ضیاع و عقار

معنی کلمه ضیاع و عقار در ویکی واژه

ضیاع‌و‌عقار
ضیاع، اراضی و املاک و متاع و اثاث خانه. اموال غیر منقول و منقول.

جملاتی از کاربرد کلمه ضیاع و عقار

امیدت به باغ بهشت است ازیرا که در آرزوی ضیاع و عقاری
در ضیاع و عقار خویشان را بشناسی چو گرگ میشان را
ضیاع و عقار و غلام و خدم ز عقد یواقیت و زر و درم
از داده تو اکنون چندان که بنده راست کس را یسار و مال و ضیاع و عقار نیست
ز در وگنج و ضیاع و عقار و مال و حشم ز زر و سیم و مَراع و مواش و خیل و حشر
نبینی به غار اندرون یکسره سرای و ضیاع و عقار علی
ده بود آن نه دل که اندر وی گاو و خر باشد و ضیاع و عقار
زن کنی، خانه باید و پس کار بعد از آن بنده و ضیاع و عقار
نه سعد سلمان پنجاه سال خدمت کرد به دست کرد برنج این همه ضیاع و عقار
آورده‌اند کی یک روز شیخ در نشابور مجلس می‌گفت و آن روز شیخ دستارچۀ در دست داشت، در میان سخن گفت سیصد دینار نشابوری می‌باید کی ازین دستارچه راست آید کی حسن را سیصد دینار قرضست. پیرزنی آواز داد کی من بدهم. گفتند ای پیرزن سیصد دینار نشابوری است، تو از کجا آری؟ گفت من می‌دانم، چون شیخ این سخن بگفت من حساب کردم آنچ از خانۀ پدر به خانۀ شوهر برده بودم و آنچ شوهر به من داده بود حساب کردم سیصد دینار بود، در وجه گفت شیخ نهادم. شیخ گفت مبارک باد! دستارچه بدست حسن مؤدب بدان پیرزن داد و گفت ای حسن بگو تا چه دعاش کنم؟ حسن از پیرزن پرسید. پیرزن گفت دعاء دل خوشی. حسن با شیخ گفت، شیخ بخندید و گفت ای سلیم دل چرا جاه نخواستی و ضیاع و عقار نخواستی؟ بدل خوشی چون افتادی که هفتاد سالست که ما پس زانو حصار کردیم وبوی این حدیث به مشام ما نرسید!