تهیدست. [ ت َ / ت ِ / ت ُ دَ ] ( ص مرکب ) همان تنگدست. ( شرفنامه منیری ). کنایه از مفلس و نادار. ( آنندراج ). فقیر و بی پول. ( ناظم الاطباء ).. مفلاک. فقیر. تهی کیسه. درویش. بی چیز. آنکه از نقود هیچ ندارد. بی بضاعت. مظفوف. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : بیفزاید از خواسته هوش و رای تهیدست رادل نباشد بجای.ابوشکور.سوی گنج ایران دراز است راه تهیدست و بیکار ماند سپاه.فردوسی.شود بی درم شاه بیدادگر تهیدست را نیست هوش و هنر.فردوسی.همی گفت هر کو توانگر بود تهیدست با او برابر بود.فردوسی.گفت خواجه مردی است تهیدست چرا اینها باز نگرفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 154 ). مرد کو را نه گهر باشد نه نیز هنر حیلت اوست خموشی چو تهیدست غنیم.ابوحنیفه ( از تاریخ بیهقی ایضاً ص 390 ).زینجای چو چیپال تهیدست برون رفت محمود که چندان بستد مال ز چیپال.ناصرخسرو.از غایت سخاوت ، زردار او تهیدست وز مایه قناعت ، درویش او توانگر.شرف الدین شفروه.نوروز چون من است تهیدست و همچو من جان تهی کند به در بانوان نثار.خاقانی.عقل در آن دایره سرمست ماند عاقبت از صبر تهیدست ماند.نظامی.که آمد تهیدستی از راه دور نه در کیسه رونق نه در کاسه نور.نظامی.هر کسی عذری از دروغ انگیخت کاین تهی دست گشت و آن بگریخت.نظامی.من اول که اینجا رسیدم فراز تهیدست بودم ز هر برگ و ساز.نظامی.میم در ده ، تهیدستم چه داری که از خون جگر پالود جامم.عطار.چه خوش گفت آن تهیدست سلحشور که مشتی زر به از پنجاه من زور.سعدی ( گلستان ).که بازار چندانکه آکنده تر تهیدست را دل پراکنده تر.سعدی ( بوستان ).به سروگفت کسی میوه ای نمی آری جواب داد که آزادگان تهیدستند.سعدی.شکرها می کنم در این ایام که تهی دست گشته ام چو چنار.ابن یمین.یک مدح گوی نیست تهیدست از آنکه تو بر دست مال میدهی و مدح میخری.مکی طولانی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه تهیدست در فرهنگ معین
(تُ دَ ) (ص مر. ) تنگدست ، فقیر.
معنی کلمه تهیدست در فرهنگ عمید
تنگ دست، فقیر، بی چیز، بی پول.
معنی کلمه تهیدست در فرهنگ فارسی
فقیر، بی چیز، بی پول، تنگدست ( صفت ) بی چیز تنگدست فقیر .
معنی کلمه تهیدست در ویکی واژه
تنگدست، فقیر.
جملاتی از کاربرد کلمه تهیدست
شنیتسلر در آثار خود اغلب به سرنوشت قهرمانانش از دیدگاه روانشناختی میپردازد، رویدادهای آثار او بیشتر در شهر وین رخ میدهند. قهرمانان او شخصیتهای تیپیکی هستند از جامعهٔ آن روز وین: افسران، پزشکان، هنرمندان، خبرنگاران، بازیگران، افراد خانوادهٔ سلطنتی، وابستگان به دربار و البته دخترکان زیباروی حاشیهٔ شهر. در آثار او به کارگران و تهیدستان کمتر برمیخوریم از همین رو برخی از منتقدان ادبی او را به یکسویهنگری متهم میکنند.
نکتهٔ تأثیرگذار این روایت این است که بر خلاف نظر عموم، همه بیخانمانها اشخاص بیعار یا پست فطرتی نیستند و در بین آنها اشخاص هنرمند و روشنفکری را هم میتوان پیدا کرد. در پایان کتاب اورول پیشنهادهایی برای بهبود زندگی تهیدستان و بیخانمانان ارائه میکند.
دل دشمن به تهیدستی من میسوزد برق ازین مزرعه با دیدهتر میگذرد
زود باشد غوطه در بحر تهیدستی زند چون صدف هر کس یتیم دیگران را پرورد
گر نبخشد گل جنت به تهیدستی ما دامن پرگل ما گوشه دامان تو بس
به معنای مردان «سفیه»، «اَخته»، «تهیدست»، «سالمند»، «خدمتکار»، «آنان که زنان از ایشان شرم ندارند»، «بدون سوءنظر و چشمپاک» آمده است.
از تهیدستی، چو خواهد خرقهٔ ما بخیهای رشتهٔ تسبیح چون عیسی به سوزن میکشیم
پیامبر فرمود: چه چیزی ترا بدین کار واداشت؟ آیا ترسیدی تهیدستی او بتورسد یا توانگری تو بوی؟ توانگر گفت: ای پیامبر خدا، اکنون که چنین فرمودی، نیم دارائی من از آن او باشد.
دریغ آمدم زآن همه بوستان تهیدست رفتن سوی دوستان
پیش چشم من نهاده است از تهیدستی محیط پشت دست از پنجه مرجان مکرر بر زمین
اورول پس از مطالعه تهیدستان جک لندن تصمیم به زندگی در میان طبقات محروم و مهاجر در شهرهای پاریس و لندن گرفت. رویدادهای زندگی آمیخته با فقر او در بهار ۱۹۲۸ در مسافرخانههای پاریس و اشتغالش به ظرفشویی در رستورانها و هتلهای پاریس فصلهای نخست این روایت را تشکیل میدهد.
در حکومت اُلیگارشی گروهی اندک به سود خویش، فرمانروایی اکثریت مردم را بر عهده دارند. رژیم حکومتی به وسیلهٔ چند نفر معدود اداره میگردد و دولت به صورت متمرکز در تعدادی از خانوادهها و قبایل اصلی حفظ میگردد. افلاطون معتقد است در این نوع حکومت اتحاد اجتماعی از دست خواهد رفت زیرا اجتماع به دو دسته ثروتمند و تهیدست تبدیل میشود و در هر جامعهای که صنف گدایان وجود داشته باشد بهطور حتم سارق و جیب بر ایجاد میشود.
ابوذر ورداسبی در سال ۱۳۲۸ در منطقه جویبار قائمشهر در استان مازندران در خانوادهای تهیدست و زحمتکش به دنیا آمد. پدرش سلمان ورداسبی، قهوهخانهای کوچک داشت و به علت پشتیبانی از نخستوزی محمد مصدق دو سال زندانی شده بود.
وی فرزند یک نفر یخدان ساز تهیدست فرانسوی بود، شوق زیادی برای آموختن علم طب داشت، به واسطه نداشتن امکانات مالی نزد دلالی بکار پرداخت از آن پس شیفتهٔ جراحی شد، پس از چندی به سمت معالجه سربازان مجروح منصوب گشت، در این راه کوشش فراوانی نمود، از آن پس دیگر سربازان مجروح را دیگر سر نمیبریدند، بلکه بوسیلهٔ آمبروز پاره معالجه میشدند.
پر کن قدحی که پر تهیدست ودلیم از دست و دل تهی چه بیرون آید
در همان سالها فرمانرواهای آرتساخ (قرهباغ) یعنی ملک جمشید و فریدون از تزار تازه روسیه پل یکم علیه حملههای آقامحمدخان و ابراهیم خان شاهچه شوشی درخواست یاری کردند. جنگ با خود تهیدستی، خشکسالی و طاعون آورد و بسیاری مردند.
مگی، دختر ولگرد، که در سال ۱۸۹۳ به هزینه کرین به چاپ رسید، برخی از ویژگیهای برجسته رمان ناتورالیستی را نشان میدهد. کرین پلیدیهای زندگی تهیدستانه را مینمایاند و بر قدرت تعیینکننده ارث و محیط تأکید میگذارد. با این همه، او شگردی با ناتورالیستها در پیش میگیرد؛ شگردی که در آن نمونهها دستچین میشوند و به گونهای غیرمستقیم ارائه میگردند.
در گره کار تهیدستان نمی ماند مدام قسمت پیمانه گردد هر چه مینا جمع کرد
خون می خورم از حسن که این گنج روان را در کار تهیدستی آغوش نکردند
کمبود آهن بخاطر تهیدستی غذایی در افراد بالغ فاقد عادت ماهانه (زنان یائسه و مردان)، گاهی دیده میشود. درتشخیص کمبود آهن، لازم است یک جستجو برای علل احتمالی از دست رفتن آهن صورت گیرد همانند خونریزی دستگاه گوارش از زخمهای گوارشی یا از سرطان کولون. کمبود آهن خفیف تا میانه با تجویز آهن بهشکل فروس سولفات یا فروس گلوکونات درمان میشود. مصرف ویتامین ث مایه افزایش جذب آهن میشود.