معنی کلمه تمر در لغت نامه دهخدا
تمر. [ ت ِ م ِ ] ( اِ ) به زبان علمی هند بمعنی تاریکی باشد که در مقابل روشنی است. ( برهان ). سانسکریت : تی می را . ( اشیتنگاس بنقل حاشیه برهان چ معین ). تاریکی و ظلمت و سیاهی و کوری کامل . ( ناظم الاطباء ).
تمر. [ ت َ م ُ ] ( ترکی ، اِ ) بزبان ترکی آهن را گویند. ( برهان ). بزبان مغولی آهن. ( از فرهنگ رشیدی ). مأخوذ از ترکی آهن.( ناظم الاطباء ) بزبان ترکی آهن را گویند و نام یکی از مغول و نام پادشاه عظیم الشأن که مردم ناواقف هند آن را تیمور خوانند بروزن زیتون و رسم الخط ترکی را نمی دانند که ضمه را بصورت واو و فتحه را بصورت الف و کسره را بصورت «ی » نویسند. ( غیاث اللغات ). نام اصلی امیر تیمور گورکان هم تمر به فتح تاء مثناة فوقانیه و ضم میم و سکون راء مهمله است که در لغت ترکی بمعنی آهن است که اکنون تیمور بر وزن طیفور استعمال کنند و آنچه ترک است تمر میخوانند و تبدیل دال مهمله به تاء، اگرچه لحن است ولی در ترکی جایز است چنانکه آهن را حالا دمر استعمال می کنند. شاعری در تاریخ وفات امیرتیمور گفته :
سلطان تمر آنکه چرخ را دل خون کرد
وز خون عدو روی زمین گلگون کرد...( حاشیه برهان چ معین ).
تمر. [ ت َ ] ( ع اِ ) خرما. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). و در عربی خرما را گویند. ( برهان ). خرمای خشک. ( غیاث اللغات ). ثمر خشک نخل. ( از اقرب الموارد ). واحد آن تمرة و ج ، تمرات و تمور و تمران است. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). به فارسی خرما نامند و او را از ابتداء تکون تا انتها، هفت مرتبه می باشد یکی طلع که ولیع نیز گویند و دیگر بلج سیم خلال. چهارم بسر. پنجم قسب. ششم رطب. هفتم تمر... و تمر در دویم گرم و در اول خشک و بعضی در اول تر دانسته اند. مبهی مبرودین و موافق سینه و شش و کثیرالغذا و مولد خون متین و مقوی کرده لاغر شده و تلیین مفاصل. و جهت فالج و اعیا و درد ورک و امراض بارده و بلغمیه و درد کمر. و طبیخ او با حلبه جهت تب بلغمی و حصاة مجرب است و مولد سودا و سده جگر و سپرز و محرق خون و معفن اخلاط و مصدع و مورث قلاع و رمدو درد دندان و مصلحش روغنها و خشخاش و بادام و سکنجبین و آب انار. و محرور را اجتناب اولی و در بلدی که خرما حاصل نشود اهل آن بلد باید بسیار تقلیل نمایندو دانه خرما مرکب القوی و قابض و مسحوق او جهت اسهال و ذرور سوخته او جهت رویانیدن مژه و قروح خبیثه والصاق جراحت تازه و قرحه چشم و سبل جرب و حدت بصر نافع است و چون تمر را در شیر تازه خیسانیده تناول نمایند و از عقب آن شیر بنوشند در تقویت باه بی عدیل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به ترجمه صیدنه و فهرست مخزن الادویه و بحرالجواهر و اختیارات بدیعی شود.