تلا. [ ت َ ] ( اِ ) سائل و گدا. ( ناظم الاطباء ). تلا.[ ت ِ ] ( اِ ) بمعنی ذهب که فارسیان عربی دان به طاء نوشته اند. از عالم طپیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
معنی کلمه تلا در فرهنگ فارسی
بمعنی ذهب که فارسیان عربی دان به طائ نوشته اند
معنی کلمه تلا در دانشنامه عمومی
شهرک تلا ( به انگلیسی: Tallaght ) با جمعیت ۶۴٫۲۸۲ نفر در شهرستان دوبلین در کشور جمهوری ایرلند واقع شده است.
معنی کلمه تلا در ویکی واژه
ساختار واژه به طلا شباهت دارد اما به زبان عیلامی به معنی نوشت است. تلا واژه اي پارسي است که آن را چون تپيدن و تاس به طا ء معرب نويسند (زير واژه ي طاس) پارسي است و آن را به عربي ذهب خوانند طلا به معني زر سرخ دراصل به تاي قرشت به سبب اختلاط عرب و عجم به طاي مطبقه نوشته اند (سراج) تازي است از طلا ء که طلي ممال آن است در فرهنگ عربي به فارسي لاروس طلا ء و طلي هيچ يک با آرش زر نيامده زر - 1 نوزاد آهو - 2 هر چيز کوچک - 3 بچه ي گاو و گوسفند - 4 تن جانور - 1 هر چه آن را در مالند بر چيزي اندود . - 2 دوايي رقيق که بر عضو مالند . - 3 قطران . - 4 زر ذهب جمع : طلاجات (غلط) . يا زر طلا (طلي) - 1 زرانداي مذهب مطلا کننده . - 2 زر خالص که براي اندود کردن و طلا کردن مس و چيزهاي ديگر به کار رود . - 5 نوعي شراب غليظ که به سياهي زند مي پخته . يا طلاي دو بتي . اشرافيي که هر دو روي آن صورت داشته باشد . يا طلاي سفيد . فلزيست سفيد رنگ شبيه به نقره و سنگين ترين فلزيست که در صنعت به کار مي رود . وزن مخصوص آن 64 , 21 و درجه گداز آن 1755 درجه سانتي - گراد است . خواص چکشخواري تورق و مفتول شدن را بوجه اعلي داراست پلاتين . يا طلاي سياه . نفت .
جملاتی از کاربرد کلمه تلا
تلاش منصب پروانهمشربی مفت است بگرد گرد سر هر دلی که دارد داغ
دل به دست آور تلاش دیگرت آوارگیست موج را باید نفس در سعی گوهر سوختن
در بزم شراب آسمان کرد ز هر غم و ابتلا به جامت
پسر تلاش یتیمی کند ز حسن غریب صدف چه آبله ها در دل از گهر دارد
اهل دل بی شورش مطرب نیاید در سماع بی تلاطم بحر را رقص روانی مشکل است
درپیری ازتلاش سخن ضبط لبکنید دندان دمی که ریخت دهن گریه می کند
اختلالی که من دارد نیست بر خاطر تو پوشیده
همان لحظه در جنت گشاید چو تو راضی شوی در ابتلایی
چو اختلاط کند خاک با حقایق پاک کند سجود مخلد به شکر آن توقیق