تمشا

معنی کلمه تمشا در لغت نامه دهخدا

تمشا. [ ] ( اِخ ) توشا. شحنه بخارا ازجانب مغول. رجوع به جهانگشای جوینی ص 83 و 87 شود.

معنی کلمه تمشا در فرهنگ معین

(تِ ) [ ع . تمشاء ] (مص ل . ) راه رفتن .

معنی کلمه تمشا در ویکی واژه

تمشاء
راه رفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تمشا

این مبحث پس از آشنایی دانشجویان با نظریه زبان‌ها و ماشین‌ها مطرح می‌شود. در این مبحث مدل‌ها و روش‌های مختلف محاسبات مورد مطالعه قرار می‌گیرد . همچنین محدودیت‌های محاسبات به ویژه در الگوریتم‌های کامپیوتری مورد مطالعه قرار می‌گیرد. راه حل‌هایی برای مسائلی که حتی با پیشرفته‌ترین سیستم‌ها هم مدت زمانی طولانی برای اجرای الگوریتمشان نیاز است، در این مبحث ارائه می‌شود.
عاقبت جستم و بگرفتمشان در برتنگ گفتم از مهر ببوسید مه عارض هم
چون قاسم و اکبری تو قامت در ماتمشان دو تا نمودی
نباشد ختمشان تا روز محشر که گردد این جهان یکسر مکدر
خنجر رستمشان، هر دو بمشت خاتم حاتمشان، در انگشت
با زبان‌ فصیح و منطق راست ساختمشان چنان که‌ دل‌ می‌خواست
ای محتمشان حضرت آنید شما کز فضل در آفاق نشانید شما
شکوه‌ها دارم فلک قدرا هم از اقران خویش کز ستمشان بر فلک شد بانگ هایاهای من
برآن گونه برگاشتمشان ز رزم که نه رزم بینند زان پس نه بزم
تاره گردید از آن قصه کهن ماتمشان چرخ لرزنده شد از ناله زیر و بمشان
چشم تو که ریخت خون صد خسته جگر در ماتمشان کبود پوشید مگر