تقلد

معنی کلمه تقلد در لغت نامه دهخدا

تقلد. [ ت َ ق َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) در گردن خویش کردن گردن بند. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از آنندراج ). قلاده پوشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در گردن خویش کردن کار. ( زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). برگردن خود کاری گرفتن و پیروی و تعهد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بعهده گرفتن کاری را و بر خود لازم کردن آنرا. ( از اقرب الموارد ) : چون پنج ماه از تقلد وزارت او بگذشت چند غلام از آن او بدو دست برآوردند و او را بکشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || شمشیر برداشتن و حمایل آنرا بر دوش افکندن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تقلد در فرهنگ معین

(تَ قَ لُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گردن بند به گردن انداختن . ۲ - پذیرفتن .

معنی کلمه تقلد در فرهنگ عمید

۱. قلاده به گردن انداختن.
۲. کاری به گردن گرفتن، امری را عهده دار شدن.

معنی کلمه تقلد در فرهنگ فارسی

کاری بگردن گرفتن، امری راعهده دارشدن
۱ - ( مصدر ) بگردن گرفتنبعهده گرفتن . ۲ - قلاده بگردن انداختن.۳ - گردن گیری تعهد . جمع : تقلدات .
در گردن خویش کردن گردن بند

معنی کلمه تقلد در ویکی واژه

گردن بند به گردن انداختن.
پذیرفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقلد

گر تقلد کنی عمارت عصر نشود هیچ‌کس خراب از می
و رأیت زوجک فی الوغی متقلدا سیفا و رمحا
بدین دلیل ترادر جهان تقلد ملک مقرر است و بدین قائم است برهانی
تقلد العلم قوم من ذونی سفه یفوتهم باقل فی حلبته الجدل
سابقا در باب مقرب الخاقان امین الدوله اظهاری کرده بودند و بر وفق خواهش آن جناب مقرر شد که اگر مصلحت خود را در تقلد اشغال دنیوی میداند بآستانه اقدس شتابد و اگر باقتضای سن و التزام تشرع راغب اعمال اخروی است بعتبات عالیات عرش درجات عازم شود و در هر حال بعد از فضل خدا بواسطه آن جناب در کنف رافت و توجه ما باشد؛ لیکن بعد از آن طور توسط آن جناب و این گونه تفقد ما چندی گذشت که به هیچ یک از این دو کار اقدام نکرده، در میان دنیا و آخرت معطل بود و بتواتر و شیاع رسید که در این ظرف مدت بیکار نبوده و بی سبب تعطیل جایز نداشته، بر آن جناب مستطاب بهتر معلوم است که تا حال چه مبلغ مال مردم در اصفهان تلف شده و چقدر دماء و نفوس در خارج و داخل آن ولایت بر باد فنا رفته. اگر سخن مردم در حق او صدق است واجب است که از آن، الایت اعراض کند و اگر مبنی بر اغراض است چه لازم است که در میان دارالخلافه و فارس بنشینند و غرض سهام تهمت گردد؟
دیگری گفت: «امینی ازو به من هرچیزی می‌رسانید و در تصدیق آن تردد می‌داشتم تا این سخن از شما بشنودم، و نیکو مثلی است « اخبر تقله. » » دیگری گفت: «مکر و خدیعت او هرگز بر من پوشیده نبوده است، و خبث و کید او را نهایت نیست، و من کار او را بشناخته ام و فلان را گواه گرفته که کار این زاهد عابد به فضیحت کشد و از وی خطایی عظیم و گناهی فاحش ظاهر گردد.» دیگری گفت: «اگر این زاهد متقی که تقلد اعمال ملک را در ظاهر بلا و مصیبت می‌شمرد این خیانت بکرده است عجب کاری است.» دیگری گفت: «اگر این حوالت راست است، موقع اختزال اندران به کفران نعمت و، دلیری بر سبک داشت مخدوم بدان، مقرون است، و هیچ خردمند آن را بر مجرد خیانت حمل نکند.» دیگری گفت: «شما همه اهل امانتید و تکذیب شما از رسم خرد دور افتد، اگر این ساعت ملک بفرماید تا این گوشت در منزل او بجویند؛ برهان این سخن ظاهر شود و گمان‌های خاص و عام اندران یقین گردد.» دیگری گفت: «اگر احتیاطی خواهد رفت تعجیل باید کرد، که جاسوسان او از همه جوانب به ما محیط باشند و هیچ موضع ازان خالی نگذارند.» دیگری گفت: «در این تفتیش چه فایده؟ که اگر جرم او معلوم گردد او به زرق و بوالعجبی بر رای ملک پوشانیده گرداند.»
چو اندر صورت و معنی تقلد جست در تقوی رقاب سفلی و علوی در احکامش مقلد شد
وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی‌ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ من اللَّه تعالی علیهنّ بان جعلهنّ اهل بیت النّبوة و معدن نزول الوحی و ازواج رسوله علیه السلام، فقال: اذکرن نعمتی فی ذلک علیکنّ و اشکرن لی ذلک فاطعننی رسولی، و المراد بالحکمة ما اوحی اللَّه الی رسوله من احکام دینه فی کتابه، و قیل: عنی بها سنن الرّسول علیه الصلاة و السلام و التلاوة لا تستعمل الا فی قراءة کتاب اللَّه، فعلی هذا هو من باب قوله: متقلدا سیفا و رمحا.
هم چنین هر یک از ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین در هر عهد و اوان که بزم امامت بنور کرامت افروختند واحدا بعد واحد، مایة جان شریف و قایه دین حنیف کرده، گاه متقلد سیف مجاهدت بودند، گاه متحمل رنج مصابرت، رنج خود خوار میداشتند، دین حق عزیز میگرفتند که در راه وفا از خار جفا چه بیم است ودر بحر ولا از موج بلا چه باک؟