توز

معنی کلمه توز در لغت نامه دهخدا

توز. ( اِ ) به معنی تاخت و تاراج است. ( برهان ). تاخت و تاراج و غارت و یغما و حمله و هجوم. ( ناظم الاطباء ). تاخت و تاز. ( فرهنگ جهانگیری ). || پوست درختی است که بر کمان و زین اسب و امثال اینها پیچند. ( برهان ) ( از غیاث اللغات ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). پوست درخت که بسیار نازک و شبیه به کاغذ باشد. ( ناظم الاطباء ). پوست درخت توز که بر کمان پیچندو در هندوستان مرکزی ، در قدیم کتابت نیز می کرده اند و حتی بر آن پوست ها کتاب می نوشته اند و نام چنین کتابها «پوتی » بوده است. پوست درخت خدنگ است. پیشینیان چون کاغذ امروزین بر آن می نوشته اند...چنانکه کتب یافت شده در جی اصفهانک بر توز نوشته بود. پوست زردفام درخت حور رومی است که بر کمان و زین و امثال آن پیچند. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ). ابن الندیم نویسد: قال ابومعشر فی کتاب اختلاف الزیجات : ان ملوک الفرس بلغ من عنایتهم بصیانة العلوم... ان اختار و الها من المکاتب اصبرها علی الاحداث... لحاء شجر الخدنگ و الحاؤه یسمی التوز. ( الفهرست ص 334 ). پوست درخت خدنگ است و آن پوستی است که کمانها و سپرها را بدان می پوشیدند و آن پوست را توز می نامیدند. ابن الندیم در باب انواع کاغذ گوید: برای آنکه نوشته جاودان بماند در روی توز که کمانها را بدان پوشند چیزی می نوشتند. درخت خدنگ همان است که از آن تیر خدنگ و زین خدنگ را می گرفته اند پس پوست آن بجای کاغذ و نیز برای پوشیدن روی کمان و سپر و زین اسب بکار میرفته است و از الیاف آن پارچه ای می بافته اند که توزی خوانده می شده است و آن از لباسهای تابستانی بوده است مانند کتان. یاقوت حموی اشتباه می کند که اسم این پارچه را از اسم شهر توز ( توژ، توچ ) در خوزستان مشتق میداند... ( حاشیه برهان چ معین ). و توز را که گفته شد پوست درختی است و بر کمان و گلوی تیر کشند، به رنگ زرد است و به قوت مانند ابریشم که به آسانی پاره نگردد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). توز را به هندی بهوج پتر گویند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
دو ابرو بسان کمان طراز
برو توز پوشیده از مشک ناز.فردوسی.روی چون توز کمان گردد مخالف را به غرب
گر به شرق اندرکشد خسرو سوی مغرب کمان.فرخی.بدان ، کآن کمان آهن است از درون
دگر چوب و توز و پی است از برون.( گرشاسب نامه ).

معنی کلمه توز در فرهنگ معین

(اِ. ) = توژ: پوست درخت خدنگ .

معنی کلمه توز در فرهنگ عمید

پوست سفت و نازک درخت ارژن که به کمان و زین اسب می پیچیده اند: در کمان سپید توز نهاد / بر سیاه اژدها کمین بگشاد (نظامی۴: ۵۷۴ ).
۱. = توختن
۲. خواهنده، جوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): کینه توز.

معنی کلمه توز در فرهنگ فارسی

شهری بود در فارس در نزدیکی کازرون و آن در زمان تالیف فارسنامه ابن ابلخی خراب شده بود. پارچه کتانی معروف به (( توزی ) ) منسوب بدین شهر است .
پوست سفت ونازک درخت ارژن که بکمان وزین اسب بندند
در ترکیبات بمعنی (( توزنده ) ) آید : جنگ توز کینه توز وام توز .
شهری است در سرحد پارس قریب به اهواز و معرب آن توج است . شهری است از ناحیت پارس اندر میان دو رود نهاده و مردم بسیار و توانگر و همه جاها توزی از این جا برند .

معنی کلمه توز در دانشنامه آزاد فارسی

پوست نازک و محکم درخت توز و به قولی درخت خدنگ که به کمان و زین می پیچیده اند. پوست این درخت بسیار نازک و شبیه به کاغذ است؛ از این رو در قدیم، در هندوستان مرکزی، بر آن ها می نوشتند و نام چنین کتاب هایی «پوستی» خوانده می شد. با پوست این درخت که سفید، یا زردرنگ است، روی سپرها را نیز می پوشاندند. این پوست از نظر محکمی مانند ابریشم است. کمانی را که با توز می پوشاندند «کمان توزی» می گفتند. از الیاف توز همچنین، پارچه نیز تهیه می شده که آن را پارچۀ توزی می گفتند.

معنی کلمه توز در ویکی واژه

توژ: پوست درخت خدنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه توز

چست بنشسته بر اندام لطیف چو خورش از لطیفی و تری پیرهن توزی تر
از این نازل‌ها برای پخش کردن و توزیع مایع به صورت قطرات ریز به استفاده می‌شود.
دارای توزیع مستقل می‌باشد. هیچ دلیلی برای ارتباط بین
نه گردونی که با عالم قرابت کشتگی دارد چرا هرچند زاری بشنوی کین توزتر باشی
در دشت سرابهای کین توز چون وعدهٔ سفلگان، جگر سوز
چون کمان در شست آورد و تنت چون توز کرد بس عجب باشد تو را در جعبه گر تیری در است
این فیلم در راتن تومیتوز امتیاز ۲۵٪ از هشت نقد منتقد را با میانگین امتیاز ۳٫۷ از ۱۰ به فیلم می‌دهد.
در جمهوری تا سال ۱۹۹۸ داشتن مواد مخدر "به منظور فروش به شخص دیگر" جرم محسوب می‌شد. تولید، توزیع و دلالی مواد همواره در این کشور جرم بوده و هست و داشتن مواد تنها برای مصارف شخصی مجاز است.
بهر سرمایه تو از سینه وساق آور سیم من هم از چهره گذارم به بر سیم توزر
آزمایشگاه علوم فضایی ایجاد و توسعه پروژهٔ ستی در خانه؛ که پیشبرد کاربرد رایانه توزیع شده به علوم فضایی است را ایجاد و توسعه داده و به نگهداری آن ادامه می‌دهد.
مرغی که توزقّۀ کردی او را پا شد گهر و شکر زمنقار
یکی گشته کمانش را زه و توز یکی مر تیر او را تولی و پر
سن اللینی کئچیب یاشین ، من بیر اوتوز یاشیندا قیز سؤیله گؤروم اوتوز یاشین نه نیسبتی اللی یاشا ؟
زوصف تیغ توزان قاصرم که اندیشه بریده گشت چو بر تیز ناش کردگذار
بهتر به طاعت اندر امروز توزدی خوشتر به نعمت اندر امسال تو ز پار