تا دست ارادت به دامان میرزا ابوالقاسم سکوت زد.
أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ یعنی: آلهة تکفل لهم بما یقولون و قیل: شهداء یشهدون لهم بصدق ما یدعونه. فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ ای فلیأتوا بها: إِنْ کانُوا صادِقِینَ فی دعواهم.
موش این فصول بشنود، و زود در بریدن بندها ایستادکه مطوقه بدان بسته بود. گفت: نخست ازان یاران گشای. موش بدین سخن التفات ننمود. گفت: ای دوست، ابتدا از بریدن بند اصحاب اولی تر. گفت: این حدیث را مکرر میکنی، مگر ترا بنفس خویش حاجت نمی باشد و آن را برخود حقی نمی شناسم؟ گفت: مرا ملالت نباید کرد که من ریاست این کبوتران تکفل کرده ام، و ایشان را ازان روی بر من حقی واجب شده است، و چون ایشان حقوق مرا بطاعت و مناصحت بگزاردند، و بمعونت و مظاهرت ایشان از دست صیاد بجستم، مرا نیز از عهده لوازم ریسات بیرون باید آمد، و مواجب سیادت را بادا رسانید. و میترسم که اگر از گشادن عقدهای من آغاز کنی ملول شوی و بعضی ازیشان دربند بمانند، و چون من بسته باشم اگرچه ملالت بکمال رسیده باشد اهمال جانب من جایز نشمری، و از ضمیر بدان رخصت نیابی، و نیز در هنگام بلا شرکت بوده ست در وقت فراغ موافقت اولی تر،و الا طاعنان مجال وقیعت یابند.
آوخ که جوانی به هنر صرف نمودیم تا بو که به پیری کندم بخت تکفل
در زمانی که امیر نصر بن احمد سامانی به حد بلوغ نرسیده بود، مسئول تعلیم و تربیت وی و همچنین متکفل وزارت بود. به محض آنکه وی به وزارت رسید به تمام کشورها نامه نوشت و از آنان درخواست کرد تا روشهای خود در اداره کشورشان را برایش بنویسند تا وی بهترین روش را برای اداره کشورش انتخاب کند. او در دوران وزارت خود و به کمک «حمویه بن علی» دستگاه سامانی را منظم کرد. او کسی است که باعث مسافرت ابودلف به هند شد.
ملا علی کنی بسیاری از یتیمان درمانده و بیسرپناه را تحت تکفل قرار داده، برای گذران زندگی آنان، مقرری مناسبی در نظر گرفته بود تا فقدان پدر، قامت آنان را در مقابل فشارها و سختیهای روزگار خم نسازد.