تورع

معنی کلمه تورع در لغت نامه دهخدا

تورع. [ ت َ وَرْ رُ ] ( ع مص ) پرهیزکاری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). پرهیزکاری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پرهیزکردن از آن و بازماندن : تورع من کذا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و منه : و کان یتورع من کسوة الجدید لعیالة. ( ابن خلدون. از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تورع در فرهنگ معین

(تَ وَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پرهیز کردن ، دوری جستن .

معنی کلمه تورع در فرهنگ عمید

۱. پرهیز کردن، پارسایی کردن، دوری کردن از کارهای بد.
۲. پاک دامنی، پارسایی، پرهیزکاری.

معنی کلمه تورع در فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) پرهیز کردندوری جستن( از کار بد ) . ۲ - ( اسم ) پارسایی پرهیز کاری . جمع : تورعات .

معنی کلمه تورع در ویکی واژه

پرهیز کردن، دوری جستن.

جملاتی از کاربرد کلمه تورع

و عن قتادة قال بلغنا ان نبیّ اللَّه (ص) قال: «لو یعلم العبد قدر عفو اللَّه لما تورع عن حرام و لو یعلم قدر عذابه لبخع نفسه بالعبادة».
«وَ أَیُّوبَ إِذْ نادی‌ رَبَّهُ» ایوب بن آموص بن تارخ بن روم بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم و کانت امّه من ولد لوط بن هاران و زوجته رحمة بنت افرائیم بن یوسف بن یعقوب. وهب بن منبه گفت: ایوب پادشاه بود و پیغامبر در نواحی شام، و او را ملک و مال فراوان بود از هر صنفی و از هر جنسی ازین ضیاع و عقار نهمار و ازین چهارپایان چرندگان و بارکیران و ازین غلامان و خدمتکاران، و فرزندان داشت ازین جوانان و نورسیدگان و با این همه مال و نعمت مردی بود پارسا و متورع و نیکو سیرت درویش‌نواز، مهمان‌دار. با درویشان نشستی و غریبان را نواختی نعمت اللَّه تعالی تعالی را شکر کردی و بر درگاه حق جل جلاله بر طاعت و عبادت مواظبت نمودی. ابلیس مهجور وی را در میان کام و نعمت دنیا بر صفت و سیرت پاکان و پارسایان می‌دید، بر وی حسد برد خواست که او را در غرّت و غفلت کشد چنان که دنیا داران و مترفان باشند بر وی دست نمی‌یافت و کار از پیش نمیشد، و ابلیس را آن گه بر آسمان راه بود و او را برفع عیسی از چهارم آسمان باز داشتند و ببعث مصطفی (ص) از آن سه دیگر باز داشتند.
نقل است که به جهت قوت شیخ، قدری غله از قدس آورده بودند و آن را تخم ساخته و در زمین‌های مباح بکشتندی و به قدم حاجت، قوت شیخ از آن بودی و در جامه نیز احتیاجی تمام کرده و تخم آن از حلال حاصل کرده و هر سال زرع کردندی و جامه شیخ از آن بودی و گاه بودی که صوف پوشیدی و به غایت متورع و متقی بوده است.
آن غواص دریاء دین و آن دریاء در یقین آن قطب مکنت و آن رکن سنت آن امام اهل جندبه و سبیق عبدالله خبیق رحمة الله علیه از زهاد و عباد متصوفه بود و از متورعان ومتوکلان بود و درحلال خوردن مبالغتی تمام داشت و با یوسف اسباط صحبت داشته بود و در اصل کوفی بود و بانطاکیه نشستی و مذهب سفیان بن سعید الثوری داشت و در فقه و معاملت و حقیقت و اصحاب او را دیده بود و کلمات رفیع دارد.
وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً و هر که تنی زنده کند یعنی او را از دست کشنده‌ای رها کند، یا از غرقی و حرقی و هدمی برهاند، یا از ضلالتی و کفری بازآرد، هم چنان بود که همه مردمان زنده کرده بود، یعنی مزد وی چندان باشد که‌ همه مردمان رهانیده باشد. ابن عباس گفت: «من قتل نبیا او اماما عدلا فکأنما قتل الناس جمیعا، و من شد علی عضد نبی او امام عدل فکأنما احیا الناس جمیعا». فتاده و ضحاک گفتند: «عظم اللَّه اجرها و عظم وزرها، فمعناها من استحلّ قتل مسلم بغیر حقه فکأنما قتل الناس جمیعا، لأنهم لا یسلمون منه، و من احیاها فحرمها، و تورع عن قتلها، فکأنما احیا الناس جمیعا، لسلامتهم منه».
اسلام‌آباد یا موتورعبدالواحدشه بخش روستایی در دهستان کورین بخش کورین شهرستان زاهدان استان سیستان و بلوچستان ایران است.موتورعبدالواحدشه بخش رشد جمعیتی قریب به ۲۳۰درصد را تجربه کرده‌است.جمعیت این روستا درحال حاضر،قریب به ۱۰۰نفر برآورد شده است.
آن هدف تیر ملامت آن صدف در کرامت آن مجرد رجال آن مشرف کمال آن خزانهٔ فضائل عبدالله منازل رحمة الله علیه یگانه روزگار بود و شیخ ملامتیان بود و متورع ومتوکل و معرض هم از دنیا و هم از خلق مرید حمدون قصار بود و عالم به علوم ظاهر و باطن و بسیار حدیث نوشته بود و سماع کرده و در وقت او مجردتر از او و پاکیزه‌تر ازو کسی نبوده است چنانکه نقل است که ابوعلی ثقفی سخن می‌گفت. در میان سخن عبدالله او را گفت: مرگ را ساخته باش که ازو چاره نیست علی گفت: تو ساخته باش عبدالله دست را بالین کرد و سر بر او نهاد و گفت: من مردم در حال بمرد بوعلی منقطع شد زیرا که او را علایق بود عبدالله مفرد و سخن اوست که گفت: ابوعلی ثقفی وقتی که سخن گفتی از برای خود گفتی نه از برای خلق و از جهة این بود که برکات سخن او بدو رسیدو در این معنی گفت: آفت ماست که از سخن خود انتفاع نمی‌توانیم گرفت چگونه دیگری از سخن ما منفعت گیرد.
از قدمای مشایخ بود و متورعان ایشان و اندر فقه و علم به درجهٔ اعلی بود و مذهب ثوری داشت و اندر طریقت مرید ابوتراب نخشبی بود و از آنِ علی نصرآبادی. و وی را رموز رقیق است اندر معاملات و کلام دقیق اندر مجاهدات.
خصومت اندر مال که اندر پیش قاضی رود یا جای دیگر، و آفت این عظیم است و رسول (ص) می گوید، «هرکه بی علم با کسی خصومت کند اندر سخط حق تعالی بود تا آنگاه که خاموش شود» و گفته اند که هیچ چیز نیست که دل پراکنده کند و لذت عیش ببرد و مروت دین را ببرد چنان که خصومت اندر مال و گفته اند که هیچ متورع خصومت نکرده است اندر مال بدان که بی زیادت گفتن خصومت به سر نرود. و ورع زیادتی نگوید و اگر هیچ چیز نبود باری با خصم سخن خوش نتواند گفتن و فضل سخن خوش گفتن بسیار است، پس هر کس را خصومتی بود، اگر تواند مهم باشد دست بداشتن و اگر نتواند جز راست نگوید و قصد رنجانیدن نکند و سخن درشت نگوید و زیادت نگوید که همه هلاک دین بود.
از زهاد قوم بود و متورعان ایشان اندر کل احوال. وی را روایات عالی است اندر حدیث. و مذهب ثوری داشت اندر فقه و معاملت و حقیقت آن واصحاب وی را دیده بود و با ایشان صحبت کرده و کلام وی اندر مقالت این طریقت لطیف است.